کد خبر: 1227241
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۱
استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی می‌گوید اصطلاح «حشاشین» مربوط به حدود ۷۰ سال پس از مرگ حسن صباح بود. مسئله حشاشین ربطی به حسن صباح ندارد و به جنگ‌های صلیبی باز می‌گردد. این سریال، یک تاریخ تخیلی است.

جوان آنلاین: نشست نقد و بررسی سریال حشاسین با حضور حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، حجت‌الاسلام سید علی بطحایی، فرقه‌شناس و پژوهشگر جریان‌های اسلامی و مهدی علمی دانشور استادیار ادیان شرق دانشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.

 به گزارش تسنیم، حجت‌الاسلام فرمانیان در این نشست گفت: سریال حشاشین بازتاب‌های بسیار فراوانی در جهان عرب و ایران داشته است. این سریال دربارۀ چه کسی است و چقدر به واقعیت نزدیک است؟ بنده با توجه به مطالعاتم در اسماعیلیه و کتب و مقالاتی که در این باره نوشتم، نکاتی را مطرح می‌کنم.

وی افزود: حسن صباح حوالی ۴۴۵ تا ۴۵۰ هجری قمری در قم و در یک خانوادۀ اثنی عشری به دنیا می‌آید. در ۱۷ سالگی به شهرری می‌رود. در آنجا یکی از رهبران داعی به نام ضراب این جوان را جذب می‌کند و درس‌هایی به او می‌آموزد. این آموزه‌ها سبب می‌شود به سمت اسماعیلیه برود. در آن زمان خلافت اسماعیلیه در فاطمیان مصر بود؛ لذا علاقه داشت به مصر برود تا درس بخواند. در اصفهان نزد رهبر اسماعیلیه می‌رود. از آنجا به قاهره سفر می‌کند. در آنجا سه سال نزد داعیان اسماعیلی درس می‌خواند. علاقه‌مند بود که امام خود را که از نظر خودش امام معصوم بود، ببیند، اما موفق نمی‌شود. سپس به ایران باز می‌گردد و به تبلیغ اسماعیلیه می‌پردازد. در سال ۴۸۳ به قلعۀ الموت می‌رود و در آنجا به عنوان معلم، به تدریس کودکان می‌پردازد. پس از آن، نیرو‌های آن قلعه به اسماعیلیه دعوت می‌شوند و اسماعیلی می‌شوند و افرادی هم از بیرون جذب می‌کند و به قلعه می‌آورد. پس از مدتی نزد رهبر زیدی‌ها می‌رود و می‌گوید قلعه را بدهید. او اجازه نمی‌دهد، اما می‌بیند سربازان اسماعیلی شدند. او با سه هزار دینار قلعه را از رهبر زیدی مذهب می‌خرد.

فرمانیان ادامه داد: در سال ۴۸۵ اولین تروری که از سوی اسماعیلیه صورت می‌گیرد، کشتن خواجه نظام الملک بود. او با اسماعیلیه بد بود و آن‌ها را ملحد می‌دانست و هرجا که آن‌ها را می‌یافت، می‌کشت.

سه یار دبستانی افسانه است

وی قصه «سه یار دبستانی» را افسانه‌ای بیش ندانست و گفت:، زیرا حسن صباح که در قم به دنیا می‌آید، خواجه نظام الملک فردی ۴۰ ساله است. آن‌ها هیچ گاه همدیگر را ندیدند. حسن صباح به خراسان سفری نداشت و تمام سفرش در همان مناطق مرکزی ایران بود. «سه یار دبستانی» را خواجه رشید الدین فضل الله اولین بار در کتابش آورده و گفته این سه نفر با هم عهد بستند که هرکه به حکومت رسید، هوای آن یکی را داشته باشد. از نظر تاریخی جور در نمی‌آید. حسن صباح تا ۱۷ سالگی در قم بود. از ۱۷ سالگی به شهرری می‌رود و تا ۲۱ سالگی در این شهر است. بعد به اصفهان می‌رود و تا ۲۵ سالگی در اصفهان است. در ۲۵ سالگی به قاهره می‌رود و ۳۰ سالگی باز می‌گردد. در این زمان، خواجه نظام الملک یک وزیر مقتدر سلجوقی است و هیچ ارتباطی با هم نداشت.

این استاد دانشگاه ادامه داد: حسن صباح که قلعه را می‌گیرد، ترورهایش را شروع می‌کند. از ۴۳۰ تا ۴۴۵ این ترور‌ها ثبت شد. البته تمام ترور‌ها به اسم آن‌ها نبود و هرکه ترور می‌کرد، به نام آن‌ها تمام می‌شد. نمونه‌هایش را در صلیبیون هم داریم. عده‌ای قصد کردند پادشاه فرانسه را ترور کنند و گفتند جزو حشاشین هستند، اما بعداً مشخص شد که پادشاه انگلستان آن‌ها را فرستاده تا آن‌ها را بکشند؛ لذا در تعداد ترور‌ها اختلاف است.

