جوان آنلاین: روزهای پایانی هر سال، تداعیگر یاد و خاطره زنده یاد حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی، یادگار گرامی امام خمینی است. حیات سیاسی وی اما، در ادوار پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اهمیت فراوان دارد و همچنان محل تضارب آراء تاریخ پژوهان است. با این همه مواجهه صریح فرزند امام با برخی دشمنان دوست نما در دهه نخست برقراری نظام، بس مهم و در خور خوانش مینماید. مقال پی آمده با استناد به پارهای از اسناد، به این موضوع پرداخته است. امید آنکه مفید و مقبولآید.
«احمد» همواره مُعین و کمک کار من بوده است
در آغاز سخن و جهت بازشناسی منظر امام خمینی به زنده یاد حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی، مروری بر شهادت نامه تاریخی وی درباره فرزند پرتلاشش، مفید مینماید. این متن در ۲۳ آبان ۱۳۶۱ مکتوب شده و رهبر انقلاب در رد برخی اتهامات به یار همواره خویش، به ایراد نکات و توضیحاتی پرداختهاند. لازم به ذکر است که این نامه، پس از رحلت مرحوم حاج سیداحمد خمینی نشر یافت و ایشان در مقطع حیات خویش، از رسانهای شدن آن ممانعت به عمل آورد:
«یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من درباره او میرود، احمد خمینی فرزند این جانب است. این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است، از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، مُعین و کمک کار من بوده و است و کاری که بر خلاف نظر من است، انجام نمیدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها، بدون مراجعه به من تصرف و دخالتی نمیکند. حتی در الفاظ اعلامیهها، بدون مراجعه دخالت نمیکند و اگر در امری نظری دارد، تذکر میدهد که تذکراتش نیز صادقانه و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم، تخلف از قول من نمیکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم، قبول میکنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم. اما در جهت مالی که بعض مخالفان انقلاب گاهی نسبتهایی به او میدهند، باید بگویم که ایشان در امور مالی من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیتالمال، در اختیار بعض آقایان مورد وثوق میباشد و اگر برای اشخاص وجوهی بخواهد، پیشنهاد میکند و من بدون واسطه یا به واسطه آن آقایان وجه را میرسانم. من اعلام میکنم که احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسهای، وجهی و سهمی ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذالک ندارد و اگر بعد از من دارای یکی از این امور بود، در داخل یا خارج دولت وقت با اجازه فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب درآورند و امید است که دولتمردان جمهوری اسلامی، همیشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمایند. از اموری که تذکرش خوب بلکه لازم است، آن است که یکی از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده و چندی- علی المحکی- مخالفان وقت خود را صرف آن نمودند، پس از آن معلوم شد خلاف آن. یا او در اطراف شمال زمینهایی خریده است و امثال آن که برای مخالفت با من از او انتقامجویی میکردند. در امور سیاسی مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او میدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند. در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی میشد و مخالفتهایی میشد، [غیر]از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداریکند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه میدانست. یا مسئله طرفداری از بنیصدر، او مادامی که من از بنیصدر به واسطه بعض مصالح جانبداری میکردم، او هم گاهی طرفداری میکرد و آن گاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم، حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرد و مخالفت شدید میکرد. یا مسئله خط سوم که مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهای ناروا میزدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسطه انتقامجویی از من، پس از من گروههایی به مخالفت او برخاستند، من دین خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالی حاضر و ناظر است و من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالی اتکال نماید و از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها، به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و برای به دست آوردن هیچ مقامی، قدم برندارد و، چون او را شخص مفید برای انقلاب میدانم، امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف، به خدمت هر چه بیشتر قیام کند...، اما در موضوع روحانیت که گاهی احمد مورد تهمت واقع میشود، من او را موافق جدی با روحانیت میدانم. اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسْلم با آن مخالف باشد و، اما موافقت بیقید و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تأیید او باشد و لباس روحانیت به قامت هر کس، اگر چه برخلاف مشی اسلامی انسانی رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد، از او و هیچ روحانی متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهای اسلامی متوقع نیست و نباید باشد؛ و این جانب کراراً گفتهام که روحانی نمای غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر است. در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروی میکند و امید است انشاءالله تعالی در این خط مستقیم که صراطالله است پایدار باشد....»
هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که نظام چارهای ندارد جز اینکه دنبال آقای منتظری بدود!
یکی از فرازهای مهم حیات سیاسی یادگار امام، نقش وی در فرآیندی بود که نهایتاً به عزل آیتالله حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری انجامید. هم اینک بخش مهم از شایعهسازیها و ذهنیت آفرینیها در باره مرحوم حاج سیداحمد خمینی، از سوی بقایای باند مهدی هاشمی و نیز اطرافیان آقای منتظری صورت میگیرد. واقعیت این است که فرزند امام تمام تلاش خویش را به کار بست، تا شخص و جایگاه قائم مقام وقت رهبری در نظام اسلامی حفظ شود و هنگامی از این روش ناامید گشت که طرف مقابل امام و نظام را به خود محتاج دید و حاضر نشد که از راهی که میرفت، بازگردد. فرزند امام در رنجنامه تاریخی خود خطاب به آیتالله منتظری، در این باره آورده است:
«باور نمیکردم روزی بیاید که ناچار باشم نامهای تلخ برایتان بنویسم، ولی از آنجایی که هنوز مانند سال ۵۸ بر عقیده خود پابرجایم که امام مظلوم است، لازم دیدم با چند جملهای در مورد شما و مواضع شما، جنابعالی را خسته کنم. امروز که این نامه را برای شما مینویسم، قلبم آرام و مطمئن است که وظیفه دوستی و ارادت و صداقت را، تا آنجا که در توان داشتهام انجام دادهام. از آنجا که هرروز احتمال میدادم بهواسطه برخوردها و مواضع شما این حادثه اتفاق بیفتد، صریحاً و بهدفعات به آقای هادی هاشمی داماد حضرتعالی گفتم که اگر قضایا به همین شکل ادامه پیدا کند، علیالظاهر امام تحمل نخواهند کرد و مصلحت نظام را بر همهچیز و همهکس مقدم میدارند و همین پیغام را به شما دادم، ولی هیچگونه فایدهای نکرد. من مطمئنم که آقای هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که امام و نظام چارهای ندارند جز اینکه دنبال آقای منتظری بدوند و چرا آقای منتظری آنچه را که مایل است نگوید؟ پس باید بگوید و امام هم باید قبول کند که این حرف را از لابهلای چند ساعت بحث با او درآوردم. من برای اینکه حادثه پیش نیاید، بارها فقط و فقط برای دیدن آقا هادی به قم آمدم و با او در تمام زمینهها بهخصوص این قضیه تلخ صحبت کردم و بازگشتم و به او گفتم که این کار من صرفاً برای دوستی و علاقه به آقاست، یکمرتبه فکر نکنید از موضع ضعف است. او میگفت میدانم، ولی من میفهمیدم که اینگونه فکر نمیکرد و معتقد بود ما از روی احتیاج اینگونه برخورد میکنیم، چراکه حضرتعالی را نمیشود کنار گذاشت، پس چرا او و طیف آقا مهدی از دهان حضرتعالی مسائلشان را حل نکنند؟ من به آقای هادی هاشمی در یکی از ملاقاتهای چند ساعتهام گفتم آقای منتظری مانند ظرف شیشهای میماند و امام ظرف فلزیاند، اگر به هم بخورند، ایشان خرد میشود. به ایشان بگویید امام نشان داده است که در مقابل مصلحت نظام و اسلام از هیچچیزی نمیگذرند، ولی متأسفانه بعداً که از ایشان پرسیدم به آقای منتظری گفتی؟ گفت نه، مطلب تند بود. به آقا هادی گفتم به آقای منتظری بگویید این حرف درستی نیست که یا تمام حرفهای مرا باید رادیو تلویزیون بگذارد یا من فریاد میکشم که سانسور است. گفتم حرفهای ایشان بهضرر خودشان است، در آینده صحبتهای ایشان را کنار صحبتهای امام میگذارند و بهعنوان مخالف امام، نمیگذارند ایشان پا بگیرد....»
