سرویس اندیشه جوان آنلاین: یکی از کتابهای مطرح و پرفروش در نمایشگاه کتاب امسال، کتاب «نخل و نارنج» اثر وحید یامینپور است که در گزارشی داستانی به زندگی شیخ مرتضی انصاری میپردازد. این اثر را میتوان در کنار شیوایی و جذابیت در روایت، دارای نکاتی در حوزه محتوا دانست که روحالله عسگری در یادداشتی ضمن گزارشی از کتاب به نقد آن پرداخته است.
زندگانی روحانیت شیعه به ویژه مراجع و بزرگان به عنوان یکی از منابع سبک زندگی اسلامی حائز اهمیت فراوانی است، اما ارائه گزارشی جامع در یک اثر به دلیل گستردگی ابعاد زندگی آنان امری دشوار است. کتاب «نخل و نارنج» جدیدترین اثر وحید یامینپور در تلاش است تا نگاهی به زندگانی شیخ اعظم مرتضی انصاری بیندازد و سیر ایشان در طریق الیالله را بیان کند.
ادعای نگارنده این یادداشت این است که نویسنده کتاب از ارائه تصویری جامع از شیخ انصاری ناتوان بوده است. بدین منظور ابتدا شرحی کوتاه بر نقاط برجسته کتاب در وصف شیخ انصاری میگوییم و سپس به نقد تصویر ارائه شده از سوی نگارنده میپردازیم.
اولین مسئلهای که مرتضی انصاری جوان در «نخل و نارنج» با آن مواجه میشود تضاد میان اهل طریقت و شریعت است. تضادی که به اعتقاد نویسنده در دزفول که پایگاه هر دو این مسلکهاست وجود دارد. در این میان گویا شیخ جوان راه سومی را انتخاب کرده است. برای او جهد اهل علم در راه شریعت محمدی و گوهره حقیقت جویی اهل طریقت هر دو ارزشمند است از همین رو در تلاش است راهی در میانه این دو مسیر پیدا کند. شیخ جوان به دنبال مسلکی است که در آن فقیهی زبردست، اما اهل حقیقت بار بیاید، اما به راستی که این طریق را نزد چه کسی باید آموخت؟
دزفول برای چنین سر پر سودایی جای کوچکی بود از همین رو هوای بار بستن به عتبات در سر شیخ جوان پر میکشید. مرتضی انصاری قبل از رفتن سراغی از اهل دل عتبات را میگرفت. کسانی که شاید بتوانند این طریقه متفاوت را به او بیاموزند. در این جستوجوها بود که با نام سیدعلی شوشتری بزرگ سلسلهای که کسانی، چون ملاحسین قلی همدانی را در خود پرروش میدهد آشنا شد. کتاب از اینجا به بعد سرگذشت شیخ جوان در میان فهول و بزرگان عتبات را روایت میکند.
مرتضی انصاری به سرعت مراحل ارتقای علمی را در عتبات میپیمود، به گونهای که برخی بزرگان شهر درس خود را تعطیل و به شاگردی وی میپرداختند، اما او همچنان گویی که گمشدهای داشت. شیخ جوان هنوز سیدعلی شوشتری را نیافته بود. از اینجای کتاب به بعد مراجعت مرتضی انصاری به ایران و دزفول را گزارش میکند. انصاری جوان از اینجا به بعد سیر آفاق را در پیش میگیرد تا شاید بابی از سیر انفس به روی او گشوده شود. به زیارت علمای شهرها در ایران میرود تا شاید عطش خود را با جرعهای از معرفت سیراب کند.
بروجرد، اصفهان، کاشان و مشهد مقصدهای او هستند. البته در این میان از اوضاع بلاد که گرفتار جنگ با روس هستند غافل نیست. این سفر و شاگردی بزرگانی، چون سیدشفتی و ملا احمد نراقی و تعاریف آنان از مرتضی انصاری اعجوبهای ساخته بود که هنگام بازگشت به دزفول کل مردم شهر را به استقبال کشاند. دزفول به عنوان زادگاه حقی بر گردن مرتضی انصاری داشت از همین رو شیخ که اکنون ۳۰ ساله شده بود کرسی درس مختصری در آن برپا کرد تا مدت زمان حضورش در آنجا را پر بارتر کند، اما طاعون رمق را از شهر گرفت و کرسیهای درس و بحث هم به موجب آن کم رونقتر شدند. مرتضی انصاری طی حضورش در دزفول یار فقرا و همنشین آنان بود؛ عبای کهنه او هرگز نونوار نشد و هرگز بر سر خان اشراف جلوس نکرد.