ماجرای ترور‌ها و فداییان حسن صباح

 فرمانیان افزود: از سال ۴۸۵ اولین ترورش آغاز می‌شود و در ۵۱۸ از دنیا می‌رود. در این مدت ۳۰ تا ۴۵ ترور را به او نسبت دادند. تمام ترور‌ها هم ترور رهبران مخالف اسماعیلیه است. گروهی به نام فداییان اسماعیلی داشتند که واقعاً فدایی بودند. در ابتدای فیلم هم نشان می‌داد که آن سرباز خودش را از بالای قلعه به نشان ارادت به حسن صباح پایین می‌اندازد. این مسئله به قصه‌ای باز می‌گردد. یکی از فرماندهان صلیبی به نام رشید الدین سنان شیخ الجبل که آن زمان رئیس قلعه اسماعیلیه در منطقه سوریه بود، به قلعه آمد و به سربازان گفت اعتبار و جایگاه مرا چطور می‌خواهید ثابت کنید؟ گفتند هر طور شما بفرمایید. دستور داد چند نفر خودشان را پایین انداختند. چند نفر از فداییان روبروی شیخ الجبل خودشان را پایین انداختند و به فرمانده صلیبی گفت من چنین آدم‌هایی دارم.

ترور اسماعیلیون نسبت به مخالفان فرقه بود

این پژوهشگر تاریخ ادیان و فرقه‌ها افزود: حسن صباح خودش انسان متدینی بود. ترورش برای رهبران بود. شریعت مدار بود و به عقاید اسلام و فقه شیعی اعتقاد داشت. طی ۳۰ سال از قلعه خارج نشد. کتابی به نام «سرگذشت سَیدُنا» نوشته جُویدی داریم و آن را زمانی که همراه هلاکوخان وارد قلعه اسماعیلیه شد، نوشت. قلعه الموت کتابخانه‌ای بزرگ داشت که حدود ۳۰ سال خواجه نصیر الدین طوسی شرح اشارات را نوشت. هلاکو گفت آنجا را آتش زدند. یکی از کتاب‌هایی که بیرون آوردند همین کتاب بود که مبنای فهم تفکرات حسن البنا شد. در آنجا درباره سرگذشت سیدنا آمده است که حسن صباح بسیار آدم متدینی بود. هیچ گاه از قلعه بیرون نیامد. فقط دو بار بیرون آمد و آن هم پشت بام قلعه رفت. حتی در زمانی که این‌ها محاصره بودند، خانواده خود را به قلعۀ گردکوه فرستاد و گفت به آنجا بروید و رخت‌ریسی کنید و هیچ گاه آنان را به قلعه باز نگرداند.

حسن صباح تندروی‌هایی در دیانت داشت

فرمانیان گفت: از آن طرف سخت‌گیری‌های فراوانی داشت. تندروی‌هایی در تدین داشت. یکی از فرزندانش متهم شد به اینکه در قتل رهبر قلعه قُهستان شرکت داشت. اعدامش کرد و بعد خلافش ثابت شد. پسر دیگرش را به اتهام شرابخواری کشت، به این خاطر که اعتقاد داشت فرزند یک رهبر دینی باید نسبت با دیگران تفاوت داشته باشد تا شراب رسمی نشود. در حالی که شراب اعدام ندارد.

حشاشین، تروریست‌های فرماندهان صلیبیون بودند

وی افزود: در هر صورت زاهد بود منتها در ترور مخالفانش تندرو بود؛ کسانی را می‌کشت که با اسماعیلیون مخالف بودند. این تفکر از کجا آمد؟ وقتی صلیبیون جنگ را شروع کردند، رشید الدین سنان یا شیخ الجبل تعدادی از فرماندهان صلیبی را کشت. به سربازانش گفت شما لباس صلیبی‌ها را بپوشید و آن‌ها را بکشید. شاید فرآیند آن سه سال طول می‌کشید. بعد صلیبیون سعی کردند تفحص کنند آن‌ها چه کسانی هستند. برنارد لوئیس در کتاب تاریخ اسماعلیان که آقای فریدون بدره‌ای ترجمه کرده، ریشه حشاشین یا اساسین را گفته اولین بار در سال ۱۹۷۵ میلادی مطابق با ۵۷۱ هجری قمری ایجاد شد. یعنی حدود ۷۰ سال پس از مرگ حسن صباح بود؛ بنابراین مسئله حشاشین ربطی به حسن صباح ندارد و به جنگ‌های صلیبی باز می‌گردد. اولین توصیفی که وجود دارد، توسط امپراطور بارباروسا در مصر است که در آنجا سفیرش گزارشی به امپراطور می‌دهد و می‌گوید تعدادی در دمشق و انطاکیه و حلب هستند که مسلمانند و در کوهستان‌ها زندگی می‌کنند و در زبان محلی به آن‌ها «هی سیسینی» می‌گویند و در رومیایی به آن‌ها اصحاب الجمل گفته می‌شود. این اولین گزارش است که در سال ۵۷۱ هجری قمری داریم. صد سال بعد مارکوپولو در سفرنامه‌اش همین مسائل را می‌نویسد. این سفرنامه به دلیل اعتبارش گسترش می‌یابد و کلمه «اساسین» در فرهنگ اروپایی مصادف با کسی می‌شود که آدم می‌کشد و پول می‌گیرد.

فرمانیان در انتها گفت: ما معتقدیم این تلقیاتی که اروپا از شیخ الجبل داشتند، اشتباه است. زندگی او بسیار زاهدانه بود. شریعتمدار است. مسلمانان عادی را هیچ گاه نمی‌کشد و فقط کسانی که علیه اسماعلیه می‌جنگند کار دارد؛ لذا چند تا از فرماندهان صلیبی را کشتند. دوره حسن صباح اصلاً جنگ‌های صلیبی به آن مفهوم شروع نشده بود. این سریال، یک تاریخ تخیلی است برای ضربه زدن به برخی مفاهیمی که امروز در جهان اسلام مطرح است.

برچسب ها: حسن صباح ، سریال ، کتاب
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار