رفته بود برای طلای بازیهای آسیایی جاکارتا، اما در یک فینال ایرانی بدون هیچ دغدغهای تیر آخر را شلیک کرد چراکه میدانست هر دو مدال برای کشور عزیزش ایران است؛ هم طلا، هم نقره. برایش فرق نمیکرد این طلا به او میرسد یا به ساره جوانمردی. مهم بود که هر دو مدال به ایران میرسید. پس آرام و بی هیچ دغدغهای دستش را بالا برد، پایین آورد و تیر آخر را زد به نقره بازیهای آسیایی جاکارتا؛ مدالی که تاکید میکند برایش کم از طلا نیست.
جذابترین قسمت مسابقات تیراندازی پاراآسیایی فینال ایرانی بین ساره جوانمردی بود و سمیرا ارم. پرچمداران افتتاحیه و اختتامیه این رقابتها.
مسابقه جذابی بود. واقعاً از آن لذت بردم. آنقدر که یک لحظه نگاه کردم دیدم به تیر آخر رسیدم. میدانستم زیاد تیر زدم، اما فکر نمیکردم به تیر آخر رسیده باشم. نگاهی به سیبل انداختم، گفتم هر چه خدا بخواهد. نگرانی نداشتم. طلا و نقره این مسابقه برای ایران بود. پس چه فرقی میکرد من میبردم یا ساره. بی هیچ استرسی دستم را بالا بردم و با آرامش پایین آوردم و ماشه را کشیدم و شلیک کردم به نقره بازیها و یک لحظه با خودم گفتمای کاش هر سه سکو برای ایران بود؛ طلا، نقره و برنز.
چه چیزی سمیرا ارم را به سمت تیراندازی کشاند؟
تمرکز و حس شجاعت که برای کشیدن ماشه و تیر زدن مرا ترغیب کرد به این سمت بروم. قبل از آن جایی ندیده بودم، ولی روز اول که رفتم و بچهها را در حال تیراندازی دیدم، خیلی خوشم آمد. همه در حس و حال خودشان بودند و بیتفاوت به اطراف داشتند از تیر زدن لذت میبردند. البته استعدادش را هم داشتم، چون سلاح که دست گرفتم، زدم توی خال سیاه و سه ماه بعد در مسابقات کشوری سوم شدم.
با تفنگ شروع کردید، چه شد که سر از تپانچه درآوردید؟
ناخواسته و اتفاقی. تیم استان فارس یک تپانچهزن کم داشت. گفتند بیا. گفتم من یک بار هم تپانچه دست نگرفتهام. گفتند ما یار کم داریم و من هم رفتم. سال ۹۲ بود. کسانی که تیر زدنم را دیدند، گفتند تو پدیده هستی. چطور کسی که تا حالا تپانچه دست نگرفته این قدر خوب تیر میزند. در آن مسابقات از ۴۰۰، ۳۲۷ زدم. همان شد که همه گفتند تو به درد تپانچه میخوری و تفنگ کار نکن؛ و خیلی زود به تیم ملی رسیدی.
اواخر سال ۹۳ در لیگ کشوری شرکت کردم و طلای انفرادی و تیمی گرفتم، در آزاد کشوری هم نقره گرفتم و در کمتر از یک سال به تیم ملی دعوت شدم. بعد از آن آقای امیری، مربی تیم ملی به شیراز آمد برای یاد دادن تکنیک. در عرض یکی دو روز تکنیکها و نکات ریزی را به من یاد داد که هرگز نمیدانستم و توانستم با همان دو روز آموزش، نمرهام را از ۳۴۰ به ۳۷۰ برسانم. در حالی که حداقل شش ماه تا یک سال برای ۲۰ نمره ارتقا، تمرین و البته استعداد لازم است.
اولین اعزام سمیرا ارم به مسابقات جهانی با اتفاقات خوبی همراه بود.
جهانی کرواسی ۲۰۱۵ نخستین مسابقه برونمرزی بود که اعزام شدم و علاوه بر کسب دو طلا و سهمیه پاراالمپیک ۲۰۱۶ به همراه عالیه محمودی و ساره جوانمردی، (سکوهای اول تا سوم) رکورد جهان را هم زدیم. سپس در جهانی ۲۰۱۵ استرالیا نقره گرفتم و در مسابقات جهانی ۲۰۱۶ آلمان هم در انفرادی و تیمی چهارم شدم.