همین منش، محبت او را در دل مردم روز به روز بیشتر میکرد، اما این محبت چیزی نبود که مرتضی انصاری را از بازگشت به نجف مأیوس کند. با وفات پدر، شیخ انصاری همراه مادر و خانواده راهی نجف شد. در نجف بنای استادی نگذاشت و با آنکه مجتهد بود به درس مراجع دیگر همچون آیتالله کاشف الغطاء رفت. دراین میان بود که سرانجام او سیدعلی شوشتری را پیدا کرد. نزدیک به ۳۰ سال، شیخ انصاری شاگرد عرفان سید شد و سید شاگرد اصول ایشان. پس از مدتها شاگردی بزرگانی، چون صاحب جواهر نوبت به زعامت خود وی رسید. وضع زندگی شیخ در این برهه از نظر مادی هیچ تغییری نکرده بود. ایشان در مدت مرجعیت خود هیچ وجه نقدی از انگلیس دریافت نکرد. سرانجام ایشان در سال ۱۲۴۳ شمسی دار فانی را وداع گفت و بعد از اقامه نماز توسط سیدعلی شوشتری در حرم امیرالمؤمنین (ع) دفن شد.
نقد گزارش کتاب از زندگی شیخ انصاری
نکتهای که ابتدا لازم است بدان پرداخت آن است که منطق تولید علم اینگونه نیست که شخص سالها کنج حجره بنشیند و سپس بعد از ۲۰ سال مطالعه یافتمیافتم گویان از میان کتابها خارج شود و به مرجعیت و مقام تولید علم برسد بلکه منطق تولید علم از راهی میان علم و عمل توأمان میگذرد. در واقع علم نوری است که خداوند متعال پس از مجاهدتهای علمی و عملی در دل مؤمن قرار میدهد.
چهره غالب در کتاب که از مرتضی انصاری نمایش داده میشود تنها در قالب معنویت فردی است، یعنی شخصی که تنها علاقهمند درس و مطالعه است از مناصب اجتماعی و حاکمیتی میگریزد و علاقهای به تدریس و حلقههای معرفتی ندارد بلکه تنها اشتیاقی بر دانستن در دل او وجود دارد. او حتی هنگامی که برای بار دوم به نجف بازمیگردد از اینکه از هر مسئولیت اجتماعی فارغ میشود خوشحال است. از اینرو به نظر میرسد کتاب در به رخ کشیدن ابعاد اجتماعی و مجاهدتهای عملی شیخ انصاری ناتوان بوده است به همین دلیل صرفاً با ارائه گزارشی از معنویت فردی، مجاهدت علمی و شوق درونی برای علم آموزی به نظر میرسد که چهره کاملی از شیخ انصاری ارائه نکرده است. به عبارت دیگر شیخ انصاری شاگرد سید مجاهد از رهبران اجتماعی و مبارز شیعه و استاد میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو است.
بعید به نظر میرسد ایشان با تربیت در مکتب چنین استادی و تربیت چنین شاگردی خود فارغ از ابعاد اجتماعی باشد. مسئله مهم در اینباره مأموریت مبارزات شیخ انصاری در زمان خود بوده که کتاب توجهی به آن نکرده است. به عبارت دیگر مأموریت شیخ اعظم در آن برهه که نجف تحت سیطره عثمانی قرار داشته و هر نوع فعالیتی تحت نظر بوده است؛ احیای حوزه نجف به منظور زنده نگه داشتن مکتب و عبور آن از فضای موجود بوده است. مأموریتی که کتاب کوچکترین اشارتی به آن ندارد.
علاوه بر این به نظر میرسد کتاب علاوه بر ضعف در گزارش زندگی اجتماعی شیخ اعظم در ارائه تصویر کاملی از عقاید نظری شیخ انصاری هم ناتوان بوده است؛ چراکه صرفاً به امور معنوی و فقهی او پرداخته و از ابعاد حاکمیتی نظرات شیخ انصاری جز در یک جای نوشتار که به صورت مختصر به ولایت فقیه در نظر ایشان اشاره میکند نیز مغفول مانده است. البته در پایان باید متذکر شد که کتاب دارای نقاط برجستهای است که مطالعه آن مفید است؛ از جمله آنکه تصویر جامعی از جمع میان عرفان و فقه در شیخ را به نمایش میگذارد و در این میان از پرداختن به نحوه ارتباط با خانواده توسط مرتضی انصاری غفلت نمیکند.