کد خبر: 1227064
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۰
تعلق روانی دانش‌آموز به دومین شخص مهم زندگی‌اش
 حال هدف یک آموزگار چیست؟ انتقال مفاهیم و یاد‌دادن! اما چگونه این فرآیند سخت امکان پذیر می‌شود؟ بی‌تردید اگر آنان بتوانند مهارت «ارتباط مؤثر» را درک کرده و به کار گیرند، چرخه آموزش روان‌تر می‌شود. 
مینا محمددوست*
جوان آنلاین: وقتی پای صحبت بسیاری از زنان و مردان اندیشمند و موفق می‌نشینیم، یا کتاب‌های تاریخی مطالعه می‌کنیم، نقطه عطفی در تغییر جهت مسیر‌های زندگی و سمت‌و‌سوی تازه گرفتن اهداف آنان مشاهده می‌کنیم و به جایی می‌رسیم که به جز والدین، یکی از تأثیرگذارترین افراد زندگی ما و در واقع دومین شخص مهم بعد از والدین، کسانی هستند به نام «معلم». ما فرزندان را از آغوش خانواده به دامان مدرسه می‌فرستیم. این جملات را بسیار از زبان عزیزان‌مان می‌شنویم:معلمم گفته اینطور بنویس... معلمم گفته فردا کتاب فارسی نیار... معلمم گفته... دقت کنیم! کمتر ممکن است فرزندی بگوید «معلم» گفته! زیرا ذهن فرزند ساعاتی که در کلاس است همه چیز را متعلق به خویشتن می‌داند. حتی گسترده‌تر! نه فقط کلاس بلکه مدرسه را به نوعی از آن خویش می‌پندارد. بنابراین ما شاهد این نکته ظریف هستیم که ابتدا معلم با ضمیر شخصی «من» نام برده می‌شود و سپس هم کلاسی‌ها و حیاط مدرسه و...! حالا این دایره با مرکزیت «معلم» آغاز می‌شود. 
 
وقتی از دانش‌آموزان اول دبستان در روز نخست و چگونه گذراندن آن سؤال می‌کنیم؛ کمتر حتی به گل و شیرینی که در بدو ورود به عنوان خوش آمدگویی دریافت می‌کنند حرفی می‌زنند؛ بله ذهن آن‌ها درگیر شخصی است که به کلاس آمده و «معلم‌شان» است. پس در واقع برخی نام‌ها و لغات دارای مفهومی چنان گسترده‌اند که نامگذاری یک روز در سال برایشان مانند لباسی کوچک برای بدنی بزرگ است. روز معلم هم از دسته این لغات است. 
 حال هدف یک آموزگار چیست؟ انتقال مفاهیم و یاد‌دادن! اما چگونه این فرآیند سخت امکان پذیر می‌شود؟ بی‌تردید اگر آنان بتوانند مهارت «ارتباط مؤثر» را درک کرده و به کار گیرند، چرخه آموزش روان‌تر می‌شود. 
برای فرزندی که مراحل ابتدایی رشد را پشت سرگذاشته، خانه دوم مدرسه و معلم حکم اتمام حجت، حرف درست و ختم کلام است. بنابراین نقش معلم و ارتباطی که با فرزندان دارد بسیار عمیق است. 
 یکی از سؤال‌هایی که مناسب است هر معلمی برای ایجاد رابطه بهتر با دانش‌آموز از خود بپرسد این است: «چطور می‌توانم به دنیای درونی دانش‌آموزم راهی باز کنم؟» یک معلم برای این منظور همیشه باید در حال یادگیری باشد. هر چه آموخته‌های ما بیش‌تر و کاربردی‌تر باشد و به هنگام نیاز از مثال‌های بیش‌تر و مأنوس‌تری استفاده کنیم، میدان مانور خود را برای انتقال مفاهیم به فرزندان گسترده‌تر می‌کنیم. به خاطر بسپاریم دانش‌آموز معمولاً آموزگار را به چشم کسی که بسیار می‌داند، می‌بیند. بنابراین برای حفظ این ارتباط، معلم باید دائم بیاموزد!
