مسئله پیشبینی وضعیت آینده سیاسی دولتها و جهان، یکی از مهمترین موضوعاتی است که در طول تاریخ همواره به صورت جدی از سوی حاکمان دنبال میشده و تا همین امروز هزینههای فراوانی برای تشکیل اندیشکدههای پیشبینی آینده یا سایر روشهای سنتی مرتبط با پیشگویی آینده از سوی دولتها صورت میگیرد. با وجود خاستگاه متافیزیکی موضوع پیشگویی، اما در چارچوب معرفتی مدرن، اصل موضوع برخلاف بسیاری دیگر از موضوعات متافیزیکی به عنوان معارف غیرمعتبر و غیرعلمی کنار نهاده نشد و بلکه با تغییر پارادایم اساسی و مترتب ساختن ابزارهای معرفتی حسگرایانه و آمپریسیتی، به یک دانش کاربردی و مدرن تبدیل شد که میتواند در سیاست، اقتصاد، علوم اجتماعی و... کاربرد داشته باشد. بررسی تمدنها و روایتهای تاریخی نشان میدهد هرگاه در متون تاریخی یا سخنی از تأثیرگذاران عرصه سیاست مبنی بر تصویر آینده اتفاق افتاده است، از یکی از حالات زیر خارج نبوده است.
۱- پیشگویی و علوم غریبه
شاید قدیمیترین و پرکاربردترین روش بیان حوادث آینده در طول تاریخ مربوط به پیشگوییهایی باشد که از ناحیه افرادی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم ابراز شده و نظرات حاکمان و سیاستمداران تأثیر گذاشته است. پیشگویان از دورانهای باستانی نقش بسیار مهمی در حکومتها ایفا نمودهاند و بر تصمیمگیری سیاسی حاکمان اثربخشی فراوانی داشتهاند. معبد دلفی در تمدن یونان باستان را میتوان یکی از مشهورترین مراکز پیشگویی به حساب آورد. حاکمان یونان و حتی سایر خطهها برای اطلاع از آینده احتمالی جنگها دست به دامان منجمان و پیشگویان این معبد میشدند و اعتبار زیادی برای آن قائل بودند. دانش نجوم در مصر باستان نیز یکی از ابزارهای جدانشدنی از حکومت تصمیمگیری و تصمیمسازی بود. خوابگزاران نیز از جمله افرادی بودند که در تمدنهای شرقی اعتبار زیادی برای نظر آنان توسط سیاستمداران در نظر گرفته میشد. در قصص قرآنی مختلف نیز به این مسئله اشاره شده است. پیشگویی در خصوص میلاد عیسی مسیح (ع) یا پیشگویی و تعبیر خواب درباره تولد حضرت موسی (ع) از این جمله است. صاحبان این پیشگوییها که غالباً به علوم غریبه متوسل میشدند در آیات و روایات همواره مقابل حق و روبهروی جریان انبیاء قرار داشتند. این جریان البته در واسطههای متأخر نیز ادامه داشته است. پیشگویان نمونه جهانی مشهور تلاشهای مهم رمزگونه در خصوص پیشبینی حوادث سیاسی آینده جهان ابراز نمودهاند که از آن جمله میتوان به پیشگوییهای مشهور نوستراداموس، داوینچی و شاه نعمتالله، ولی اشاره کرد. با توجه به اینکه علوم غریبه به طور کلی از دایره تحققپذیری مدرن خارجند، لذا قضاوت نسبت به میزان اطمینانپذیری و تأثیر چنین پیشگوییهایی چه در طول تاریخ و چه در حال حاضر میسر نیست و به طور کلی باید گفت: این روشها در پارادایمی خارج از پارادایم علمی معاصر به کارگیری شده و البته گاه منشأ اثر بودهاند.
۲- پیشبینی با علم غیب
جریان دوم پیشگویی متصل به وحی و منبعث از علم غیب است. پیشبینی آینده توسط انبیا و اولیای الهی به منظور هدایت مردم در طول تاریخ به کرات ثبت و ضبط شده است. پیشبینی تاریخ بر اساس علم تعبیر خواب که در داستان یوسف پیامبر در قرآن نیز به آن اشاره شده است و روایات متعددی نیز در خصوص رویای صادقه و امکان استفاده از آن به عنوان امداد الهی اشاره شده نمونههایی از این مسئلهاند. در قرآن نیز در سوره روم به وضوح یک پیشبینی سیاسی در خصوص نزاع دو دولت ایران و روم رخ داده است و در جای دیگری نیز در خصوص عاقبت یهودیان اسرائیل و وضعیت آنان در آخرالزمان توصیفهایی وجود دارد. در زمان اهل بیت نیز توسط ائمه وضعیت آینده سیاسی و تغییرات قدرت با استفاده از علم لدنی امامان مورد پیشبینی قرار گرفته و روایات مختلفی از ائمه خصوصاً از امیرالمؤمنین و حضرت امام حسین (ع) درباره آینده حکومت اسلامی موید این مسئله است. گرچه این روش پیشبینی به دلیل اتصال مستقیم به علم لایزال پروردگار، مصون از خطاست و تحقق پیشبینیهای امامان نیز همین موضول را نشان میدهد، اما به نظر میرسد با توجه به نیاز این روش به اتصال و در حال حاضر در زمان نبود امام معصوم، صرفاً پیشگوییهای تاریخی وحیانی که در زمان ایشان و آثار و اقوال به جای مانده از دوران ایشان اتفاق افتاده است باید بسنده نمود.
