با استعفاي محمدعلي نجفي، مسير معيوب مديريت شهري ميتواند بار ديگر به ريل اصلي خود بازگردد. اصرار بيمورد اعضاي شوراي شهر براي ماندن نجفي نشان ميدهد كه شورا همچنان بر اشتباه خود تأكيد دارد ولي با رفتن نجفي شورا داراي بار سنگيني در انتخاب مدير كارآمد و توانمند جديد است. روزي كه اصلاحطلبان كليددار تهران شدند، با سوخته خواندن پايتخت نويد دادند كه شهري آباد و با روح جديد به شهروندان تحويل خواهند داد اما آنچه در هشت ماه گذشته رخ داد تبديل كردن تهران به شهري بود كه در آن بسياري از پروژهها درجا زده و تعطيل شدند. هر چند شوراي پنجم شهر تهران يكي از شعارهايي كه از همان ابتدا عنوان كردند، پرهيز از نگاه سياسي در اداره شهر تهران بود اما عملاً در ماههای اخير انتخابها و انتصابهايي كه از سوي مجموعه مديريت شهري به ويژه شهردار تهران انجام شد، نشان داد كه معناي پرهيز از نگاه سياسي در اداره شهر تهران دقيقاً يعني انتخاب مديراني با گرايش سياسي و حزبي همسو با كليت مجموعه مديريت شهري است. براين اساس امروز و فرداي شهر در شرايط حاضر در گرو انتخاب شهردار جديد نهفته است، بنابراين لازم است تا اعضاي شورا در انتخاب شهردارجديد مصلحت شهر و شهروندان را در نظر بگيرند.
نيازهاي پايتخت نبايد يك بعدي ديده شود
شناخت كامل تهران و داشتن برنامه براي رفع مشكلات در اين كلانشهر يكي از همان نيازهايي است كه تا كنون هيچ كدام از تيمهاي مديريتي در شهرداري تهران به طور كامل نداشتهاند و هر شهرداري كه اداره پايتخت را برعهده گرفت تنها توانست در يكي از جنبههاي مديريت شهري فعاليت كند.
با مروري به آنچه در شهر اتفاق افتاد مشخص شد كه نبود توجه به انتخاب مديراني كه فارغ از گرايشها و سمت و سوهاي سياسي به صورت تخصصي شهر و نحوه اداره كردن آن را ميشناسند، حداقل در چهار دهه اخير باعث شد تا اداره شهر تهران در برخي از بخشها با ضعفهاي جدي و جبران ناپذيري روبهرو باشد.
يكي از پيامدهاي جبران ناپذيري كه در طول دهههاي اخير به شهر تهران به عنوان پايتخت كشور وارد شده، توسعه بيقاعده شهر، اجراي ابر پروژههاي عمراني بدون توجه به تأثيرات سوء اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و از همه مهمتر نگاه جزئي نگر در اجراي برنامههاي شهري به محلههاي شهر است.
هر چند در طول حداقل يك دهه اخير شهردار سابق تهران مدعي بود شهر را بر مباني طرح جامع و تفصيلي توسعه ميدهد اما جمع بندي عملكرد 12 ساله اخيرش نشان داد كه اگر چه طرح جامع شهر تهران كليات توسعه شهري و ارتقاي كيفيت زندگي را در تمام ابعاد و در قالب كليات شهرسازي ترسيم كرده است، اما در طرح تفصيلي و جزئي نگري در اجراي طرح جامع باز مديران شهري منافع درآمدي شهرداري را بر منافع توسعه علمي شهر ارجحتر دانستند و نتيجه اين رويكرد اين بود كه تهران از قاعده علمي شهرسازي خارج شد.
در اين دوره از فعاليت مديريت شهري تهران نيز انتخاب شانزدهمين شهردار پايتخت بعد از 12 سال از نظر تخصصي انتخاب شايستهاي نبود و همين مسئله باعث شد تا مديراني كه وي در مجموعه مديريت شهري منصوب كرد نيز انتخابات خوب و تأثيرگذاري نباشد.
