سرويس بين الملل جوان آنلاين: رسیدن جان بولتون به مقام مشاور امنیت ملی امریکا چندان عجیب نبود که کنارهگیریاش یا به عبارت بهتر اخراجش از این مقام. او از ابتدا جزو مخالفان سرسخت توافق هستهای ایران مشهور به برجام بود و با توجه به این سابقه بهترین شخصی بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا میتوانست او را به جای اچ آر مکمستر بگذارد. مکمستر در کنار رکس تیلرسون و جیمز متیس، وزرای پیشین خارجه و دفاع امریکا حلقه سه نفری بودند که با تمایل ترامپ برای خروج از برجام مخالفت کردند و در آگوست ۲۰۱۷ نسبت به این اتفاق هشدار داده بودند. معلوم بود که ترامپ مخالفت با تصمیماتش را تحمل نمیکند و به همین جهت نیز کنار زدن همزمان مکمستر و تیلرسون اتفاق عجیبی نبود همچنانکه قرار دادن بولتون و مایک پمپئو در مقامهای مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه هم به دلیل مخالفتشان با برجام قابل پیشبینی بود. با این وجود، اخراج بولتون در اوج تنشها در خلیج فارس اتفاق عجیبی بود که کمتر کسی انتظار آن را داشت. حالا ترامپ رابرت اوبراین را به جای بولتون گذاشته است؛ کسی که نه سابقه سنگین و افراطی بولتون را دارد و نه مثل بولتون چهرهای آشنا برای رسانههاست. این جابهجایی بیشک یکی از چرخشهای ناگهانی ترامپ است که در این دو سال و نیم از ریاستجمهوریاش کم دیده نشده، اما مسئله این است که این یکی دستکم برای سیاست خارجی امریکا پیامدهای قابل توجهی خواهد داشت.
چرخش اولیه
جان بولتون یکی از کسانی بود که در انتخابات پیشین ریاست جمهوری امریکا برای پیروزی دونالد ترامپ فعالیت میکرد. او با کارنامه پرسابقه و قابل توجه در زمینه سیاست خارجه امریکا از کسانی بود که در کارزار انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال ۲۰۱۶ به صورت جدی از ترامپ حمایت میکرد و حضورش آنقدر جدی بود که ترامپ در همان زمان و طی مصاحبهای با مجری رادیویی مشهور طرفدار جمهوریخواهان به نام هیو هیویت گفت که بولتون را برای وزارت خارجه در نظر دارد. بولتون هم آن موقع و طی مصاحبه با فاکس نیوز با اطمینان خاطر اعلام کرد از افراد مورد نظر ترامپ برای این پست است. این اتفاق نیفتاد و روزنامه انگلیسی ایندیپندنت در بیستودوم دسامبر آن سال و به نقل از افرادی در حلقه نزدیک به ترامپ نوشت: ترامپ بولتون را برای مقام وزارت خارجه در نظر نگرفته، چون «از سبیل او خوشش نمیآید.» شاید مسخره به نظر بیاید که رئیسجمهور امریکا فرد باسابقهای مثل بولتون را به خاطر سبیلش به کار نگیرد، اما هیچ کس این کار را از ترامپ بعید ندانست، چون همه میدانند که انتخاب او تا چه حد بسته به سلیقه و امیال شخصیاش است تا اینکه بر اساس اصول یا سیاست قابل توجهی باشد. با این وجود، روند تهاجمی ترامپ در عرصه سیاست خارجی او را مجبور کرد در نهایت و با غلبه بر سلایق شخصیاش، سبیل بولتون را نادیده بگیرد و او را همراه با پمپئو جایگزین مکمستر و تیلرسون کند. این جابهجایی در دو مقام حساس امریکا پیام مشخصی داشت و نیویورک تایمز در ۲۲ مارس ۲۰۱۸ پیام ترامپ را به این نحو بیان کرد: «ارتقای بولتون به همراه خروج رکس تیلرسون و ژنرال مکمستر به این معناست که تیم سیاست خارجی ترامپ اکنون رادیکالترین تیم سیاست خارجی تهاجمی است که در تاریخ مدرن پیرامون رئیسجمهور امریکا حضور داشته است.»
جنگطلب تمام عیار
تحلیل نیویورک تایمز تنها یک اظهارنظر جناحی و در تضاد با دولت ترامپ نبود بلکه عمده تحلیلها بر این محور بود و برنامه ترامپ برای آوردن تندروترین تیم سیاست خارجی امریکا بر سر کار نقطه مشترک عمده گمانهزنیها هم در رسانههای داخل امریکا و هم در رسانههای خارج از این کشور بود. در واقع، سیاست به شدت تهاجمی ترامپ در سیاست خارجی در زمینههای مختلف از جنگ تجاری با چین و اتحادیه اروپا گرفته تا بحران شبه جزیره کره و برجام و ونزوئلا همگی مستلزم چنین تغییری در تیم سیاست خارجی امریکا بود. ترامپ نیاز داشت کسانی را همراه خود داشته باشد که به تندروی و جنگطلبی شهرت دارند تا از تندروی آنها به صورت ابزاری در قالب بازی پلیس خوب و بد استفاده کند و چه کسی بهتر از بولتون که در این خصوص شهره عام و خاص بود. این تغییر در ابتدای کار برای ترامپ نتیجه داد به این نحو که بدون دغدغه از برجام خارج شد و میزان فشار را بر کرهشمالی تا آن حد زیاد کرد که او و رهبر کرهشمالی دستکم برای پرهیز از وقوع یک جنگ هستهای حاضر به ملاقات با یکدیگر شوند. بولتون در تمام این زمینهها نقش خود را به خوبی بازی میکرد. باید توجه داشته باشیم که او هم در خصوص کرهشمالی و هم ایران از طرفداران جدی حمله نظامی و بمباران این دو کشور بود و در مقام مشاور امنیت ملی میتوانست به خوبی از پس نقش پلیس بد بر آید هر چند در برخی موارد قاعده بازی را به هم میزد. وقتی بولتون اواخر آگوست ۲۰۱۸ از مدل لیبی در مورد کرهشمالی و خلع سلاح هستهای این کشور گفت، برنامه ترامپ برای دیدار با کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی را به صورت جدی به خطر انداخت و گفته میشود ترامپ به بولتون هشدار داده بود تا مراقب گفتههایش باشد.
