عباس آخوندی سرانجام استعفا داد. مواضع سیاسی و جنجالبرانگیز و حجم بالای اظهارات سؤالبرانگیز او در طول پنج سال وزارت همچنان در یاد مردم مانده است. از اعلام بیمه بودن مسافران کشته شده قطار تا موضع علیه مسکن مهر تا برخورد نامناسب با یک خبرنگار تا همه یادداشتهای سیاسی او باعث شده که او در نگاه افکار عمومی یک وزیر موفق نباشد. سال گذشته و بعد از بارش برف در استان تهران، عملاً همه راههای مواصلاتی پایتخت به شهرهای دیگر بسته و دو فرودگاه مهرآباد و امام خمینی هم تعطیل و پروازها لغو شد. همین برای استعفای این وزیر کافی بود. اما حالا که او رفته است، اصلاحطلبان تلاش عجیبی برای دفاع از او دارند. از جمله سرمقاله روزنامه آرمان تلاش کرده تا از عباس آخوندی یک تئوریسین سیاسی بسازد. در این یادداشت آمده که «نگارنده کادری اجرایی در دوران پس از انقلاب را نمیشناسد که به اندازه آخوندی از مفهوم ایرانشهری در زبان و قلمش بهره برده باشد. مفهومی که به کوشش فیلسوف ایرانی معاصر، دکتر سیدجواد طباطبایی در ساحت اندیشه سیاسی ایران عصر ما، جا بازکرد. آخوندی ایرانشهری را برخلاف آنچه منتقدان و مخالفان این اندیشه مراد میکنند، «شوونیسم قومیتی» و «فاشیسم ملیگرایانه» نمیداند. او این اندیشه را به درستی متضمن پذیرش مسئولیت در برقراری یکپارچگی ملی در درون و صلح در منطقه و تعامل مثبت با جهان برمیشمارد.» اینها جملاتی در مورد کسی است که اکنون باید پاسخگوی عملکردش در حوزه مسکن و راه و شهرسازی باشد. او نه تئوریسین سیاسی است، نه استاد فلسفه، نه روزنامهنگار و یادداشت نویس؛ او وظیفه داشت مشکل مسکن و راه و شهرسازی مردم را حل کند که نتوانست و دیگر هر چه گفته شود، حرف است و باد هوا!