سرويس سياسی جوان آنلاين: معتقدان به چنین تفکری در شرایطی که چرخ صنعت هستهای و چرخ معیشت مردم از حرکت بازایستاده باز حاضر نیستند هزینهها و خسارتهای گستردهای را که کشور به واسطه تغییر فاز در عرصه سیاست خارجه به دلیل حضور افراد خوشبین به غرب در پیشانی دستگاه دیپلماسی متحمل شده بپذیرند و با فرافکنی تقصیر را بر گردن نظام و حاکمیت کشور حواله میدهند، بدین معنا که اگر امروز توافق هستهای ایران با غرب نتوانسته مشکلات کشور را مرتفع کند و اوضاع بیکاری، گرانی و رکود را به شکل فزایندهای افزایش داده است، علت آن نه متن ضعیف و پراشکال برجام و نه اعتماد مطلق مذاکرهکنندگان به امریکا – اروپاست بلکه ناشی از مقاومت حاکمیت اسلامی در برابر مذاکرات موشکی و منطقهای است!
منطقی عجیب برای توجیه مذاکرات جدید
این منطق که شباهت عجیبی به منطق خوارج در زمان حضرت امیرالمومنین (ع) دارد، تلاش میکند با مقصر جلوه دادن حاکمیت اسلامی، مسیر را برای تغییر ماهیت انقلاب اسلامی به ویژه در عرصه سیاست خارجه فراهم کند، بدین معنا که مردم عامل مشکلات کنونی کشور را ناشی از مقاومت بیش از حد نظام بر اصول خود در عرصه روابط خارجه و پایداری بر عناصر اقتدار خود عنوان کنند.
خوارج بعد از تحمیل توقف جنگ با سپاه معاویه و پذیرش صلح به حضرت امیر (ع) به رغم مخالفتهای شدید حضرت، ابوموسی اشعری را به عنوان نماینده امام معرفی کردند و بعد از مسجل شدن معاویه به عنوان خلیفه، همان خوارج شروع به انتقاد و هجمه نسبت به حضرت امیر (ع) کردند که چرا ایشان حکمیت را پذیرفته و ابوموسی اشعری را نماینده خود در جلسه با عمروعاص پذیرفته است؟! خوارج از آن تاریخ به بعد حضرت علی (ع) را مقصر بهوجود آمدن چنین شرایطی معرفی کردند و بر همین اساس علیه ایشان وارد جنگی به نام مارقین شدند، البته جماعتی که امروز حاکمیت را مقصر خسارتهای محض برجام معرفی میکنند یک گام از خوارج صدر اسلام جلوتر هستند به طوری که همچنان خواهان مذاکره با امریکا این بار بر سر سایر مولفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران در عرصه نظامی و منطقهای هستند.
خسارتهای برجام به نظام مربوط است!
بر همین اساس از روزی که هزینهها و خسارتهای برجام به صورت عینی مورد دسترس عموم مردم قرار گرفت، به صورت منسجم و فراگیر شخصیتها و رسانههای جریان مورد اشاره برجام را سند نظام و نه خروجی پافشاری یک جریان برای مذاکره بدونپیش شرط با امریکا عنوان میکردند و حتی خواهان پاسخدهی مقامات ارشد غیردولتی کشور در این باره نیز شدند، آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی از آغاز مذاکرت هستهای در اواخر شهریورماه سال ۱۳۹۲ نسبت به هزینهساز بودن مذاکره مستقیم با امریکا و بدعهدیهای این کشور در طول تاریخ هشدار دادند. رهبر معظم انقلاب هفته گذشته به مناسبت روز ۱۳ آبان بار دیگر هشدارهای قبلی را تکرار و فرمودند: «بعضی خیال میکنند که مذاکره با امریکا مشکلات کشور را حل میکند، این اشتباه بزرگی است، صددرصد اشتباه میکنند. طرف مقابل، نشستن ما پشت میز مذاکره و قبول مذاکره از سوی ایران را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی میداند، میخواهد بگوید که ما بالاخره با فشار اقتصادی، با تحریمهای شدید توانستیم ایران را به زانو دربیاوریم تا بیاید با ما بنشیند پشت میز مذاکره. میخواهد این را به دنیا تفهیم بکند، میخواهد اثبات کند که سیاست «فشار حداکثری» یک سیاست درستی است و این سیاست اثر کرد، جمهوری اسلامی را بالاخره آورد پای میز مذاکره نشاند، بعد هم هیچ امتیازی نخواهد داد، این را من به شما عرض میکنم.»