 تأمل کنیم! آموخته‌های عمیق ذهنی خودمان در چه شرایطی بوده؟ بی‌شک یکی از فاکتور‌های مهم دراین رابطه مربوط به شخصی‌ست که آن آموزه را به ما منتقل کرده. حقیقت این است، ما مسائلی را بهتر به خاطر می‌سپاریم که از زبان کسی شنیده باشیم که او را «دوست داشتیم». این نوع از یادگیری‌ها معمولاً بسیار عمیق بر روان نقش می‌بندد. بنابراین همیشه فردی که در راستای شغل زیبای آموزگاری گام می‌نهد باید درنظر داشته باشد برای تسهیل کار خود ابتدا باید دنیای قلبی دانش‌آموزش را فتح کند. وقتی بتوانیم دل فرزندی را به دست آوریم و با او ارتباط همدلانه برقرار کنیم، انتقال مفاهیم به مراتب راحت‌تر صورت می‌گیرد. 
یکی از راه‌های شکل‌گیری ارتباط با بچه‌ها به‌خصوص در سنین ابتدایی، بازی‌ست. بسیار جالب می‌شود اگر آموزگار، خود را مجهز به این ابزار ظریف و دلنشین کند و هر جا لازم است اصول یادگیری را ضمن بازی و تفریح انتقال دهد. در نظر داشته باشیم دانش‌آموز صرفاً به آموخته‌هایی از جنس آنچه مدتی در حافظه می‌نشیند و سپس به فراموشی سپرده می‌شود، نیاز ندارد. خوب است آموخته‌ها ماندگار باشند. 
دنیای پیچیده امروزی، دنیای روان فرزندان ما را نیز در گیر کرده است. یک معلم برای ارتباط مؤثر با فرزندان ما، باید به تعداد دانش‌آموزان ۹ ماه سال تحصیلی‌اش، دلی به وسعت دغدغه‌های تک‌تک این عزیزان داشته باشد. البته این به هیچ وجه به آن معنا نیست که آموزگار خود را ادغام در چالش‌های فرزندان بداند، بلکه صرفاً به معنای شناختن صحیح و اصولی و جهت‌دادن به‌جا‌به فرآیند یادگیری ا‌ست. و، اما با توجه به اهمیت این موضوع بسیار ضروری است والدین با معلم فرزند خویش رابطه‌ای در قالب و فرم منطقی داشته باشند. رابطه معلم با دانش‌آموزان زمانی موفق‌تر می‌شود که والدین نیز در این فرآیند مشارکت داشته باشند. معمولاً والدین در این رابطه سه دسته‌اند: والدینی که وسواس‌گونه با معلم ارتباط دارند. کسانی که هیچ حضور و نقشی جز ثبت‌نام فرزندشان ندارند و گروهی که همپای آموزگارند. 
تحقیقات نشان می‌دهد تعامل خانواده با اولیای مدرسه به خصوص معلم، بسیار در انگیزه دادن به فرزند نقش دارد. اولیا در این راستا از فراز و نشیب درسی فرزندان آگاه‌تر شده و با علت‌شناسی در کنار آموزگار به عملکرد بهتر فرزندان کمک خواهند کرد. 
طی یک سال تحصیلی هر معلم با دانش‌آموزانی از خانواده‌های متفاوت در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی روبرو است. داشتن ارتباط، تعامل و مشورت با آموزگار، قطعاً به درک بهتر وی از نحوه برخورد با فرزند ما خواهد انجامید. 
پیشرفت عزیزان‌مان در زمینه‌های مختلف درسی و اخلاقی از زمانی که فرزندان وارد مدرسه می‌شوند به تنهایی و بدون رابطه با کادر و آموزگار، کارساز نیست. بنابراین ارتباط و هم‌فکری باید برقرار باشد. 
 همانطور که در مورد اهمیت یادگیری یک آموزگار هوشمند صحبت شد، خوب است بدانیم که والدین نیز در این زمینه باید فعال باشند. به عنوان والد وظیفه‌شناس باید ساعات بودن در شبکه‌های مجازی، گفتگو‌های تلفنی بلند‌مدت و هر کار غیر ضروری را محدودتر کنیم و در امر مهم یادگیری حضوری اصولی در کنار فرزند و معلم وی داشته باشیم. 
•مشاور و روانشناس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار