جوان آنلاین: کانال تلگرامی «تکدرخت» به اشتراک گذاشت: حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر | کنایتی است که از روزگار هجران گفت (حافظ)
آدمی در این جهان پرشور و شر، به کودکی دور افتاده از مادر شبیه است که بازیهای کودکانه چنان سرگرمش کرده که درد جدایی مادر را احساس نمیکند. شور و شر که خوابید و خودش را در غروب تنگ یک باغ، تنها دید، تازه میفهمد چه گمشده بزرگ و اندوه عظیمی در دل دارد.
حافظ میگوید: عذاب ترسناک قیامت، از همین سنخ است. کنایهای کوچک از درد جدایی است. نمودی از همان هجر باستانی و هجران ازلی که دلمشغولیهای دنیا نمیگذارند متوجهاش باشیم. دستها از دستاویزها که جدا افتاد، تازه میفهمیم چه اندوه بزرگی داشتیم و نمیدانستیم. حافظ، حدیث هول قیامت را آگاه شدن از این فراق اکبر میداند.
خوشا کودکانی که در میانه بازی، به این باور میرسند که من چیزی کم دارم من اتفاقی بزرگتر از تابها و سرسرهها را از این باغ بزرگ میخواهم. زندگی، فقط راضی کردنِ خواهشها و هیجانها نیست، من چیز بیشتری از این زندگی طلب دارم.
اینجاست که بارقهای از آن عذاب عظیم را حس میکند و در اطراف و اکناف شهربازی، در پی نشانههای مادر گمشده میشود. شاید خطا کند. شاید چادر نامادریهای زیادی را به هوای مادر اصلی بگیرد و، چون چشم در چشم شد، بفهمد که این هم مادرش نیست. ولی همین جستوجو موهبتی است که نصیب هرکس نمیشود.
لنگ لوک و خفتهشکل و بیادب | سوی حق میغنج و او را میطلب | دوست دارد دوست، این آشفتگی | کوشش بیهوده به از خفتگی (مولانا)
به راهِ بادیه رفتن، به از نشستن باطل | که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم (سعدی)
قرآن، این موهبت را چه مختصر فرموده است: «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» و پیش از عذاب بزرگتر، عذاب نزدیکتر را به آنها میچشانیم؛ شاید که برگردند. (سوره سجده آیه ۲۱)
بگذار ماتریالیستها برچسب اختلال به آن بزنند، اما در نگاه من، آنان که راضی به سرمستیها و خوشباشیهای ساده نمیشوند و چیز بیشتری از زندگی میخواهند، مشمول موهبتی به نام «عذاب نزدیکتر» شدهاند. شاید که بازگردند.