مهدی ارجمند
اصلاً دل و دماغ هيچ كاري ندارد. به زمين و زمان بدهكار است. دست و دلش به هيچ كاري نميرود. هرچه پس انداز داشته و هرچه را كه ميتوانسته تبديل به پول كند اعم از طلا، ماشين و... همه را فروخته تا بدهيهايش را بدهد، اما هنوز هم كلي به اين و آن بدهكار است.
به قول خودش تا خرخره زير بار قرض و بدهي است. بدهيهايي كه شب هم موقع خواب دست از سر او بر نميدارد و خواب و آرامش را از او گرفته است.
قرض و بدهيهايي كه محصول يك ندانم كاري است و تنها در يك شب هزينه شده است؛ شب عروسي.
مهران جواني است كه خيلي دوست داشت عروسياش متفاوت باشد، براي همين وقتي قرار شد با دختر مورد علاقهاش كه اتفاقاً از خانواده ثروتمندي بود ازدواج كند به عروس خانم و خانواده او قول داد آنچنان زندگي براي دخترشان درست كند كه آب توي دلش تكان نخورد.
او براي اثبات اين قولش از اولين قدمها براي زندگي مشترك يعني گرفتن عروسي آغاز كرد و وقتي در اولين قدم براي برگزاري مراسم عروسي، تالار يكي از هتلهاي پنج ستاره شهر را رزرو كرد خيليها درباره عواقب اين ولخرجيها به او هشدار دادند.
او اما گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و با خودش ميگفت:« اي بابا يك شب كه هزار شب نميشود. يك شب عروسي است ديگر. بايد سنگ تمام بگذاريم. نبايد نامزدم جلوي بقيه دخترهاي فاميل خجالتزده شود.»
بعد هم در حالي كه بادي به غبغب ميانداخت ميگفت:« خداي نكرده جوانم، كار ميكنم و از پس خرجهاي عروسي بر ميآيم.»
اين شد كه هرچه پس انداز داشت در كنار وامي كه گرفته بود با قرض گرفتن از اين يكي و آن يكي و رزرو كردن ملزومات عروسي با چك و ضمانت بالاخره يك عروسي پر زرق و برق برگزار كرد. عروسي كه واقعاً هم چشم خيليها را درآورد و همه از ديدن اين همه زرق و برق و تجملات در عروسي بهت زده شدند.
مهران در دلش خوشحال بود كه يك عروسي با اين آب و تاب برگزار كرده و جلوي خانواده عروس خانم كم نياورده است، اما اين خوشحالي او تنها چند ماه دوام داشت و با گذشت دو سه ماه از مراسم عروسي، وقتي آخرين پس اندازش را هم مصرف كرد قرضها و بدهيهايش شروع شد و از آن روز به بعد كاسه چه كنم چه كنم به دست گرفت و...
مهران تنها يك نمونه از قربانيان اينگونه ازدواجهاست. جواني كه ميخواست براي نامزدش يك زندگي رؤيايي بسازد حالا در وضعيتي گير كرده كه در همين ماههاي اول زندگي از اين ميترسد كه همسرش درخواست طلاق بدهد. آخر مشكلات يكي دو تا كه نيست. جواب هر كسي را كه ميدهد يك نفر ديگر سراغ طلبش را از او ميگيرد. او حالا به همه آدم و عالم بدهكار است. از گل فروشي كه ماشين عروسش را تزئين كرده تا فيلمبردار مجلس و طلا فروشي كه ميليونها تومان براي همسرش از آنجا طلا نقد و اقساط خريداري كرده است.
مهران اين روزها اصلاً حال خوبي ندارد او با اين كارش ميخواست تا خودش را به همسرش اثبات كند و دلش ميخواست تا او را براي خودش نگه دارد و زندگياش را هر طور هست حفظ كند اما حالا با اين ندانم كاريهايي كه كرده است از اين ميترسد كه همسرش را از دست بدهد. همسري كه واقعاً دوستش دارد و براي به دست آوردن او اين همه دچار زحمت و ملالت شده است.
شايد اگر مهران براي به دست آوردن دل نامزدش و جلب توجه و علاقهمندي او و خانوادهاش يك برنامهريزي مناسب اقتصادي براي زندگياش داشت و از اين رفتارهاي احساسي و زودگذر چشمپوشي ميكرد اكنون وضعيت بهتري داشت و به چهكنم چهكنم نميافتاد.
اما حالا او با كولهباري از غم و دنيايي از بدهي و قرض در اولين ماههاي زندگي دچار سردرگمي عجيبي شده است كه شب و روزش را نميفهمد.
اين حكايت شايد نمونهاي از سرنوشت شمار زيادي از آقا دامادها و عروس خانمها باشد كه در اول زندگي مشترك براي اينكه به قول خودشان آبرويشان جلوي مردم حفظ شود و خاطره عروسي آنها تا مدتها ماندگار باشد براي برگزاري مراسم عروسي دهها ميليون تومان و بلكه بيشتر هزينه ميكنند تا يك شب به يادماندني را براي خود و ديگران رقم بزنند، شبي كه شايد به ياد ماندني باشد، اما تنها براي مدت كوتاهي و بعد از گذشت چند ماه وقتي به آن شب فكر ميكنند به غم و اندوه و ناراحتيهايشان افزوده ميشود.