متلک، فحش و ناسزا به امام، از کارهای رایج ملی گرایان بود
از دیگر جریاناتی که حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی و با مبنا قرار دادن مواضع امام خمینی با آنان چالش یافت، طیف ملیگرا و به طور مشخص گروه نهضت آزادی بود. پس از رحلت وی و در «مجموعه آثار یادگار امام»، نامهای آمده است که نگاه او به این گروه را نشان میدهد. وی در این مکتوب که خطاب به عمویش آیتالله سید مرتضی پسندیده به نگارش در آمده، بر این باور است که پس از انقلاب اسلامی، ملی گرایان لحظهای در کنار امام نماندند و کنایه، تعریض و توهین به رهبر انقلاب، از اقدامات روزمره آنان قلمداد میشد:
«نامه حضرتعالی در مورد آزادی یکی از ملی گراها، به دستم رسید. چند جمله مزاحمت میکنم. اولاً به اطلاعات کشور، نظر شما و خود را منتقل میکنم و امیدوارم فرد مذکور آزاد گردد، تا به وظیفهای که برگردنم نهادید، عمل کرده باشم. ثانیاً این نکته را گوشزد مینمایم که مسئله ملی گراها مسئلهای خطرناک است. ملی گرایی در مقابل اسلام گرایی است و اسلام گرایی خط محکم و استوار امام است. ملی گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام، یا اهمیتی نمیدهند یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند. اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند، ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند. آنان بعد از انقلاب، لحظهای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام، از کارهای رایج این از خدا بیخبران بود. تنها یکی از کارهای آنها را برایتان میفرستم، تا خود قضاوت فرمایید. اینان اعلامیهای را که امام با خط مبارکشان خطاب به آقای محتشمی نوشتهاند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من ندادهاند، ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانستهاند و خطی از امام که شعر: من به خال لبتای دوست گرفتار شدم است، را آوردهاند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام در موقع قدم زدن شعر میگفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیتنامه امام و نامه مورد بحث را میفرستم، تا خود قضاوت فرمایید که آیا من اینقدر بیدین و بیعقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسئله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم؟ اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم، چرا چیزی را که به نفع خودم است به امام نسبت ندهم؟ عموی بزرگوار و عزیزم! قربانتان گردم، من معتقدم که حق با امام راحلمان است. آن مرد بزرگی که با هوش و استعداد سرشار خود، عمق ماهیتهای کثیف ضد انقلاب را بسیار عالی تشخیص میداد. نامهای را نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ایران به اینجانب نسبت داده است و فکر میکرده بعد از وفات امام، من دست به چنین خیانتی زدهام، در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای آقایان خامنهای، هاشمی، موسوی اردبیلی، موسوی نخست وزیر، ری شهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است، تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب به خصوص امریکا سوق دهند، منتشر کنید. من این نامه را برایتان فرستادم، تا معلومتان گردد اینها از چه قماشی هستند و برای رسیدن به دنیا حاضرند، به هرکسی هر تهمتی بزنند و از خدا باکی نداشته باشند. از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامهای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار، اجر بزرگی را خواهید داشت. نامه را من منتشر نمیکنم، ولی برای ثبت در تاریخ نگه میدارم. آنان که این نامه را جعلی میدانند، از همه بهتر میدانند که این خط امام است، ولی آنها چند مطلب را با این کار دنبال میکنند که مهمترین آن، این است که فکر میکردند نفوذ امام در بین مردم از بین رفته است و امام محبوبیتی ندارد و با رفتن او نظام میپاشد و آنان روی خون و اجساد مطهر شهدا و اسلام، به حکومت میرسند. بعد از ارتحال امام، بیش از ۱۰ میلیون نفر او را بدرقه کردند و مرقد و حرم آن بزرگوار، پناه محرومان شد و کسانی که با امام بد بودند، مسلماً مورد نفرت هستند، لذا آنها با دادن نسبت جعل به من، خود را و گروه خود را میخواهند از این مغلطه نجات دهند. هرچه از درگذشت امام عزیز میگذرد، مردم بهتر میفهمند که چه گوهر گرانبهایی را از دست دادهاند. این شبها، حرم امام دیدنی است....»