۳- فلسفه و دیالکتیک تاریخی
جریان سوم که تلاش کرده با تشریح فلسفه تاریخ، روندی قهری برای آینده پیشبینی نماید و به صورت ویژه در دوران مدرن توسط مارکس تحت عنوان تاریخ و دیالکتیک تاریخی مطرح شد، استفاده از موضوع فلسفه تاریخ برای پیشبینی آینده وضعیت بشر است که پس از گذشت چند دهه از طرح، به گفتمان رایج کمتر از نیمی از حکومتهای جهان تبدیل شد. جبر تاریخ معتقد است حکومتهای جهان خواه ناخواه مدلهای مختلفی از حکمرانی و ساختار سیاسی را تجربه میکنند و نهایتا به ساختار ایدهآل که همان کمونیسم است نیل پیدا میکند. مارکس زندگی اولیه بشر را جامعهای اشتراکی (کمون اولیه) مینامد که به تدریج با افزایش نیازمندی تخصصی افراد جامعه به یکدیگر و زورمداری برخی که مایه توفق بر سایرین گردید، منجر به شکلگیری حکومتهای فئودال شد. شکلگیری صنعت و اهمیت یافتن مسئله تجارت و سرمایهداری، اما دیر یا زود در کشورها شکل جدیدی به مناسبات قدرت داد و نظام بورژوازی را بر سر کار آورد. به فلسفه تاریخ از نگاه مارکس همه حکومتهایی که در حال حاضر هنوز ساختار سنتی ارباب رعیتی را تجربه میکنند قهراً و در آیندهای نه چندان دور دچار تغییرات در ساختار سیاسی شده و حکومت بورژوازی و قدرت یافتن خرده سرمایهداران را تجربه خواهند نمود. اما در این نگاه حکومتهای سرمایهداری نیز پایدار نخواهند ماند. چنین حکومتهایی نهایتاً با قیام مردم و با شعار برابری به سقوط کشیده خواهند شد و پایان تاریخ با شکلگیری و فراگیر شدن حکومت اشتراکی و سوسیال (کمون ثانویه) رقم خواهد خورد. نمیتوان تردید داشت که گفتمان مارکس در پیشبینی تاریخ بر اساس فلسفه جبرگرایانه وی لااقل بیش از یک قرن جهان مادر را دستخوش تغییر و تحول نمود و به شکلگیری انقلابهای فراوان در سراسر جهان از غرب تا شرق منجر گردید.
۴- روشهای مدرن پیشبینی آینده
در حال حاضر و در چارچوب معرفتشناسی مدرن ابزارهای تحلیل و پیشبینی آینده به تدریج توسط صاحب نظران علوم مختلف ارائه و تکمیل گردیده است. به طوری که روشهای شناسایی آینده سیاسی و اجتماعی هماکنون یکی از پررونقترین مباحث در بازار علوم انسانی است. حتی رشتههایی مانند آیندهپژوهی میکوشند تا با تحلیل علمی گذشته و ابزارهایی، چون نظرات خبرگان سیاسی و امثالهم با احتمالات نسبی به پیشبینی شرایط آینده سیاسی بپردازند. حدود یک قرن است که مسئله آینده پژوهی در موضوعات سیاسی و اجتماعی بسیار مورد استفاده قرار گرفته و حکومتها از ابزارهای آینده پژوهی برای تصحیح سیاستهای خود استفاده میکنند. آلوین تافلر را میتوان یکی از بزرگترین و موثرترین آیندهپژوهان قرن بیستم دانست که پیشبینیهای مبتنی بر روندهای موجود مخصوصاً درخصوص شرایط آینده اجتماعی و سیاسی جهان تا حدود زیادی محقق شد. برخلاف سایر روشهای فوق در علم آینده پژوهی به جای یک آینده قطعی و حتمی، با توجه به متغیرهای متعدد تأثیرگذار بر روندها چند آینده متصور و ممکن پیشبینی میشود. در واقع آینده پژوهی اجرای تصویر یک آینده قطعی به دنبال کاهش عدم قطعیتهای قابل تصور در خصوص آینده و ارائه پیشبینیهای محتمل در خصوص روندهای آتی است. این از ابتدا با ابزارهای ساده مانند برونیابی و روندیابی کار خود را آغاز کرد و بعد روشهای متعدد و تکنیکهای فراوان برای پیشبینی آینده ارائه نمود که از آن جمله میتوان به روشهایی نظیر دلفی، مدلسازی و شبیهسازی، سناریوپردازی و... اشاره کرد. آینده پژوهی یکی از جدیدترین بسترهای کاربردی علوم انسانی است که میتواند کمک زیادی به تصمیمسازیهای سیاسی و اجتماعی نماید.