هزينههاي بالا و عدم مديريت هزينهكرد
اگر چه قبول داريم كه هزينهها به طور چشمگيري افزايش يافته و قيمتها به شكل سرسام آوري بالا رفته است، اما واقعاً شايد هيچ ضرورتي نداشته باشد كه يك زوج جوان براي شروع زندگي مشترك خود تن به اين هزينههاي گزاف بدهند.
مثلاً براي برگزاري مراسم عروسي اصلاً ضرورتي ندارد فرد تالار هتل پنج ستاره را انتخاب يا در مراسم عروسي خود از خوانندههاي مشهور و گروههاي موسيقي پرآوازه دعوت كند.
گاهي اوقات مشاهده ميشود افراد براي هرچه با شكوهتر نشان دادن مراسم عروسي خود از چهرههاي سينمايي دعوت يا ماشين گران قيمتي را به عنوان ماشين عروس انتخاب ميكنند كه هيچ ضرورتي ندارد و با مديريت بهتر هزينهها ميتوانند مراسمي آبرومندانه و در عين حال كم هزينه برگزار كنند تا در ادامه زندگي مشترك به مشكل برنخورند.
اينكه افراد با اين تصور كه يك شب هزار شب نميشود چشمشان را ميبندند و فقط به صداي دلشان گوش ميكنند و از روي احساسات تصميم ميگيرند واقعاً نتايج خوبي را براي آنها به دنبال ندارد و ولخرجي و بريز و بپاش به هيچ وجه تضميني براي خوشبختي و تداوم زندگي مشترك نيست.
چه بسا زندگيهايي كه با بريز و بپاش و تجملات و زرق و برق آنچناني شروع شده، اما مدت كمي دوام آورده است و هنوز چندماه يا حداكثر چند سال از آغاز زندگي مشترك بيشتر نگذشته است كه عروس و داماد جواني كه با هزار اميد و آرزو به خانه بخت رفتهاند مدت اندكي بعد از شروع زندگي مشترك راهي محضر براي جاري شدن صيغه طلاق ميشوند.
پول، زرق و برق، بريز و بپاش، تجملات، طلا، شام اعياني، تالار شيك، ماشين عروس آخرين مدل، بهترين لباس عروس و داماد، هداياي گرانبها و... هيچ كدام نميتواند تضميني براي خوشبختي عروس و داماد جوان باشد، بلكه اين نوع برگزاري عروسي حتي ميتواند بعدها باعث بروز اختلاف در ميان زوجين شود و كار آنها را به طلاق بكشاند.
اين را هم نبايد فراموش كنيم كه به طور حتم برگزاري يك مراسم پر هزينه براي يك شب عروسي سطح توقع زوجين را در زندگي از يكديگر بالا ميبرد و عروس و داماد توقع دارند در زندگي مشترك نيز روزهاي لاكچري داشته باشند كه طبيعتاً با درآمدهاي زندگي و هزينههاي آن و دخل و خرج سازگار نيست.
اين ولخرجي و بريز و بپاش ميتواند از سوي خانواده داماد يا عروس باشد. فرقي هم نميكند. مهم اين است كه هر خانوادهاي كه به برگزاري اين نوع از مراسم علاقهمند است و براي برگزاري اين مراسم هزينههاي بالا را به خودشان و طرف مقابل تحميل ميكنند در ادامه با مشكلات بيشتري روبهرو خواهند شد.
هزينهتراشي تشريفات براي عروس و دامادها
در اين ميان اما برخي از گروههاي تشريفات كه با شعار تسهيل در برگزاري مراسم ازدواج فعاليت ميكنند براي عروس و دامادها هزينههايي اضافي ميتراشند.
برخي از شركتهاي تشريفات با شعارهاي گوناگون و تبليغات مختلف مدعي هستند كه يك شب خوش و خاطرهانگيز را براي زوجهاي جوان فراهم ميكنند و درحالي كه مدعي هستند به دليل شناخت و تجربهاي كه دارند ميتوانند قيمت تمام شده يك مراسم عروسي را به حداقل برسانند اما گاه خرجهايي روي دست عروس و داماد ميگذارند كه بيا و ببين.