حضرت امام بارها از آیتالله خامنه ای، به عنوان بهترین فرد برای رهبری نظام اسلامیمان نام میبردند
از اقدامات سلبی زنده یاد حاجسید احمد خمینی در مسیر تثبیت نظام اسلامی که بگذریم، او در حوزه ایجاب نیز در این طریق گامهایی مهم برداشت. یکی از مهمترین اقدامات وی در این باره، حمایت قاطع از رهبری آیتالله سیدعلی خامنهای و اعلام دیدگاه مثبتِ امام خمینی در این باره بود. وی در نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی و پس از انتخاب ایشان به این مقام، چنین نگاشته است:
«رهبر عزیز جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیتالله آقای حاج سیدعلی خامنهای (دامت برکاته)
با عرض سلام و اظهار ارادت
انتخاب شایسته و بسیار خداپسندانه حضرتعالی، باعث شادی تمامی دوستداران اسلام و انقلاب اسلامی در جهان گردید. حضرتعالی از چهرههای درخشان انقلاب اسلامی ایران بوده و همیشه مورد تأیید و تکریم امام عزیزمان بودهاید. حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهد مسلّم و نیز بهترین فرد برای رهبری نظام اسلامیمان نام میبردند. من و تمامی اعضا بیت حضرت امام از حضرات آیات خبرگان محترم صمیمانه تشکر مینماییم، چراکه معتقدیم روح امام عزیزمان از این انتخاب شاد و آرام شده است. من بار دیگر، چون برادری کوچک، اوامر آن ولی فقیه را بر خود لازمالاجرا میدانم. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.
مخلص شما احمد خمینی
۶۸/۳/۱۵ - اول ذیقعده ۱۴۰۹».
به حسن و برادرانش توصیه مینمایم که همیشه در خط رهبری حرکت کنند
خلاصه زمانه و کارنامه حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی را، میتوان از وصیتنامهاش دریافت. آنجا که از اطمینان خود در تمام تلاشهایش، برای تقویت نظام و امام میگوید و نیز آنجا که فرزندانش را به اطاعت از رهبری در هر حال توصیه مینماید:
«بین خود و خدای خود رضایت کامل دارم که تمام تلاشم برای تقویت اسلام و نظام و امام بوده است و از این جهت، در آرامش کامل بسر میبرم. البته من هم مانند همه کسانی که درگیر کارهای مختلف مبارزاتی و سیاسی هستند، بیاشتباه نبودم و به این اعتراف میکنم، ولی تنها کسانی اشتباه نمیکنند که کاری نمیکنند. در زد و خوردهای سیاسی ممکن است کارهایی انجام داده باشم که مناسب شأن امام یا یاران امام نبوده باشد، تقاضایم از خدا و یاران امام این است که مورد عفوم قرار دهند. من در جهت مصلحت امام، به هیچ فرد و گروهی رحم نکردهام و خیلیها را در این راستا رنجاندهام که هنوز هم از این جهت ناراحت نیستم. از همه به خصوص مادر، فاطی، خواهرها و بچههاشان و قوم خویشان مادری و پدری، نسبی و سببی امید عفو و دعای خیر دارم. به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است....»