کد خبر: 1215760
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۰
تحلیلی بر بیانیه انتخاباتی ۱۱۰ اصلاح‌طلب موسوم به اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو 
اصلاح‌طلبان خود می‌دانند که دیگر اهمیت سابق را ندارند. «اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو» اکنون ترکیب نامأنوسی است. این‌طور نیست که این جویندگی، یابندگی داشته باشد. حتی می‌توان مدعی شد ترکیب دو دروغ است. نه اصلاح‌طلب‌بودنش راست است و نه مشارکت‌جو بودنش
غلامرضا صادقیان

جوان آنلاین: بیانیه گروهی از اصلاح‌طلبان که در رسانه‌ها به دلیل تأکید آنان بر مشارکت و حضور در انتخابات، به «اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو» معروف شدند، و به نوعی علیه مواضع رادیکال اصلاح‌طلبان ساختاری و علیه شخص خاتمی تعبیر شد، نگاه و نکات بسیار خوبی دارد و حتماً مسئولان کشور و نهاد‌های سیاسی از آن استقبال هم خواهند کرد، اما از نگاه تحلیلی معتقدم بعید است از این پرچم نیمه‌افراشته بتوان برای یک مشارکت بهتر و پرشورتر استفاده کرد. 
 اصلاح‌طلبان خود می‌دانند که دیگر اهمیت سابق را ندارند. «اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو» اکنون ترکیب نامأنوسی است. این‌طور نیست که این جویندگی، یابندگی داشته باشد. حتی می‌توان مدعی شد ترکیب دو دروغ است. نه اصلاح‌طلب‌بودنش راست است و نه مشارکت‌جو بودنش. وقتی تحلیلگران اصلی اصلاح‌طلب و از جمله خود امضاکنندگان این بیانیه بر فقدان پایگاه اجتماعی اعتراف می‌کنند، یعنی مرام اصلاح‌طلبی یا از اول ناراست بوده یا در گذر زمان از واقعیت جامعه و دغدغه‌های مردم فاصله گرفته است، وگرنه یک اصلاحات راستین و در معنای واقعی کلمه، هیچ‌وقت پایگاه خود را از دست نمی‌دهد. 
مشارکت‌جوبودن این گروه نیز محل تأمل است زیرا آرمان و هدف این گروه محدود می‌شود به اینکه «وقتی تشکیل اکثریت اصلاح‌گر در مجلس دست‌نیافتنی شده است، همچنان می‌توان برای تشکیل یک اقلیت خوب و مؤثر تلاش کرد.» یعنی عملاً و آشکارا بوی «یک مو از خرس قدرت غنیمت است» می‌دهد! نشان به آن نشان که هرچند در اهداف ثانویه از دستیابی به «اقلیت خوب»، به «صدای عقلانیت مردم شدن» و برخی مواضع انتلکتوئل دیگر اشاره می‌کنند، اما هدف غایی در نهایت آشکار می‌شود، یعنی بازکردن راه به‌دست‌آوردن اکثریت مؤثر در دوره‌های بعدی، و نه مشارکت‌های حداکثری بعدی: «و راهی باز کنند و زمینه‌ساز گشایش‌های پساانتخاباتی و تشکیل اکثریت‌های مؤثر در انتخابات‌های بعدی شوند»! طرفه آنکه در همین بیانیه که اهداف جناحی برجسته است و دستورالعمل مشخصی برای مشارکت بالای مردم ندارد، به درستی اشاره می‌کنند که هر وقت مشارکت پایین آمده است، تحریم‌ها بیشتر شده است: «در حالی که می‌دانیم و تجربه کرده‌ایم که کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدید‌ها علیه ایران و تحریم‌ها علیه ایرانیان می‌انجامد، دغدغه‌مندان ایران نمی‌توانند به وضعیت منطقه و شرایط بین‌المللی بی‌تفاوت باشند؛ به ویژه در جهانی که حتی نسل‌کشی و پاک‌سازی قومی وحشیانه فلسطینیان با انواع جنایات جنگی رژیم آپارتاید و اشغال‌گر اسرائیل نیز عملاً با مانع مؤثری در سطح جهانی مواجه نمی‌شود و امنیتی‌سازی ایران و ائتلاف‌های وسیع علیه ایران و مخاطرات ملی بزرگ در آینده کوتاه‌مدت می‌تواند 
تشدید شود.»
چنین باوری به اثر مستقیم مشارکت پایین بر افزایش تحریم‌ها اگر در میان اصلاح‌طلبان اصالت داشت، نباید در سال‌های طولانی، پرچم کفربستن به نظارت شورای نگهبان و اتهام مهندسی انتخابات و در برهه‌هایی بستن انگ تقلب به انتخابات، در دستان جبهه اصلاحات قرار می‌گرفت. قبلاً در همین ستون نوشته‌ام و به برخی اصلاح‌طلبان هم گفته‌ام که در روزگاری که تحریم‌ها چیز قابل‌ذکری نبود، شخصاً شاهد بودم که برخی از همین دوستان اصلاح‌طلب در پارلمان اروپا با این عبارت که «بس کنید بیانیه‌دادن را، ایران را باید تحریم کنید تا کمرش خم شود» از مسئولان اروپایی التماس تحریم همه‌جانبه می‌کردند! 
اصلاح‌طلبان در طول سال‌های ظهور همواره به‌گونه‌ای با کلیت نظام مواجه شده‌اند که گویی مردم اشتیاق فراوان به آنان و به مرامشان دارند، اما نظارت استصوابی و مهندسی انتخابات آنان را از قدرت دور کرده است. این ادعا‌ها تناقض اندر تناقض است و تضاد اندر تضاد، زیرا با این ادعا نه می‌توانند سه دهه حضور در قدرت را توجیه کنند (که شخصی مانند آقای محسن هاشمی به آن اعتراف کرد) و نه می‌توانند توضیح دهند چگونه با این ظلمی که به آنان شده و طبعاً باید به علاقه و گرایش مردم به آنان افزوده می‌شد، پایگاه اجتماعی خود را چنین نزدیک به «تمام‌و‌کمال» از دست داده‌اند (چیزی که آقای عباس عبدی به آن اذعان کرد) و نه می‌توانند این تفرق و چنددستگی میان خود را تبیین کنند. 
مگرنه این است که در دنیای سیاست، اتحاد و یکپارچگی و یکدستی از مؤلفه‌های در اقلیت‌بودن و خارج از قدرت‌بودن است و چندپارگی و افتراق از نشانه‌های خوگرفتن به قدرت مذموم و استحاله‌رفتن در فضای سیاسی‌بازی و دورشدن از مردم؟! برای همین شاید در نشانه روشنی که به دست آورده‌اند، در این بیانیه اشاره می‌کنند که «وضعیت پایگاه اجتماعی نیرو‌های سیاسی بیش از اینکه ناشی از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات باشد، به عملکرد سال‌های پیش از انتخابات و کارنامه پساانتخاباتی‌شان بستگی دارد. اینکه در صورت پیروزی چه دستاورد‌هایی می‌سازند و با چه کیفیتی نمایندگانشان را رصد و تغذیه می‌کنند و در صورت شکست، چقدر تا انتخابات بعدی به ظرفیت‌افزایی گفتمانی و تشکیلاتی می‌پردازند. محبوبیت و پایه اجتماعی ده‌ها میلیونی قابل اتکا برای نیرو‌های اصلاح‌گر، وابسته به ساختن ظرفیت برای تحقق دستاورد‌های عملی‌ای خواهد بود که زندگی ایرانیان و گروه‌های اجتماعی بزرگی که نمایندگی‌شان را هدف می‌گیرند بهتر کند و این مهم با رادیکال شدن گفتمان و صدور بیانیه حاصل نمی‌شود، چنان‌که در طول سال گذشته این اتفاق رخ نداد.»
سال‌هاست طعنه‌زنندگان به برخی اصطلاحات پرکاربرد در میان مسئولان به این عبارت که «اکنون در برهه خاصی به سر می‌بریم...» خرده‌می‌گیرند و می‌گویند انقلاب هیچ‌گاه از زمان خاص خارج نمی‌شود و این تمسخر «مثل سائر» شده است. اما اکنون گویا بیانیه‌نویسان اصلاح‌طلب برهه خاصی را احساس کرده‌اند که تحریم انتخابات می‌تواند هم تهدید‌های خارجی و تحریم‌ها را بالا ببرد و هم در داخل یأس و نامیدی از آینده ایجاد کند و هم اهمیت سیاسیون و به‌ویژه جناح اصلاح‌طلب را بیش از گذشته در انظار مردم از بین ببرد و بی‌اهمیت کند. برای همین با بیانیه‌ای که در میان فعالان سیاسی نوعی اعتراض به بدنه تندرو جبهه اصلاحات و رهبر آن تلقی شده است، به میدان آمدند. اما نکته اینجاست که اگرچه بند‌های مؤثری از این بیانیه عبارات برگرفته از نوشته‌های تحلیلگران شناخته‌شده اصلاح‌طلب است، اما جای خود آنان و جای برخی مشاهیر در میان امضاکنندگان خالی است. اگرچه می‌توان حدس زد که متن این بیانیه حرف جمع کثیری و شاید اکثریت مطلق اصلاح‌طلبان است، اما همین پنهان‌کردن خود و حفظ نام خویش برای روز‌های مبادا و تغییرات احتمالی، و دریک کلام نیمه‌افراشته‌نگاه‌داشتن پرچم مشارکت، ناقض یک رفتار اصلاح‌طلبانه است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار

ر