سرویس حقوق جوان آنلاین: وقتی صحبت از شروط ضمن عقد نکاح میشود، عمده افراد تنها شرط موسوم به «حق طلاق» که در واقع وکالت زوج به زوجه برای طلاق است را به ذهن آورده و از آنجایی که صحبت از طلاق در ابتدای مسیر زندگی مشترک را امری مذموم میدانند یا به سادگی از کنار آن عبور کرده یا به مخالفت با آن میپردازند، اما واقعیت این است که درج بسیاری از این شروط میتواند تضمینی برای زندگی بهتر و تداوم یک زندگی مطمئن توسط زوجین باشد.
جدا از شروط چاپی ضمن سند نکاح که بیشتر ناظر به شرایطی است که زن در «عسر و حرج» قرار گرفته و به توسل به آنها میخواهد از زندگی مشترکی که برایش تبدیل به جهنم شده، فرار کند، سایر شروط، ماهیتی متفاوت داشته و میتواند در بقای زندگی مشترک تأثیر مثبتی داشته باشد.
نگاهی به پروندههای طلاق در دادگاههای خانواده نشان میدهد مخالفت زوج با تحصیل، اشتغال، خروج از کشور یا مواردی که به سادگی در ابتدای زندگی مشترک قابل گفتگو است، باعث بگو مگوی زوجین شده و با بالا گرفتن اختلافات، کار آنها را به دادگاه و مسیر طلاق کشانده است. این در حالی است که صحبت از این امور که حق طبیعی زوجین است، آنهم در ابتدای زندگی مشترک میتواند از بسیاری از مشکلات بعدی پیشگیری کرده و زمینه تداوم و تضمین زندگی مشترک را فراهم کند.
برای نمونه ممکن است بسیاری از آقایان مخالف تحصیل، اشتغال، یا تعیین مسکن توسط همسرشان باشند و در مقابل هم زنانی باشند که چنین اموری برایشان مهم است؛ بدون گفتگو در خصوص این موارد، نمیتوان در خصوص آینده دیدگاهی داشت و حتی صحبتهای مقدماتی و قولهای موقع ازدواج نمیتواند تضمینی برای بقای این صحبتها در آینده باشد. راهکار حل مشکل، درج دقیق این شرایط در موقع ازدواج و در قالب سند ازدواج است.
اگر زنی میخواهد همسرش به او اجازه تحصیل، اشتغال، خروج از کشور، تعیین محل زندگی، یا حتی وکالت در طلاق بدهد، در همان ابتدا باید اینها را مطرح و به عنوان شروط ضمن عقد نکاح، تصریح کند. در مقابل مردی هم که مخالف اعطای این حقوق به همسر خود باشد، باید به طور صریح در همان شروط ضمن عقد مخالفت خود را ابراز کرده و یا اگر این امور، برای مرد حیاتی و مهم تلقی میشود، با قید صریح آنها، مخالفت خود را ابراز کند.
در واقع، شرط ضمن عقد، به عنوان یک سند حقوقی الزامآور، به طرفین یادآوری میکند که حرفی را بزنند که در آینده بتوانند به آن عمل کنند و از بیان وعده یا قولهایی که در آینده ممکن است به آن پایبند نباشند، خودداری کنند. لازمه و ضرورت این امر نیز این است که زوجین در همان ابتدای زندگی مشترک در خصوص چنین مواردی صحبت و نظرات صریح خود را بیان کنند. در چنین صورتی، نه زن و نه شوهر، بعد از آغاز زندگی مشترک یا گذشت چند سال از زندگی مشترک نمیتوانند نظر خود را به دیگری تحمیل کنند و چنانچه تغییری در نظراتشان حاصل شده باشد، میتوانند با توافق کتبی جدید در خصوص شروط ضمن عقد، آنها را مناسب با شرایط خود تغییر دهند.
صحبت و مکالمه دو طرفه در خصوص شروط ضمن عقد، این فرصت را به طرفین میدهد که بدانند طرف مقابلشان به چه میاندیشد و چه خواستههایی از طرف مقابل دارد و اگر این خواستهها، با آنچه آنها انتظار دارند یا در تصورشان وجود دارد، متفاوت است، در انتخاب خود تجدیدنظر کرده و از شروع یک زندگی جدید که ممکن است به واسطه این اختلافات به بنبست برسد از ابتدا پیشگیری کنند.
علاوه بر اینها، تعیین دقیق این شروط میتواند در سایر شروط ازدواج نیز تأثیرگذار باشد؛ برای نمونه ممکن است زنی در ازای دریافت این حقوق، از مهریه صرفنظر کند یا مهریه اندکی مطالبه کند و در مقابل، اگر شوهری نمیخواهد این حقوق را به همسرش اعطا کند، شاید مزایای دیگری را برای جلب نظر طرف مقابل در نظر بگیرد. در هر صورت، درج این شروط و الزام طرفین به توافق در خصوص این موضوعات در ابتدای زندگی مشترک، راهی برای تضمین تداوم زندگی در آینده است. حتی درج وکالت زوجه برای طلاق که به «حق طلاق» نیز مشهور است، این زنگ خطر را برای طرفین به صدا درمیآورد که در صورت تخلف از وظایف خود، ممکن است تداوم زندگی آنها با مشکل مواجه شود و از این طریق، در رفتار و گفتار خود و تلاش برای حفظ زندگی تشریک مساعی بیشتری داشته باشند. اگرچه مهر و محبت زوجین، ضامن اصلی بقای زندگی مشترک است، اما حقوق هم میتواند تکمیلکننده این شرایط باشد اگر به درستی در هنگام شروع زندگی به آن توجه شود.
*وکیل پایه یک دادگستری