بهمنماه سه سال پیش سلطانیفر، وزیر وقت ورزش در مصاحبهای که در سایت همین وزارتخانه منتشر شد تأیید کرد بیشتر ورزشکاران مهاجر مشکلات شخصی از جمله مشکلاتی با ریاست فدراسیون، مربی یا مشکلات دیگری داشتند! وقتی آقای وزیر میداند ایراد کار کجاست و ورزشکاران بارها خواستههای پیشپا افتاده و اولیه در عرصه ورزش قهرمانی را به زبان میآورند، اما هیچ مسئولی قدم از قدم برنمیدارد، نتیجهاش میشود مهاجرت چهار استعداد ورزشی، آن هم فقط در یک ماه.
در واقع آنها برای جبران آرزوهای بربادرفتهشان و رسیدن به یک شرایط معمولی نه ایدهآل، عطای ادامه کار زیر پرچم وطن خود را به لقایش بخشیدند تا شاید اجنبیها قدر استعدادهایشان را بیشتر بدانند.
انگ زدن به ورزشکار کار راحتی است، خصوصاً اگر مهاجرت کرده باشد، اما در لابه لای این حرفها، واکنشها و تکذیب کردنها بد نیست با دقت و انصاف در مورد واقعیتها و ادعاهای مطرح شده صحبت شود. بهمن نصیری، یکتا جمالی، پریسا جهانفکریان و متین بالسینی همان چهار نفری هستند که با رفتنشان شوکی به ورزش کشور وارد کردند. درد مشترک همه آنها، نفرات قبلی که رفتند و حتی مدالآورانی که با ناامیدی پالسهایی در مورد مهاجرت احتمالیشان در آیندهای نهچندان دور میدهند، چند مورد مشترک است؛ دغدغه امکانات، معیشت، استخدام، حمایت و رفع تبعیضهای آشکار بین رشتهها و ورزشکاران مختلف. اگرچه هر یک با ادبیات متفاوت این مسائل را مطرح کردهاند، ولی اصل حرف و انتظارات یکسان است.
علیرضا یوسفی، قهرمان وزنهبرداری جوانان جهان دو، سه روز پیش از وضعیت اسفناک این رشته مدالآور گفت. ورزشکاری که همانند جمالی در مسابقات یونان حضور داشت و با کسب سه مدال طلا قهرمان شد. او میگوید: «مشکلات ما زیاد است. اصلیترین دغدغهمان در حال حاضر بحث استخدام است و امیدوارم پیگیری کنند. خیلی از بچهها هم حرف زدند. امیدواریم ما را استخدام کنند، چون منبع درآمدی نداریم و باید از طرف مسئولان ورزش کشور مورد حمایت قرار بگیریم تا استخدام شویم. خودمان هم ذهنمان درگیر این مسئله است که چرا باید چنین اتفاقی برای ورزشکار رخ دهد. همه آنها افتخارآفرینی میکنند و وظیفه خودشان را انجام میدهند، اما حمایت کم است. برای من هم سؤال است که چرا مخصوصاً در وزنهبرداری، ما دغدغه آب و غذا در اردو را داریم و این خیلی عجیب است. نمیدانم چرا ورزش ما به این روز افتاده است. به عنوان ورزشکار ملی منتظریم مسئولی به ورزش کشور کمک کند، چون حال ورزش اصلاً خوب نیست. بچهها غیرت و آمادگی خودشان را دارند، ولی حمایت نیست و امیدوارم شرایط درست شود.» مشکلات آب و غذا همان نکتهای است که یکتا جمالی در مصاحبهاش با رسانه بیگانه به آن اشاره کرد. این موضوع البته مسبوق به سابقه نیز هست.
نزدیک به یک دهه پیش وقتی از محمد بنا خواستند دوباره هدایت تیمملی کشتی فرنگی را برعهده بگیرد روی یک نکته تأکید کرد «با عدسپلو نمیتوان قهرمان المپیک شد.» این حرف او در ادامه انتقادهای ملیپوشان این رشته از شرایط آن زمان اردوها بود. با اینکه کشتی ورزش اول ایران وضعیتش نسبت به آن زمان بهتر شده، ولی در بسیاری دیگر از رشتههای مدالآور، ورزشکار حرفهای باید از جیب هزینه خورد و خوراکش را بپردازد. اگر خانواده متمولی داشته باشد با دغدغه کمتر شخصاً به مسابقات برونمرزی میرود و با هزینه شخصی مشکلی از بابت تغذیه، تمرین، بدنسازی و سایر مسائل ندارد، اما این مسئله فقط شامل چند نفر میشود و سایرین برای گذراندن زندگی به دستفروشی، کارگری و مشاغل کاذب روی میآورند. بهمن نصیری، ملیپوش قایقرانی ماهها برای حل شدن مشکل استخدامش دوندگی کرد و به هر دری زد، اما براساس آییننامه ابلاغی، او با داشتن مدال قهرمانی آسیا نمیتوانست استخدام شود. با این شرایط پذیرفتن پیشنهاد حقوق ۵۰۰ دلار در ماه از سوی ورزشکار عجیب به نظر نمیرسد.
از دست دادن نخبگان، زمان و هزینه، نتایج تلخ مهاجرت ورزشکاران هستند. کشف، پرورش و رساندن یک ورزشکار به عرصه قهرمانی امری زمانبر، پرهزینه و دشوار است و تحقق آن به یک برنامه بلندمدت مدون نیاز دارد. با این تفاسیر وقتی یک ملیپوش جوان و مستعد را از دست میدهیم هم پولمان هدررفته و هم دیگر فرصت جایگزینی نداریم. متین بالسینی، شناگر ۲۲ ساله هم در المپیک توکیو تنها نماینده ورزشهای آبی ایران بود و هم رکورد ملی شنای پروانه در ماده ۲۰۰ متر را چند بار جابهجا کرد. برخی شاید دلایل مهاجرتش را قابل قبول ندادند، ولی واقعیت این است که او استعداد شنای ایران بود و ما باید از تواناییهایش بهتر استفاده میکردیم، چراکه کشورهای دیگر چنین فرصتی را از دست نمیدهند و یک استعداد شکوفا شده المپیکی را جذب میکنند، با حداقل امکانات برای مدالآوری به اسم خود برنامهریزی میکنند و در عین حال به ما هم طعنه میزنند.
آوار سوءمدیریت بر سر ورزش ایران فرو ریخته و هر روز باید منتظر شنیدن اخبار ناامیدکننده باشیم. در صورتی که با اهمیت دادن به مدالآوران و قدردانی صحیح، بجا و حرفهای از آنها میتوان جلوی بسیاری از این حواشی را گرفت. مشکلات اقتصادی شاید در این روزها شدت گرفته باشد، ولی مسئولان سالها فرصت داشتند برای رفع دغدغههای ورزشکاران قدم بردارند. کجسلیقگی، تبعیض، توجه بیش از حد به یک رشته یا چند چهره شناخته شده و بیعدالتی در ورزش ایران داد همه را درآورده است. شنیدن صدای انتقاد جواد فروغی، قهرمان تیراندازی المپیک دیگر جای هیچ حرف و حدیثی را باقی نگذاشته است. شاید فروغی و خیلیهای دیگر با هر مشکلی میسازند، اما امیدوارند مسئولان به خودشان بیایند، ولی برخی نیز کاسه صبرشان لبریز شده و قبل از اتمام عمر قهرمانیشان تصمیماتی ناراحت کننده و برخلاف میل باطنیشان میگیرند.