ایشان همچنین در ادامه از سادهلوحی به عنوان یک صفت نادرست برای دفاع از منافع ملی یاد کرده و میفرمایند: «قطعاً و یقیناً اگر چنانچه مسئولان جمهوری اسلامی سادهلوحی میکردند و میرفتند مینشستند که با مسئولان امریکایی مذاکره کنند، هیچ چیز گیرشان نمیآمد؛ نه از تحریمها کم میشد، نه از فشارها کم میشد. به مجرد اینکه مشغول مذاکره میشدند، توقعات جدید و تحمیلهای جدیدی مطرح میشد، از جمله اینکه موشکهایتان این جور باشد، موشک نداشته باشید.»
اگر چه حمایت از مذاکرهکنندگان کشورمان در تأمین منافع ملی همچنان یک اولویت اساسی است و کاهش تعهدات هستهای یک اقدام ملی برای ایجاد تغییر رویکرد در طرف غربی است، اما باید دیدگاههای رهبر معظم انقلاب را درباره اینکه ایشان درباره جزئیات برجام دخالت نداشتهاند نیز یک بار دیگر مرور کنیم.
رهبرانقلاب خردادماه امسال و در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان دراین باره میفرمایند: «یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت دادهاند، خب بله، اما شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است، شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق]تصویب میشود. البته اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفه رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود. [البته]خود این، یک مقولهای است که وظیفه رهبری در این جور مواقع اجرایی چیست. عقیده ما این است که در زمینههای اجرایی، رهبری نباید وارد میدان بشود و یک کاری را اجرا کند یا جلوی اجرای یک کاری را بگیرد، مگر آنجایی که به حرکت کلی انقلاب ارتباط پیدا میکند، آنجا چرا، وارد میشویم، اما در موارد دیگر نه. بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولان این کار- به آقای رئیسجمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکر دادهایم.»
جالب است بدانیم که معظمله یک هفته بعد از انتشار بیانیه لوزان و حدود سه ماه قبل از امضای برجام صراحتاً بیان میکنند: «آیا جزئیات مذاکرات هستهای تحت نظر رهبری است؟ بنده در جزئیات مذاکره دخالتی نکردم، باز هم نمیکنم، من مسائل کلان، خطوط اصلی، چارچوبهای مهم و خط قرمزها را به مسئولان کشور همواره گفتهام، عمدتاً به رئیسجمهور محترم که ما با ایشان جلسات مرتب داریم و موارد معدودی هم به وزیر محترم خارجه، خطوط اصلی و کلی. جزئیات کار، خصوصیات کوچک که تأثیری در تأمین آن خطوط کلان ندارد، مورد توجه نیست، اینها در اختیار آنهاست، میتوانند بروند کار کنند. اینکه حالا گفته بشود که جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست.»
پافشاری روی یک اشتباه
بدیهی است امروز که دوقطبیسازی جامعه یکی از راهکارهای مؤثر و اساسی دشمن برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران است، دراز کردن انگشت اتهام به سمت نظام که خسارتها و هزینههای دامنهدار برجام سهم افرادی غیر از دولتمردان است گرهی از مشکلات امروز باز نمیکند و آنچه امروز باید مورد توجه قرار بگیرد این مسئله است که افراد خوشبین به مذاکره با غرب، از رویکرد هزینهزای خود دست بردارند چراکه پافشاری روی گزاره مذاکره میتواند منافع ملی را بار دیگر تضییع کند.