سرويس ورزشی جوان آنلاين: حجم ویرانیها و مشکلات گاه به قدری عظیم است و گسترده که میتواند توی دل هر کسی را خالی کند، اما نه وقتی پهلوان تشکی باشی که از تختی برایت به یادگار مانده. آن وقت نه از سیل خوزستان ترس برتمیدارد و نه ویرانیهای آبهای خروشانی که نفسهای سیستان را به شماره انداخته و خانههایشان را ویران کرده، نه از رویارویی مردمی که از پیش پا افتادهترین امکانات اولیه زندگی محروم هستند و نه از سختیهای راه و دوری مسیر. احسان لشکری را سخت میتوان در بین مردم سیستان، خوزستان، خراسان و دیگر مناطق محروم شناخت وقتی صادقانه و عاشقانه در حال توزیع مواد غذایی، بهداشتی و... است و تلاش میکند باری از دوش مردمی که بلایای طبیعی ضربهای مهلک به پیکره زندگیشان وارد کرده، بردارد. گویی این همان قهرمان و مدالآوری نیست که برنز المپیک لندن و قهرمانی جهان و همچنین ۴ طلای سالهای ۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ قهرمانی آسیا را با خود برای وطنش به ارمغان آورده. مردی که روی تشک کشتی لرزه میاندازد بر اندام حریفان، اما شانه به شانه مردم که قدم برمیدارد برای شکستن سد مشکلات، میتوان به وضوح دید که پهلوانی را قبل از قهرمانی آموخته. مردی که نه فقط این روزها در کنار مردم سیلزده سیستان که طی ۹ ماه گذشته با تلاش برای برداشتن باری از دوش مردم مناطق محروم بار دیگر ثابت کرد که کشتی یعنی پهلوانی. یعنی یادآور تختی. یعنی دستگیری از مردم.
حضور قهرمانان کشتی در کنار مردم سیلزده سیستان و بلوچستان بار دیگر ثابت کرد که دوبنده پوشان با هر عنوانی، همیشه جزئی از مردم و با مردم هستند.
این روزها به واسطه سیلی که آمده، نگاهها به سمت مردم این منطقه جلب شده، اما قبل از این سیل همه آنها شرایط خوبی نداشتند و حتی برای تأمین خورد و خوراکشان هم با مشکل مواجه بودند. مردم سیستان به جرئت بامعرفتترین مردم ایران هستند، اما در شرایط خوبی نیستند و نیاز به کمک و حمایتهای مردم و مسئولان دارند. اینجا فقر بیداد میکند؛ فقر مطلق. در حالی که اینها هم حق دارند یک زندگی حداقل و معمولی داشته باشند و درست نیست در شرایطی باشند که از سادهترین امکانات که داشتن آب شرب است و مسائل بهداشتی پزشکی محروم باشند.
به نظر میرسد پروژه رسیدگی به مناطق محروم سیستان و بلوچستان خیلی قبلتر از سیل ویرانگری که این روزها این منطقه را درگیر کرده آغاز شده بود.
بله همین طور است. ما از چند ماه قبل داریم روی کمکرسانی به این مردم عزیز و شریف کار میکنیم و طبق برنامهریزیهایی که انجام شده هر کدام از ما مسئول یک چیز هستیم. یکی وظیفه تأمین خورد و خوراکشان را برعهده دارد، یکی برای تأمین اقلام گرمایشی و وسایل خانه کار میکند، یکی روی بحث پزشکی، یکی روی مدارس و هرکدام به موضوعی رسیدگی میکنیم تا به لطف خدا بتوانیم گرهای هر چند کوچک از زندگی این مردم که به راستی محروم هستند، باز کنیم.
از خیریه امام علی (ع) بگویید. استارت این پروژه از کی و با چه هدفی زده شد؟
راستش را بخواهید آقای خادم خودشان خیلی قبلتر به این مسائل رسیدگی میکردند، اما یک بار بعد از قهرمانی ما جلسهای گذاشتند و گفتند که شما به عنوان قهرمانان کشتی وظیفهای در قبال مردم دارید و هر کدام باید یک منطقه را پوشش دهید؛ حالا به هر شکلی. با اعتباری که بین مردم دارید و با رایزنیهایی که میتوانید در این راستا انجام دهید و هر شکلی که میتوانید به نوعی تأثیری در زندگی مردم مناطق محروم داشته باشید و این پروژه از همان جا استارت خورد. البته قبل از آن خودم به شکل تکمحور کارهایی میکردم. مثلاً در ماجرای زلزله کرمانشاه کمکهای مردم شهر و استان قزوین را جمعآوری کردم و به کمک مردم زلزلهزده کرمانشاه رفتم، اما از ۹ ماه قبل به همراه آقای خادم و سایر بچهها به طور متمرکز و برنامهریزی شده در مناطق محروم مرزی یا خیلی از جاهایی که مسئولان هم خبری از آن ندارند مردم آنجا چه شکلی دارند زندگی میکنند مشغول کار هستیم.