البته شايد بتوان مديراني را در بين انتخابهاي اخير شهردار سابق تهران(منظور محمد علي نجفي) پيدا كرد كه تخصصهاي علمي آنها به يكي از حوزهها و موضوعات شهري ارتباط نزديكي دارد اما نكته اصلي اين بود كه اين مديران متخصص در شهرداري تهران كه تمام بخشهاي آن اجرايي و ارتباط مستقيمي با سطوح جامعه دارد؛ اجرايي نبودند.
به عنوان نمونه دو انتخابي كه شهردار سابق تهران در مورد معاون اجتماعي و فرهنگي شهرداري انجام داد نشان داد كه صرف فرهنگي بودن يك مدير دليلي بر موفق بودن وي در ارائه برنامهها و طرحهاي اين حوزه در شهر تهران نيست؛چراكه جنس مديريت فرهنگي و اجتماعي در شهرداري تهران با آنچه در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامي يا كميسيون اجتماعي مجلس انجام ميشود، زمين تا آسمان فرق دارد. شناخت كامل تهران و داشتن برنامه براي رفع مشكلات در اين كلانشهر يكي از همان نيازهايي است كه تا كنون هيچ كدام از تيمهاي مديريتي در شهرداري تهران به طور كامل نداشتهاند و هر شهرداري كه اداره پايتخت را برعهده گرفت تنها توانست در يكي از جنبههاي مديريت شهري فعاليت كند.
به نظر ميرسد كه اين بار شوراي شهر تهران براي انتخاب شهردار آينده تهران بايد نيم نگاهي به عملكرد موفق شهرداران برخي از كلانشهرهاي كشور داشته باشد تا به جاي سياسي بازي هفدهمين شهردار تهران را با يك نگاه تخصصي با توان اجرايي بالا انتخاب كند.
به عنوان مثال در طول سالهاي اخير شوراي شهر تبريز در انتخاب شهردار خود گزينههاي بومي بودن، شناخت كامل شهر، شناخت كامل فرهنگ و موضوعات اجتماعي و... را مدنظر قرار دادهاند. به همين دليل ميتوان گفت در طول سالهاي اخير شهرداران تبريز از نظر انتخاب شايد گزينههاي مناسبي در ارتباط با آن شهر بودند. هر چند امكان دارد كه در بررسي كارنامه طول مديريت آنها به لحاظ تأثيرگذاري در مقايسه با كلانشهرهايي همچون تهران حرف زيادي براي گفتن نداشته باشند اما عملكرد يك دهه اخير اين كلانشهر در حوزه شهرداري نشان ميدهد كه مجموعه مديريت شهري آن به توسعه تبريز در تمام زمينهها از ورزش گرفته تا گردشگري، عمراني و شهرسازي، حمل و نقل عمومي و... تأكيد دارند.
تهران نيز بعد از دو دهه نگاه سياسي به جايگاه شهردار نياز دارد تا به اين غائله خاتمه دهد و مديري را انتخاب كند كه بيشتر از آنكه نگاه حزبي و سياسي داشته باشد، متخصص اجرايي باشد.
آنچه گذشت و ناتمام ماند
در ماههاي اخير ديگر مانند قبل خبري از افتتاح پروژهها و طرحهاي بزرگ در پايتخت نيست. طرحهايي مانند تونل خط 6 مترو كه توانست به بخش رقابتي مسابقات تونلسازي جهان راه پيدا كند و در بين سه طرح برتر در جهان قرار گيرد. ديگر شهروندان تهراني شاهد افتتاح هر يك ماه يك ايستگاه مترو نيستند. نهضت ساخت مترو كه از اوايل دهه 90 رشد قابل ارزيابي پيدا كرد و در چند سال اخير با راهاندازي خطوط جديد، حمل و نقل ريلي را در پايتخت تحرك تازهاي بخشيد متوقف شده است.
