سرویس سیاسی جوان آنلاین: سالهای قبل و زمانی که از شکلگیری آن سخن میرفت، ایالات متحده و کشورهای غربی به عنوان اصلیترین معماران آن سخن میگفتند در حالی که امروز ایران به عنوان اصلیترین قدرت شکلدهنده خاورمیانه در جهان مطرح شده است؛ رویدادی که سبب شده بسیاری از ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقهای در دنیا نام ببرند.
تغییرات گسترده در طول ۱۵ سال گذشته، باعث شده است برخی بازیگران قدیمی که هنوز حضور دارند، نقش خود را از دست بدهند و برخی بازیگران، نقش برجستهای در بازی سیاست در منطقه به دست آورند. نظم و توازن قوا در منطقه به هم خورده و تلاشها برای زمینهسازی نظمی جایگزین، آغاز شده، اما سؤال این است که در این شرایط و با اتفاقاتی که در عرصه خاورمیانه روی داده، چه کشوری در منطقه غرب آسیا توانسته است ضریب نفوذ خود را در سطح منطقهای گسترده کند.
ایران؛ اصلیترین قدرت منطقهای
ایران اصلیترین قدرت منطقه در غرب آسیاست. این قدرت منطقهای هم اکنون مهمترین دلمشغولی کشورهای غربی علیه ایران است، به گونهای که در درخواستهای مختلف برای مذاکره این نکته تکرار میشود که ایران باید برای برطرف شدن تحریمها به مذاکرات بر سر منطقه رضایت بدهد، البته ایران تا الان نشان داده که تمایلی برای چنین کاری ندارد و تنها به دنبال این است که با مشارکت کشورهای منطقه مذاکرات خود را جلو ببرد. جالب این است که تاکنون این مذاکرات که اغلب با کشورهای ترکیه و روسیه انجام شده توانسته تاثیرات مثبتی نسبت به سایر مذاکرات از جمله مذاکرات ژنو داشته باشد، با این حال سؤال اصلی این است که واقعاً این توان ایران از کجا ناشی میشود. آیا میتوان گفت تمام این توان ناشی از فعالیتهای نظامی ایران است یا باید رشد نفوذ ایران در منطقه را در جای دیگری جست و جو کرد؛ توانی که ظاهراً اغلب آن بر اساس توانمندی منطقهای ایران در حوزههای فرهنگی و دینی حاصل شده است.
نگاهی به این حوزهها نشان میدهد مطرح کردن این ادعا که نفوذ ایران تنها مدیون اقدامات نظامی است یک تحلیل اشتباه است.
رویدادهای پس از اشغال خاک عراق و افغانستان در سال ۲۰۰۳ به خوبی نشان میدهد که این عمق راهبردی تا چه اندازه متأثر از نفوذ فرهنگی و دینی ایران است، اگر چه برخی از رقبای منطقهای ایران با توجه به ناتوانی خود در فراهم آوردن این عمق راهبردی، ایران را متهم به مسلح کردن گروههای مقاومت میکنند؛ روندی که خود در حمایت از داعش، جبهه النصره و سایر گروههای تروریستی گوی سبقت را از هر کشور دیگری ربودند و حالا نتایج شکست آن را درو میکنند.
عراق؛ خاکریز اول عمق راهبردی ایران
آغاز توسعه این نفوذ را میتوان در سال ۲۰۰۳ میلادی دانست؛ زمانی که امریکا و انگلستان برای سرنگونی نظام بعثی عراق به همراه چند کشور دیگر در یک لشکرکشی گسترده به منطقه کلید آغاز پروژه خاورمیانه بزرگ را زدند، با این حال این مسیر به هیچ عنوان به دلخواه آنان جلو نرفت. در عراق اکثریت شیعه عراق هیچ علاقهای به سیاستمداران سکولار مورد حمایت واشنگتن نداشتند و بیش از همه دلبسته احزاب شیعه عراقی بودند که با ایران رابطه بسیار نزدیکی داشتند. این رابطه از دهه ۸۰ میلادی آغاز شد، زمانی که کردها و معاودین عراقی به همراه نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک جبهه علیه صدام میجنگیدند. از سوی دیگر قم و نجف به عنوان دو مرکز بزرگ علمی و دینی شیعه رابطهای ناگسستنی با یکدیگر داشتند. تأکید آیتالله سیستانی زعیم دینی عراق بر پیشبرد امور این کشور طبق دموکراسی زمینه را برای حضور دائمی احزاب شیعه در فضای سیاسی عراق فراهم کرد. رابطه ایران و عراق به رغم برخی فراز و فرودها همواره در مسیر توسعه قرار دارد. ایران هم اکنون یکی از بزرگترین شرکای تجاری عراق محسوب میشود و شرکتهای ایرانی در توسعه بسیاری از پروژههای اقتصادی عراق دخیلند. علاوه بر این ظهور گروهک تروریستی داعش نه تنها سبب شد تا ایران و عراق از لحاظ امنیتی با یکدیگر همکاری کنند، بلکه حشدالشعبی به عنوان یک نهاد انقلابی نظامی در قلب نهادهای رسمی عراق جای گرفت.