پس چرا در پاراالمپیک ریو موفقیتی به دست نیامد؟
پاراالمپیک مسابقه مهمی است، اما من خیلی سریع به این رقابتها رسیده بودم و به عنوان یک ورزشکار هنوز تجربه کافی را برای شرکت در رقابتهایی با این سطح نداشتم. هنوز به پختگی لازم نرسیده بودم و با وجود آنکه در تمرینات قبل از مسابقه خیلی خوب بودم، فشار مسابقات اجازه نداد آنطور که باید تیراندازی کنم. نه اینکه حریفانم خیلی قویتر یا متفاوتتر از مسابقات جهانی باشند؛ نه. من با همه آنها در مسابقات جهانی رقابت کرده بودم و طلا گرفته بودم، اما اسم پاراالمپیک خیلی بزرگ بود و من کوچکتر از آن که بتوانم با این بزرگی مقابله کنم و همین فشار روی رکوردم تأثیر گذاشت و نتوانستم فینالیست شوم، ولی تجربه خوبی به دست آوردم و آنقدر بزرگ شدم که آقای امیری اجازه داد در تپانچه ۵۰ متر هم شرکت کنم؛
و بعد از ریو، روند خوب گذشته بار دیگر دنبال شد.
بله. بعد از آن در مسابقات جهانی، امارات، کرواسی و قهرمانی جهان و مسابقات جهانی ۲۰۱۷ شرکت کردیم. در امارات در هر دو رشته تپانچه خفیف ۱۰ متر و ۵۰ متر به طلای تیمی دست یافتیم. در کرواسی هم موفق به کسب طلای تیمی تپانچه ۱۰ متر و ۵۰ متر شدیم و من رکوردهای خوبی زدم. این بار امتیازها از ۶۰۰ بود و من ۵۳۵ و ۵۴۱ زدم. این برای من که تازه تپانچه دست گرفته بودم خیلی خوب بود (به اندازه آنهایی بود که ۱۰ سال است کار میکنند.) بعد از آن راهی مسابقات قهرمانی جهان شدیم که هر چهار سال یک بار برگزار میشود و سطح آن حتی از پاراالمپیک هم بالاتر است و من در آن رقابتها با امتیاز ۵۵۴، رکورد جهان را که ۱۰ سال دست کرهایها بود، زدم و سهمیه مستقیم پاراالمپیک ۲۰۲۰ توکیو را گرفتم.
پس طبیعی بود که با این موفقیتها دنبال طلای جاکارتا باشید.
در جاکارتا اوضاع کمی پیچیده شد. به دلایلی اینجا نتوانستیم خوب تمرین کنیم. هوای جاکارتا گرم و شرجی و خیلی آزاردهنده بود. علاوه بر آن، غذاهایی که سرو میشد مناسب ما نبود و مشکل گوارشی پیدا کرده بودم. شب مسابقه ۵۰ متر اصلاً شرایط جسمی خوبی نداشتم. به سختی توی خط رفتم و اجازه ندادم رکوردم کم شود و ۵۳۱ زدم، اما مسابقه که تمام شد، آمدم بین تماشاگران دراز بهدراز افتادم. دیگر چشمهایم از سردرد باز نمیشد. فشارم هم افتاده بود، اما بلافاصله باید به فینال ۵۰ متر میرفتم. دکتر بالای سرم آمد و آب قند داد تا بتوانم فینال را بزنم. همه جا را سفید میدیدم و این روی کارم تأثیر زیادی گذاشت. کمی هم بدشانسی آوردم و ششم شدم.
اما در فینال ۱۰ متر نه فقط موفق به کسب مدال شدی که رکوردزنی هم کردی.
بله، تقویتی زدم و تحت نظر پزشک بودم و راحت رفتم فینال ۱۰ متر و رکورد آسیا را هم زدم. ۵۶۹ با ۱۶ تا ۱۰ X) X. به این معناست که ۱۶ تا ۱۰ مرکز خورده). در فینال خیلی راحت بودم. یا من طلا میبردم یا ساره جوانمردی که در هر دو صورت، دو مدال برای ایران به دست میآمد و هیچ چیزی بهتر از این نبود. آقای امیری همیشه میگفت: شخصیت شما باید طوری شکل بگیرد که بتوانید قشنگترین چیزهایی که دارید را ببخشید. در مسابقه من تیر به تیر با تمام وجود میجنگم، اما گاهی، مثل فینال جاکارتا، وقتی هر دو مدال برای شماست، از اینکه نقره میگیرید اصلاً ناراحت نیستید و خوشحال هم هستید، چون طلا از دست نرفته و در واقع از این دست به آن دست شده و من آنقدر بدون استرس تیر زدم که یک آن به خودم آمدم دیدم تیر ۲۳ هستم و یک تیر دیگر دارم. پس راحت دستم را بالا بردم، پایین آوردم و آخرین تیر را هم زدم که نقره را به دنبال داشت.
حالا باید برای پرچمداری در اختتامیه آماده میشدی. این چه حسی داشت؟
خیلی لذتبخش بود. من دو بار توانستم پرچم کشورم را بالا ببرم. یک بار با رفتن روی سکو و یک بار با به دست گرفتن پرچم ایران عزیزم در اختتامیه. این کار مسئولیت شما را بیشتر میکند. باید خیلی بیشتر حواستان به رفتارهایتان باشد. افتخار کمی نبود که به دست آورده بودم. از کسب هر مدالی شاید لذتبخشتر.