برخي از پروژهها با پيشرفت فيزيكي و عمراني بالاي 80 تا 95 درصد نيز مورد بيمحبتي در دوره جديد مديريت شهري قرار گرفتهاند و محمدعلي نجفي، شهردار تهران نتوانست 5 درصديها را تكميل كند و به شهروندان تحويل دهد. از جمله ترمينال شرق با 95 درصد پيشرفت كه ميتوانست 5 درصد باقيماندهاش در چند ماه اخير تكميل شود ناتمام ماند.
از ديگر طرحهاي نيمه كاره با پيشرفت بالا ميتوان به تونل آرش – اسفنديار، زيرگذر حكيم، پلهاي تقاطع ارتش و صيادشيرازي و خط 6 مترو اشاره كرد. از سوي ديگر مديران جديد، پروژه خط 7 مترو را نيز كه در حال خدماترساني به شهروندان در پنج ايستگاه بود به بهانه ناايمن بودن تعطيل كردند و بازگشايي مجدد آن را هر ماه به تعويق مياندازند.
ايستايي پايتخت
با آمدن شوراي يكدست اصلاحطلب و انتخاب محمدعلي نجفي كه از همان ابتدا اين انتخاب با شبهات و نقدهاي جدي درباره عدم توانايي وي براي مديريت پايتخت همراه بود، ايستايي پايتخت را شاهد هستيم. حاشيهسازيهاي بيمورد، پرداختن سياسي به كارنامه 12 ساله مديريت قبلي، سياسي كاري در شوراي شهر و اتهام و ادعاهاي بياساس به طيفهاي رقيب و فشار و بيانگيزه كردن كارمندان و نيروهاي خدماتي شهرداري، كارنامهاي بود كه نجفي و شوراي شهر در هشت ماه رقم زدهاند. ادامه اين مسير ميتواند تهران را وارد بحران مديريتي و در نتيجه بحران در خدماترساني و افزايش نارضايتي شهروندان كند.
به هر حال با استعفاي محمدعلي نجفي، مسير معيوب مديريت شهري ميتواند بار ديگر به ريل اصلي خود بازگردد. اصرار بيمورد اعضاي شوراي شهر براي ماندن نجفي نشان ميدهد كه شورا همچنان بر اشتباه خود تأكيد دارد ولي با رفتن نجفي شورا داراي بار سنگيني در انتخاب مدير كارآمد و توانمند جديد است.
انتخاب مدير قوي جديد براي پايتخت كه بدون حاشيه به فعاليت بپردازد، از جمله شاخصهايي است كه بسياري بر آن تأكيد دارند. دوستي معتقد است كه اصليترين نياز امروز شهر حضور شهرداري با درايت و آگاه به مسائل شهري است؛ مديري كه بدون حاشيهسازي اهتمام خود را بركار كردن و خدماترساني با اشراف به همه نيازهاي شهر تهران قرار دهد. نياز امروز شهر انتخاب شهرداري آشنا به نيازمنديها و مطالبات شهري است، درغير اين صورت وارد شدن لطمات و صدمات به شهر امري غيرقابل اجتناب است.
به هر حال شوراي شهر در وضعيت آزمون سخت ديگري قرار گرفته تا پس از يك اشتباه بزرگ در انتخاب شهرداري غيرمتخصص و سياسي، مديري انتخاب كند كه بتواند به تهران در حوزههاي مختلف عمراني، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تحرك ببخشد و به جاي اجراي سياستهاي گروهها و احزاب اصلاحطلب، منافع شهروندان را در اولويت كاري خود قرار دهد. براين اساس بايد توجه داشت كه هرگونه رويكرد سياسي فارغ از نگاه تخصصي به بنبست ختم ميشود كه هم شهر و هم شهروندان متضرر خواهند شد.