۵- قوانین ثابت آفرینش
اعتقاد بر اینکه سیستم مدیریت جهان بر اساس سلسلهای از قوانین غیرقابل تغییر و تحول شکل گرفته و مبتنی بر آن مدیریت میشود میتواند تا حدود زیادی به کاهش عدم قطعیتها در پیشبینی آینده منجر شود. بسیاری از پیشبینیهایی که در روایات و توسط اولیا صورت گرفته نه صرفاً بر اساس اخبار غیبی بلکه با توجه به همین اصول و قوانین بوده است. بسیاری از این قوانین جهان که تبلور اراده الهی در اداره هستی است، در میان آیات و روایات قابل استنتاج است. قوانینی نظیر «عدم امکان ابقای حکومت بر پایه ظلم» بر پایه روایت مهم «ان الحکم یبقی مع الکفر و لایبقی معالظلم» از حضرت امیرالمؤمنین (ع)، اصل «عدم تحول بنیادین در نظامات حکومتی و حتمی بودن بازگشت به شرایط پیشین در صورتی که تغییر مبتنی بر عواملی جز خواست مردمی (کودتا، دخالت بیگانه و...) باشد» بر پایه آیه «ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، تشکیل یقینی و ضروری حکومت مستضعفان در آینده جهان «و نرید ان نمن علی المستضعفین و نجعلهم الخلفا» و بسیاری اصول دیگر میتواند در این رهیافت قابل استخراج و اتکا باشد. مشی سیاسی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب در پیشبینیهایی که از آینده ابراز میدارند نظیر پیشبینی فروپاشیدن نظام کمونیسم توسط امام (ره)، حتمی بودن حذف آپارتاید صهیونیسم از بستر گیتی در افق نزدیک یا انقلابهای اسلامی در منطقه توسط رهبر انقلاب برپایه همین روش و توجه به اصول و مبانی و وعدههای تخلفناپذیر الهی است.
فرجام سخن
بهرغم اینکه آیندهنگری همیشه در طول تاریخ یکی از موضوعات مورد توجه «انسان» بوده است و توجه و شیفتگی فراوانی را میان مردم و حاکمان در تمدنهای گوناگون به همراه داشته است، اما باید گفت: پس از رنسانس، تحقیقات آینده پژوهانه شکل و شمایل متفاوتی به خود دید و به صورت بنیادین دچار تحول شد. به عبارتی میتوان مسئله «پیشبینی علمی» را موضوعی مستحدث و خارج از سایر تلاشهای آیندهپژوهانه در سایر چارچوبهای معرفتی برشمرد. با این وجود پیشبینیها با سایر رهیافتها همچنان رایج است و مخصوصاً در پارادیم دین گرا که معتقد به وجود منابع شناختی فراتر از «حس» است، کاربرد خود را حفظ نموده و حتی فراتر از این، گاه فلاسفه غربی به پیشبینی آینده بر اساس مکاشفات (غیردینی) پرداختهاند که اساساً در چارچوب معرفت مدرن امکان قضاوت پیرامون آن وجود ندارد.
آیندهنگری، جزء لاینفک علوم استراتژیک و ابزاری از سوی علوم انسانی در خدمت مدیریت راهبردی و کلان است. اکنون که موضوع علوم انسانی اسلامی، بیش از هر زمان در کشور مورد اقبال است، به نظر میرسد نو بودن موضوع آینده پژوهی در میان رشتههای آینده پژوهی، فرصتی است که طی آن و با توجه بیشتر به منابع و مبانی قابل استخراج در این موضوع میتواند منجر به تجدید نگرش اساسی و ترکیب منابع قابل استفاده (مواردی از انواع آن در این یادداشت اشاره شد) در شناخت و تحلیل آینده گردد که نهایتاً منجر به پیریزی علم بومی آینده پژوهی اسلامی میشود.