سریال «زیرخاکی» پس از «نونخ» قطعاً یکی از مهمترین سریالهای رسانه ملی است که به دلیل خوشساخت بودن توانست مخاطب زیادی را به خودش اختصاص دهد. فصل اول این سریال که مربوط به دهههای ۵۰ و ۶۰ بود در بهار سال ۹۹ روی آنتن رفت و در ژانر کمدی- تاریخی تا حدی توانست پرمخاطب باشد.
جلیل سامان در فصل دوم این سریال گفت که در فصل دوم موقعیتهای کمدی- تاریخی این سریال پربارتر و جذابتر شکل گرفت. اساساً سریالسازی موفق در تلویزیون تبدیل به یک اتفاق شده است. «زیرخاکی» با توجه به بافت محتوایی و اجرایی توانست جذابیت موقعیتی را به همراه داشته باشد. مهمترین برگ برنده این سریال را میتوانیم در محتوا و ایجاد موقعیتهای کمیک جستوجو کنیم و ایضاً حضور زوج پژمان جمشیدی و ژاله صامتی مهمترین هسته مرکزی این سریال به حساب میآید و کارگردان به درستی توانسته فریبرز و پری و کودکشان را در شکل یک خانواده به طنازی بکشاند. اساساً در زیرخاکی آنچه بیشتر به چشم میآید ایجاد رابطههای کمیک است؛ رابطههایی که فریبرز شکلدهنده آن است که حتی نحوه دیالوگگویی او آنچنان به نقشش نشسته است که میشود از شنیدن تکدیالوگهایش یا حرص خوردنش خندید.
جلیل سامان توانسته شخصیت فریبرز را به عنوان یک کاراکتر کمدی در سریال بگنجاند و این کاراکتر تکبُعدی در موقعیتهای مختلف با ریاکشنهای کمدی شخصیت مخاطب را به خنده وامیدارد حتی در سکانسهایی که ما به دنبال منطق روایی هستیم عکسالعملهای فریبرز و فرار او از موقعیتهای خاص همچنان خندهآور است، به نوعی که انگار عادت کردهایم زندگی و واکنشهای فریبرز منطق همیشگی را نداشته باشد، به طور مثال زمانی که او شبانه با کمک همدستش به منطقه جنگی میرود و در محاصره عراقیها قرار میگیرد، اصلاً نمیتوانیم به رهایی او از آن موقعیت فکر کنیم، اما باز هم ساختار کمدی و بهرهگیری از خلق یک شخصیت کمدی است که باعث میشود مخاطب به نوع رفتار و واکنش موقعیت شخصیت بخندد، از همین جهت جلیل سامان، فریبرز را در محوریت اصلی قصهاش قرار داده است و در ادامه شخصیتهای دیگر با توجه به موقعیت فریبرز شکل گرفتهاند، از سوی دیگر در فصل دوم زیرخاکی ورود شخصیتهای جدید مثل خانواده مروتپور باعث موقعیتهای جذابی شدهاند و گیتی قاسمی نقش همسر مروت پور را به درستی ایفا میکند، استفاده از لهجه که باعث جذابیت کاراکتر او شده توانست به موقعیتهای کمدی سریال اضافه کند، این در شرایطی است که حتی در یک سکانس وقتی فریبرز حضور ندارد رد و بدل شدن دیالوگ میان پری با کشور خانم یا پری با آن رمال که نقشش را ستاره پسیانی به درستی بازی میکند، جذاب از کار درآمده است. سعی و تلاش کارگردان در ایجاد خانواده و در این فصل استفاده از جریانات دهه ۶۰ تقارن جنگ ایران و عراق و وجود باند خرابکار به درستی درآمده و این روند به موازات کمدی- تاریخی بودن سریال تا حدودی به بار دراماتیک قصه اضافه کرده، ولی با آنکه نوع خط روایی در فصل دوم همواره جذابیتهای کمدی را داراست، اما جلیل سامان میتوانست ریتم قصه را تندتر کند و در این فصل اتفاقات دیگری رخ بدهد. نبودن فرهاد و وجود آن باند خرابکار میتوانست موقعیتهای جدیدی را به سریال اضافه کند. از طرفی دیگر انگار در دو قسمت آخر کارگردان نکتهای برای ارائه نداشته است. فرار فریبرز از دست آن باند خرابکار و پیوندش با موقعیت جنگ کمی عجولانه احساس میشود و حالا باید منتظر باشیم فصل سوم در ادامه جنگ و دهه ۷۰ ساخته شود، اما در نمای کلی سریال زیرخاکی مدیون حضور پژمان جمشیدی است.
این بازیگر در ایفای نقشش و در انتقال موقعیت کمدی آنچنان میدرخشد که شاید گفتنش جسارت بخواهد، اما او حالا به یکی از بازیگران خوب کمدی تبدیل شده است که میتواند در نقشهای مختلف بازی حسابشدهای از خود بروز دهد. اضافه کنید که ژاله صامتی هم با توانایی همیشگیاش توانسته مکمل بجایی برای پژمان جمشیدی باشد، اما نباید از بازی نادر فلاح به راحتی بگذریم؛ نوع گویش فلاح در این سریال برگ برنده کارنامه هنریاش است.