سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: ایوب و ثریا زن و مرد جوانی هستند که در دوران جنگ تحمیلی زیر یک سقف مشغول زندگی باهم هستند. ثریا از بیماری اعصاب و وسواس شدید رنج میبرد، بنای ناسازگاری را با ایوب میگذارد و پس از مدتی دعوا و مشاجره تصمیم میگیرد او را ترک کند.
ثریا به خانه پدرش میرود و منتظر طلاق میشود. از آن طرف ایوب عازم جبهه میشود و پس از مدتی به جمجمهاش ترکش میخورد و از ناحیه هر دو پا فلج میشود. او به خانه برمیگردد و تحت مراقبت مادر پیر و رنجورش قرار میگیرد. ایوب گاهی به خاطر سردرد و سرگیجههای زیاد دچار تشنج میشود و هذیان میگوید. هذیانهای او که بین خواب و بیداری است آمیختهای است از خاطرات کودکی تا لحظههای جنگ در جبهه و دعواهای او با زنش که کابوسوار سراغش میآید. یکی از صحنههای تلخ و غمانگیزی که نویسنده داستان در گوشههایی از این رمان خلق کرده مربوط به مونولوگهای درونی ایوب جانباز است که هرازچندگاهی با خود زمزمه میکند: «.. هوا مهتابه، من گرممه، ولی دارم میلرزم! ننه میگفت رفتی تو حوض چاییدی، تب کردی. آدم تب میکنه، مگه سرش میچرخه؟ ننه آدم تب کنه سرش میچرخه؟ اتاق میچرخه؟ آینه میچرخه؟ حیاط میچرخه؟ حوض میچرخه...». در پایان داستان ثریا وقتی همسرش را با آن حال و روز میبیند، به خانهشان برمیگردد و از شوهر جانبازش پرستاری میکند.
داستان به طور کلی به مقوله گذشت و ایثار در زندگی میپردازد و اینکه در زندگی گاهی وقتها باید از یکسری مسائل گذشت و عشقهای واقعی زمانی خودش را نشان میدهد که ایثار و از خودگذشتگی سرلوحه تفکر و بینش آدمها باشد. حالا دیگر به نوعی هر دوی آنها بیمارند و بیشتر از هر کس این دو تا هستند که برای ادامه زندگی به کمک هم نیاز دارند. نام کتاب را هم از دو جهت میتوان معنا کرد؛ یکی اینکه منظور نویسنده از «دورگردون» شاید همان چرخش روزگار باشد و از طرفی دیگر اشاره دارد به سرگیجههای گاه و بیگاه ایوب در داستان. از ویژگیهای این رمان، نثر یکدست و روان نویسنده با فلاشبکهای سیال ذهنی است که در فضاهای مختلف داستان میبینیم.
رمان «دورگردون» نوشته طاهره ایبد را انتشارات سروش در ۲۵۶صفحه منتشر کرده است.