چرخش معکوس
ترامپ پنجشنبه گذشته و در توجیه تصمیمش برای برکناری بولتون گفت: «سیاست جان بولتون درباره کرهشمالی یک فاجعه و درباره ونزوئلا در چارچوب سیاست رسمی امریکا قرار نداشت. جان بولتون با مقامهای دولت امریکا چندان همسو نبوده است. بولتون با رفتار بیادبانه با افرادی در دولت که آنها را بسیار مهم میدانم اختلاف داشت.» این موارد صرف اتهام و بهانههایی نیست که ترامپ برای کنار گذاشتن بولتون به آنها استناد کرده باشد بلکه واقعیتهایی هستند که بولتون در نزدیک به یک سال و نیم از حضورش در کاخ سفید مرتکب آنها شده است. در حقیقت عملکرد بولتون در سرفصلهای اصلی از سیاست خارجی ترامپ آنقدر افراطی و جنگطلبانه بوده که بیشتر برای ترامپ دردسر آفرین بود تا اینکه به عنوان پلیس بد دستاوردی برای او داشته باشد و به عبارتی درستتر، بولتون برای بازی در نقش بد خیلی بد بازی کرد. با وجود این، ترامپ انگیزهای متفاوت و جدیتر دارد تا اینکه بولتون را کنار بگذارد. این انگیزه به طور مستقیم مربوط میشود به کارزار انتخابات ریاست جمهوری امریکا و عزم جدی ترامپ برای پیروزی در این انتخابات. وجود شخصیت جنجالی مثل بولتون در کنار ترامپ بیشک یک تهدید بالقوه برای آرامشی است که ترامپ میخواهد پیرامون این کارزار داشته باشد. باید توجه داشت که جنگطلبی یک عامل منفی در این کارزار است، چراکه بسیاری از شهروندان امریکایی و حتی هواداران خود ترامپ نه خواهان جنگ هستند و نه خواهان شخصیتهای جنگطلب. به این دلیل است که ترامپ نیاز دارد تا قبل از اینکه بولتون او را به دردسر نینداخته، این شخصیت جنگطلب را کنار بگذارد و کسی را به جای او بیاورد که هم مطیعش باشد و هم شخصیتی ملایمتر داشته باشد.
باید گفت رابرت اوبراین چنین شخصیتی است. رابرت سی اوبراین همانند بولتون یک جمهوریخواه با سابقه کاری در دولت جورج دبلیو بوش است، اما بر خلاف او نه چهرهای جنگطلب است و نه در صف تندروهای جمهوریخواه قرار دارد بلکه با نگاهی گذرا به کارنامه او میتوان دریافت که به عنوان حقوقدان بیشتر یک تکنوکرات معتدل در میان جمهوریخواهان بوده است. پستهایی نظیر نماینده جایگزین امریکا در شصتمین جلسه مجمع عمومی سازمان ملل (۲۰۰۶- ۲۰۰۵)، همکاری با وزارت خارجه امریکا در خصوص مشارکت برای اصلاح عدالت در افغانستان (۲۰۰۷)، عضویت در کمیته مشاوره فرهنگی ریاست جمهوری (۲۰۰۱۱- ۲۰۰۸) و نماینده ویژه ریاست جمهوری در امور گروگانگیری (۲۰۱۸). شغل اصلی اوبراین به عنوان یک وکیل همگی دلالت بر این نکته دارد. بنابراین ترامپ با کنار زدن بولتون و آوردن اوبراین بار دیگر چرخشی اساسی در یکی از پستهای حساس امریکا انجام داده، اما جهت این چرخش برعکس مورد قبلی است. او در چرخش قبل بولتون را در مقام مشاور امنیت ملی امریکا گماشت تا از ویژگی افراطی و جنگطلبیاش بهرهبرداری کند و حالا اوبراین را به جای بولتون آورده است که هم به طور کامل مطیعش باشد و هم اینکه ویژگی محتاط و تکنوکراتش مخل فضای انتخابات ریاست جمهوری نباشد و این پیام را به شهروندان امریکایی بدهد که ترامپ قصد به راه انداختن جنگ دیگری را ندارد. به این ترتیب، ترامپ قبل از وقوع اتفاقی خود را از شر شخصیتی جنجالی مثل بولتون راحت کرده و چرخش او یک مصلحتطلبی تمام عیار است تا بتواند با افراد مطیع و آرامی مثل اوبراین جریانهای داخل کاخ سفید را تحت کنترل خود داشته باشد.