اين شركتها مدعي هستند كه ميشود مراسمي با شكوه و خاطرهانگيز را با هزينهاي معقول برگزار كرد، اما وقتي با عروس و داماد صحبت ميكنند با تبليغات و چرب زباني و با تأكيد بر همان شعار قديمي كه يك شب هزار شب نميشود و گفتن جملاتي مانند اينكه شما آبرو داريد و بايد يك مراسم آبرومند برگزار كنيد يا اينكه مردم چه ميگويند و... عروس و داماد را متقاعد ميكنند تا براي برگزاري مراسم ازدواجشان متحمل هزينههاي مضاعفي شوند. هزينههايي شامل منوي گرانقيمت شام، ميوه، شيريني، بستني وكيك گرانقيمت و درجه يك، گل آرايي پرهزينه، آرايشگاه با قيمت نجومي، كادو براي همه مهمانان، ماشين عروس با اجاره بالا، آتش بازي، اجراي برنامههاي مفرح با دعوت از گروههاي طنز، دعوت از گروههاي موسيقي مشهور، فيلمبرداري و آتليه با قيمتي بسيار بالا و لاكچري، دعوت از برخي چهرههاي سينمايي و...اينها تنها بخشي از پيشنهادهاي گروههاي تشريفات و مديران برخي از تالاهار و باغ تالارها به عروس و دامادها براي برگزاري مراسم ازدواجشان است.
البته در لابهلاي تبليغات برخي از اين گروههاي تشريفات به موارد عجيب و غريب ديگري مانند بالن سواري هم بر ميخوريم كه نميدانم واقعاً اجرا ميكنند يا فقط براي تبليغات كارشان است. تهيه ماشين عروس گرانقيمت مانند ليموزين، لكسوس، بنز و... و نيز تدارك كالسكه با چهار اسب سفيد و كارواني كه عروس را همراهي ميكند از ديگر مواردي است كه در تبليغات اين شركتها ديده ميشود. تبليغاتي كه شايد به برگزاري مراسم ازدواج ستارههاي هاليوود بيشتر شبيه باشد.
غذا براي هر نفر 250 هزار تومان
با شماره يكي از اين گروههاي تشريفاتي تماس ميگيرم و اينطور وانمود ميكنم كه قصد برگزاري مراسم عروسي در ماه آينده را دارم و ميخواهم بدانم كه هزينهها در چه وضعيتي است؟
مرد جواني كه پشت خط است ميگويد من كليات را ميگويم ولي براي اطلاع دقيقتر از جزئيات خدمات و بازديد از محل برگزاري مراسم و امكانات و تجهيزات بايد حضوري تشريف بياوريد.
بعد شروع ميكند به تعريف كردن از خدماتي كه ميتوانند ارائه دهند. اول از تالار و منوي شام عروسي كه مهمترين بخش عروسي است شروع ميكند و ميگويد: هفت مدل منوي غذا داريم كه ارزانترين آن با 14 نوع غذا، نفري 70 هزار تومان و گرانترين هم با 50 نوع غذا و خوراكي نفري 250 هزار تومان است. البته هزينه ميوه و شيريني، كيك عروسي، گلآرايي، سفره عقد، موسيقي، عكاسي و فيلمبرداري نيز جداگانه حساب ميشود.
او با بيان اينكه ما مبلغي براي ورودي دريافت نميكنيم ميافزايد:فقط 21 درصد سرويس و ماليات ميگيريم! تالار بسيار شيكي داريم و افرادي كه اينجا مراسم برگزار كردهاند راضي راضي بوده اند.
با يك حساب سرانگشتي متوجه ميشوم هزينه يك شب عروسي با 300 مهمان در اين تالار با ساير هزينههاي مربوطه حدود 150 تا 200 ميليون تومان ميشود. بهانهاي ميآورم و خداحافظي ميكنم.
با برخي از تالارها، باغ تالارها و حتي هتلها هم تماس ميگيرم. تقريباً اوضاع به همين منوال و هزينههاي ازدواج حسابي سرسام آور است. از منوهاي گرانقيمت شام گرفته تا ساير هزينههاي گزاف. آسمان اين تالارها همگي يك رنگ دارد!
از آنچه در تماس با اين تالارها ميشنوم سرم سوت ميكشد. آخر مگر ميشود يك نفر براي يك شب حاضر باشد اينقدر هزينه كند، اما وقتي با حجم رزرو برخي از اين تالارها و باغ تالارها روبهرو ميشوم متوجه ميشوم برخي از افراد براي يك شب عروسي حاضرند دهها و بلكه صدها ميليون تومان هزينه كنند.
در اين ميان اگر فردي از تمكن مالي بالايي برخوردار باشد اين مقدار هزينه براي يك شب عروسي به طور حتم اسراف است و ريشه آن را بايد در چشم و همچشمي و تجمل گرايي جستوجو كرد، اما اگر فردي از تمكن مالي بالايي برخوردار نباشد اين هزينه سرسامآور ميتواند به قيمت يك عمر زيربار قرض رفتن براي او تمام شود.
حال سؤال اينجاست كه اين نوع هزينهكرد چه از سوي افرادي كه از تمكن مالي برخوردار هستند و چه افرادي كه برخوردار نيستند چه توجيهي ميتواند داشته باشد و چه سنخيتي با سبك زندگي ايراني- اسلامي و الگوهايي كه براي ما تعريف شده است دارد؟ آيا وقت آن نرسيده است به تغيير الگوها و سبك زندگيمان فكر كنيم؟