بدون شک عراق با جمعیت وسیع شیعی و ارتباطات قوی فرهنگی که راهپیمایی اربعین تنها یکی از نمونههای آن است، مهمترین خاکریز عمق راهبردی ایران در منطقه است؛ منطقهای که تاکنون در مقابل اکثر توطئهها برای جدایی از ایران ایستادگی کرده است.
سوریه و نبردی که ایران پیروز اصلی آن بود
سوریه نیز از جمله کشورهایی است که نفوذ ایران در آن بیش از آنکه نظامی باشد بر مبنای رابطه عمیق مذهبی با اماکن متبرکه در این کشور بنیان گذاشته شده است. اگر چه ایران و سوریه از ابتدای انقلاب با یکدیگر رابطهای صمیمانه داشتهاند، اما انقلابیون ایرانی در زمان رژیم پهلوی برای ارتباط با گروههای فلسطینی از این کشور استفاده میکردند. در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سوریه رابطه مناسب خود را با ایران حفظ کرد. در سال ۲۰۰۶ و زمانی که تمام فشارها علیه حزبالله لبنان از سوی رژیم صهیونیستی بسیج شده بود این سوریه بود که به عنوان یک پل ارتباطی کمکهای ارزشمندی را به ایران و حزبالله کرد.
از سال ۲۰۱۱ که شورش مدنی و سپس نظامی در سوریه آغاز شد، ایران نقش مهمی را در این کشور ایفا کرد؛ در ابتدا مستشاران ایرانی برای دفاع از بقاع متبرکه در سوریه حاضر شدند و سپس ایران در قالب یگانهای منطقهای همچون فاطمیون تمام قدرت خود را برای حفظ یکپارچگی سوریه بسیج کرد.
از سال ۲۰۱۵ نیز ایران توانست روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی برای حمایت از نبرد روی زمین در سوریه بسیج کند. سوریه را میتوان امتداد نفوذ راهبردی ایران در عراق دانست که هم اکنون بخشی از آن به مدیترانه رسیده است. قطع این ارتباط حیاتی نیز یکی از اهداف مهم رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی و عربی به خصوص در مناطق مرزی سوریه و عراق است.
نفوذ ایران چه تفاوتی با نفوذ غرب در منطقه دارد
نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، نفوذی گفتمانی و از جنسی متفاوت با سلطهطلبی غربی است. حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه غرب آسیا، دارای سه وجه مکمل است؛ وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفهگرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود میآورد. وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردمسالاری دینی است که به عنوان الگویی بومی برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل الگوی لیبرالدموکراسی غربی مطرح شده است. انقلاب اسلامی ایران در سال۱۳۵۷ توانست برای اولین بار حکومتی بر مبنای اصول اسلامی به وجود بیاورد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ برای جنبشهای اسلامی که سالها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. این انقلاب اسلامی ایران بود که به حرکتها و نهضتهای جهان اسلام امید و انسجام و به باورهای فکری و نظری این جنبشها عینیت بخشید.
وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیمصهیونیستی است؛ گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان تودههای محروم منطقه غرب آسیا دارد. استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطهگری و سلطهجویی و بهرهکشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسط اقلیت محدودی زورگو و نفعطلب بر خیل عظیم تودههای محروم است. استکبار میتواند داخلی باشد به همان طریق که یک عده دیکتاتور و زورگو بر ملتهای محروم تحت سلطه خود حاکمیت داشته و آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند، همچنین میتواند بینالمللی باشد، بدین معنا که دولت یا کشوری، سایر جوامع و ملتها را استثمار کند و به استضعاف بکشاند. انقلاب کرامت و موج جدید بیداری اسلامی در منطقه گواهی بر نفوذ گفتمان استکبارستیزی در میان ملتهای منطقه است.
این ویژگیهای سهگانه باعث تقویت نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه است؛ مثلثی که ستونهای اصلی قدرت نرم ایران در منطقه غرب آسیا را شکل میدهند، از همین روست که میتوان مدعی شد نفوذ ایران با نفوذ غرب در منطقه متفاوت است. اصولاً غرب به واسطه حضور نظامی در منطقه، دارای نفوذ است.