تمدن اسلامی و به تبع آن سبک زندگی اسلامی، تفاوتی ماهوی با سایر تمدنها و سبکهای زندگی رایج در جهان دارد؛ بهویژه با تمدن نفسمحور و مادهمحور غربی که در روزگار ما، سایه سیاهش بر همه جوامع انسانی گسترده شده است. حتی اگر به ظاهر، برخی از مفاهیم، آداب و سنتها مشابه با هم به نظر برسند، اما در معنی و ماهیت، باید آنها را کاملاً متباین و متفاوت دانست.
فردگرایی (یا اندیویدوالیسم) یکی از باورهای محوری و مرکزی فرهنگ و تمدن غربی است و به تعبیری میتوان این باور را هسته اصلی انسانشناختی لیبرالیسم دانست. در این باور و در این رویکرد، «فرد» در مرکز توجه قرار میگیرد؛ بر این اساس برای هر فردی، خلوت، حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، عقیده و دیگر حقوق اساسی در نظر گرفته میشود که در هر شرایطی باید محترم شمرده شوند. فردگرایان اِعمال اهداف و خواستههای شخص را ترویج میکنند و و از این دفاع میکنند که منافع فرد باید نسبت به حکومت یا یک گروه اجتماعی در اولویت باشد و در یک کلام: «فردگرایی» منطقی برای آزادی امیال افراد و رسیدن آنها به تمایلات و استعدادهای نفس خویش است.
در مقابل، اسلام در ابتداییترین تعالیم اولیه خود، «توجه به جماعت» را بهعنوان اصل نخستین حیات اجتماعی مورد تأکید قرار داد؛ به نحوی که اغلب خطابهای قرآنی با عبارت «یاایها الناس» و «یاایها الذین آمنوا» آغاز شده و در فرازهای متعددی مؤمنین و عموم بشر به ارتباط باهم، شناخت از هم، کمک به یکدیگر و... توصیه شدهاند (عباراتی چون: تعاونوا، رابطوا، تواصوا، تعارفوا و نظایر آن در جایجای قرآن قابل مشاهده است)، چنانکه گویی هسته اولیه جامعه مطلوب اسلامی «چیزی بیشتر از فرد» است.
نفی گوشهگیری و عزلتگزینی (لارهبانیه فی الاسلام)، واجب نمودن ارتباط با خویشاوندان (صله رحم)، برخورداری حرکتهای گروهی از یاری ویژه خداوند (ید الله مع الجماعه) و صدها توصیه این چنینی در منابع اصیل اسلامی (الجَماعه رَحمَه و الفُرْقَه عَذابٌ و ...)، نشان از اهمیت و اولویت تشکیل گروه و جماعت در حیات اجتماعی مسلمین دارد.
شاید از میان همه استراتژیهای اسلام برای ایجاد تشکل مومنان، احکام و مسائل مربوط به «نماز جماعت و جمعه» جزء شاخصترین الگوها محسوب شود؛ چرا که «نماز جماعت» از ابتدا بهعنوان قرار روزانه مؤمنین برای عبادت، ارتباط و تمرین زندگی جمعی مورد تأکید قرار گرفت و «مسجد» بهعنوان نخستین پایگاه حیات اجتماعی اسلام و مکانی برای تمرین بندگی، سیاستورزی، آموزش و امور عامالمنفعه تأسیس شد. برای روشنتر شدن مقصود، در ادامه فهرستوار تنها به رئوس برخی از مهمترین تذکرات و تأکیدات مختلف در این باب اشاره میشود:
- توصیه اکید به برگزاری روزانه سه (یا به تعبیر صحیحتر پنج نوبت) نمازهای یومیه بهصورت جماعت و با محوریت امام (اینکه نماز مؤمنان مجاور مسجد کامل نیست مگر به جماعت ـ. لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد)
- مأجور بودن انتظار برای اقامه نماز جماعت
- فرایند دقیق، منظم و حسابشده آیینهای مرتبط با نماز جماعت (تأکید بر تکمیل و نظم صفهای جماعت و اتصال آنها به هم، استحباب تنظیم صفوف توسط امام جماعت پیش از برگزاری، ضرورت تبعیت از امام جماعت در همه ارکان نماز، معصیت بودن جلو افتادن از وی تا آنجا که اضافه شدن رکنی مثل رکوع و سجده بهخاطر تبعیت از جماعت، باعث بطلان نماز نمیشود، توصیه بر حاکمیت صدای امام در جماعت و کراهت داشتن گفتن اذکار با صدای بلند توسط مأمومین)
- ضرورت عدالت امام و ارجحیتها در تعیین امام جماعت
- نماز جمعه -که بالاترین سطح نماز جماعت محسوب میشود- در زمان معصوم واجب عینی است و در غیر آن واجب کفایی است.
ترک نماز جمعه بهعنوان علامت نفاق معرفی شده است.
وجوب طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در خطبههای نماز جمعه (که بخشی از نماز به حساب میآید).
همه نکات فوقالذکر و بسیاری از ناگفتههایی که طرح آنها در این مقال نمیگنجد، نشان از طراحی مدلی هوشمندانه از ارتباط و در نتیجه تشکلسازی مؤمنین، حول وجود «امام» و در سایه نیّات، مقاصد و اهداف توحیدی است.
جامعهسازی و ترغیب مشارکت مؤمنین در تعیین سرنوشت، تنها در الگویی مثل نماز جماعت خلاصه نمیشود؛ دقت در فلسفه تشریع بسیاری از احکام اسلامی (نظیر زکات، خمس، صدقه، حج، امربهمعروف و نهیازمنکر و...) هدفگذاری آگاهانه این آیین آسمانی را برای ایجاد «امت واحده» حول محور «امام» به خوبی تصویر میکند.
اکنون به نظر میرسد درک بهتری از چرایی عدم امکان جمع تمدن مطلوب اسلامی -که سنگ اولیه حیات اجتماعی خود را بر جماعت برادرانه مؤمنان تابع امام میگذارد- با تمدن لیبرال غربی (مبتنی بر فردگرایی، نفعگرایی و لذتگرایی) ممکن باشد.