بدون شک انجام کارهای خیر و کمک به مردم لذتبخش است، اما لازمه حضور در این امور صرف زمان بسیاری است و سختیهای خاص خود را دارد. این سختیها باعث ترس احسان لشکری از قبول این مسئولیت نشد؟
واقعیت این است که شما اگر برای تفریح هم بخواهید به جایی مثل سیستان بروید، مسیر دور و سخت میتواند خستهتان کند، اما همه کارها با برنامهریزیهای دقیق انجام میشود. علاوه بر آن شور و حالی که آقای خادم ایجاد میکند نمیگذارد احساس خستگی یا ترس کنیم. جدا از آن وقتی شما میروید و شرایط مردم را میبینید که چطور در فقر کامل به سر میبرند، اگر اندکی از انسانیت بو برده باشید دیگر نمیتوانید به سادگی از کنار آنها بگذرید. باید زندگی مردم را ببینید که حتی آبی برای خوردن ندارند. آن وقت هرگز به خود اجازه نمیدهید که چیزی مثل ترس باعث شود پا پس بکشید. وقتی میبینید دختربچه برای شستن ظرف و لباس در رودخانه دستش توسط گاندو خورده میشود، نمیتوانید قدمی برایش برندارید و ناخودآگاه درگیر میشوید آنقدر که اگر یک بار نتوانید بروید مدام از بچهها پیگیری میکنید و این میشود زندگیتان مثل وعدههای غذایی که نیاز دارید برای خوردن. میتوان گفت من چند بار کمک کردم دیگر بقیهاش وظیفه من نیست. وظیفه مسئولان است، اما وقتی پای کار میآیید و از نزدیک میبینید که مردم نازنین این مناطق با چه مشکلاتی مواجه هستند دیگر این حرفها برایتان معنی ندارد و دلتان میخواهد تا جایی که از دستتان میآید کمکشان کنید.
فکر میکنید حضور قهرمانان ملی و چهرههای شناخته شده در مناطق محروم چقدر میتواند باعث تشویق مردم برای کمک به همنوعان خود باشد؟
خب این یک واقعیت است که مردم ورزشکاران و قهرمانان خود را دوست دارند. این اعتماد و باور آنها به قهرمانانشان است که باعث میشود ما امروز بتوانیم به کمکهایمان به این مردم ادامه دهیم وگرنه فکر میکنید مگر هر کس چقدر میتواند از جیبش هزینه کند. مردم هم خوب میفهمند و میبینند. اگر ما یک بار برای گرفتن عکس و فیلم برویم و از داخل خانه دیگران را تشویق کنیم به کمک خیلی زود دلزده میشوند از همراهی، اما وقتی آنها ما را پای کار میبینند دست از حمایتهای خود برنمیدارند و خیلی خوشحالم که میتوانم واسطه این مردم باشم برای کمک به هموطنان محرومم. ما هرچه داریم از این مردم است. همان ۸۰ میلیونی که همیشه به ما انرژی مثبت دادند. برایمان دست به دعا شدند. با قهرمانیهایمان خوشحال و با باختهایمان همپای ما ناراحت شدند. حالا نوبت ماست که دین خود را به این مردم ادا کنیم و امیدوارم این مسئله توسط ورزشکاران رشتههای دیگر هم دنبال شود.
به نظر میرسد کمکها تنها توزیع مواد غذایی و مایحتاج خوراکی و پوشاک نیست.
بله. نمیشود که تا همیشه کمک کرد. به همین دلیل سعی میکنیم هدفمند کمک کنیم. یعنی شرایطی را فراهم میکنیم تا مردم سیستان که از قدیمالایام کار سوزندوزی میکردند آموزش لازم را ببینند. چرخ خیاطی در اختیارشان میگذاریم و آنچه را که میدوزند خودمان میخریم تا تشویق شوند به امرار معاش از این طریق یا برای مردم در خط مرزی بین افغانستان و ترکمنستان که دامدار بودند و دامهایشان را از دست داده بودند دام تهیه کردیم تا به این طریق بتوانند دوباره به کار سابق خود ادامه داده و زندگیشان را بگذرانند. همچنین اقلام را در مدرسه بین بچهها توزیع میکنیم که خانوادهها تشویق شوند به فرستادن بچههایشان به مدرسه و برای یک روستا که کودکانش در راه رفتن به مدرسه در روستای دیگر سالانه توسط حیوانات درنده، سرما و... جانشان را از دست میدادند قرار است مدرسه بسازیم. باید اصولی کمک کنیم تا مردم بتوانند با این کمکها روی پای خودشان بایستند. هدف این است.
اینکه از بین ورزشکاران این کشتیگیران همواره بیشتر از سایرین در چنین کارهای خیری پیشقدم هستند و به طور مستمر با هدف کمک در مناطق محروم حضور پیدا میکنند چقدر میتواند با نوع تربیت در این رشته ورزشی ارتباط داشته باشد؟
خب بدون شک این به نحوه تربیت کشتیگیران نیست. شما بچههای کشتی را در هر عنوان و با هر موفقیتی میتوانید در صف نانوایی، خرید و... در بین مردم ببینید. کشتیگیران هرگز خود را برتر و جدا از مردم نمیبینند. این اصل تربیتی کشتی است که واقعیت پهلوان بودن را به شما یاد میدهد و اجازه نمیدهد این مهم نسل به نسل فراموش شود. کشتی امثال تختی و خادم و ... را دارد برای الگو قرار دادن. مردی که شخصاً رفت برای کمک به مردم زلزله زده بوئینزهرا. شخصاً وقتی میبینم آقای خادم خودش همواره در رأس کار هستند و میگویند حتی اگر یک نفر هم کنارم نباشد کارم را انجام میدهم یاد میگیرم مردمداری یعنی چه. یاد میگیرم ممنون مردم بودن یعنی چه. نه که دیگر ورزشکاران غیر از این باشند، اما در کشتی اینها اصل است. اصلی که باعث میشود شب سر راحت روی بالش بگذارید. من شخصاً هر وقت از این سفرها برمیگردم تا مدتها خواب راحت دارم. بگذارید خیلیها بگویند اینها شو است. من خودم که میدانم با چه هدفی وارد این کار شدم و چه نیتی دارم. اصلاً بگذارید شو باشد. بگذارید به مردم کمک شود، شو هم باشد، ولی وقتی میآیید توی کار دیگر هیچ کدام از این حرفها برایتان معنایی ندارد و فقط نشاندن لبخند روی لبان این مردم است که برایتان اهمیت دارد و بس.