سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: معمولاً پررنگترین تصویری که ما از فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس داریم، مربوط به حضورشان در مناطق عملیاتی است. صورتهای آفتاب سوخته و خسته، لباسهای خاکی و بیسیم و اسلحه در دستشان را دیدهایم و کمتر فرصتی پیش آمده تا از زندگیشان در کنار خانواده صحبتی به میان آید. آغاز یک جنگ سخت هشت ساله کمتر فرصت حضور در خانه را به آنها میداد، ولی این مردان بزرگ در همان فرصت کوتاه حضورشان، چنان فضای خانهشان را غرق در عشق و محبت میکردند که گویی سختیهای جنگ را به چشم ندیده و داغهایش را در دل ندارند. فرماندهان همانطور که در میدان جنگ دقیق و جدی بودند، در خانه همسری مهربان، خوشرو و سرشار از عشق و محبت بودند. آنها مراقب ساحتهای مختلف زندگیشان بودند و اجازه نمیدادند تداخلی در وظایفشان به وجود بیاید و رعایت و دقت در همین ریزهکاریها از این فرماندهان، الگوهایی بزرگ برای نسلهای بعد ساخته است. چنانچه با مختصر توجهی به سبک زندگیشان، میتواند رمز و رموز همسرداری را به ما بیاموزد. حضوری که شاید کوتاه و کم بود ولی درسهای زیادی برای گفتن دارد.
خواستگاری با لباس خاکی
شهید حاج محمدابراهیم همت نام بزرگی است که وجودش برای هر ملتی مایه افتخار و مباهات است. یک فرمانده شجاع که در کنار مهارتهای نظامی و هوش مدیریتی، در زمینههای اخلاقی و رفتاری نیز سرآمد بود. نام شهید همت با بسیاری از عملیاتهای بزرگ تاریخ دفاع مقدس گره خورده است و هر جا حضور او را شاهد هستیم، ردی از بزرگی و مردانگی نیز میبینیم.
در جبههها رزمندگان با عشقی بیحد و مرز فرماندهشان را دوست داشتند. تصاویر حلقه زدن رزمندگان در کنار حاج ابراهیم، دل هر بینندهای را میبرد. او نیز عاشق نیروهایش بود و همواره جلوتر از آنها حرکت میکرد و مراقبشان بود. وجود حاج ابراهیم همت پر از عشق و محبت بود.
او در خانه هم یک مرد خانواده عیار بود. هر کاری میکرد تا ابعاد معنوی زندگیاش کمرنگ نشود و تمام تلاشش رضایت همسرش بود. با وجود مشغله بسیار و مسئولیت سنگینی که بر دوش داشت، باز هنگامی که در خانه بود، تمام وقت و توانش را برای خانواده میگذاشت و اجازه نمیداد کارها و دغدغههای جبهه، او را از وظایفش در خانه غافل کند. حاج ابراهیم از همان روز که با آمبولانس و لباس خاکی و خونین به خواستگاری همسر آیندهاش رفت، نشان داد با خیلیها تفاوت دارد. او از جنس انسانهایی بود که تجملات و تشریفات را به هیچ میانگاشت و جایش بر کیفیت عشق و دوست داشتن در زندگی توجه میکرد. حتی زمانی که میخواست حلقه ازدواج بخرد، این موضوع را به خوبی نشان داد. برای خودش انگشتر عقیق خرید و چیز دیگری نخواست.
انگشتر عقیق
این کار حاج ابراهیم پدر همسرش را دلخور کرد و او بعد از خرید انگشتر عقیق به حاج ابراهیم چنین گفت: «شما اول بروید یک حلقه آبرودار بخرید بیاورید؛ بعد بیایید با هم صحبت میکنیم.» ابراهیم هم پاسخ داد: «همین انگشتر عقیق، از سر من هم زیاد است آقای بدیهیان. شما فقط دعا کنید من بتوانم در زندگی مشترکم، حق همین انگشتر را هم درست ادا کنم. بقیهاش دیگر بسته به کرم شماست و مصلحت خدا. خدا خودش کریم است.» اولین روزهای جنگ بود و شرایط سخت و مسئولیت حاج ابراهیم بسیار سنگین. خانه و زندگیاش را به دزفول برده بود و همسرش در این راه همراهیاش میکرد. زندگیاش در نگاه اول سخت به نظر میرسید ولی در عمق و باطنش آرامش حکمفرما بود. همسرش زندگیاش با شهید همت را چنین توصیف میکرد: «ما در دزفول زندگی سختی را میگذراندیم. با این حال مهربانی و عطوفت، نظم و انضباط در کارها، تمیزی و مرتب بودن، ایمان سرشار و روح بلند و متواضع حاجی، فضای آن زندگی کوچک و بدون امکانات را گرم و صمیمی میکرد. به همین سبب از ماندن خود در دزفول بسیار خوشحال و راضی بودم.»
همسر شهید همت درباره حضور شهید در خانه توضیح میدهد: «وقتی به خانه میآمد، من دیگر حق نداشتم کار کنم، بچه را عوض میکرد، شیر برایش درست میکرد، سفره را میانداخت و جمع میکرد، پا بهپای من مینشست لباسها را میشست، پهن میکرد، خشک میکرد و جمع میکرد. یکبار هم به من گفت من زودتر از جنگ تمام میشوم وگرنه بعد از جنگ به تو نشان میدادم تمام این روزها را چطور جبران میکنم.»
رعایت ادب شهید کریمی
شهید عباس کریمی از رزمندگان و فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بود. در صورت و صدایش جز صفا و صمیمیت چیز دیگری دیده نمیشد. حضورش در جمع رزمندگان باعث تقویت روحیه و بالا رفتن اعتماد به نفسشان میشد. فرماندهای که با احساس مسئولیت بسیاری نیروهایش را هدایت میکرد و هر کاری که از دستش برمیآمد برایشان انجام میداد.
زندگی شهید کریمی یک وجه دیگری هم داشت و آن زندگیاش در کنار خانواده و همسرش بود. همانند بسیاری از فرماندهان دوران دفاع مقدس، عمر زندگی مشترکش زیاد نبود ولی همان زمان کم از کیفیت بالایی برخوردار بود و میتوان مدتها درباره ویژگیهای رفتاری شهید در خانه صحبت کرد. شهید کریمی پس از مجروحیت در عملیات فتحالمبین در مهر سال ۱۳۶۱، تصمیم به ازدواج میگیرد و تشکیل خانواده میدهد. پس از فراهم شدن مقدمات اولیه، با عصایی در دست در جوار مزار شهدا مراسم عقدش را در نهایت سادگی برگزار میکند. برای او تشکیل خانواده مهمتر از تشریفات مرسوم بود و شهید برای بهتر شدن کیفیت زندگیاش نهایت تلاشش را میکرد. همسر شهید درباره اخلاق و رفتار حاج عباس در خانه میگوید: «از رفتار، نشست و برخاست و نیز صحبتها و برخوردهای شهید احساس عجیبی به انسان دست میداد. هنگامی که من با ایشان روبهرو میشدم بیاختیار خود را ملزم به رعایت ادب و احترام در مقابل او میدیدم.» یا در خاطره دیگری ادب شوهرش را اینگونه بازگو میکند: «همیشه عادت داشت وقتی وارد اتاق میشدم بلند میشد و به قامت میایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوهایش ایستاد، ترسیدم گفتم عباس چیزی شده؟ خندید و گفت نه شما بدعادت شدهاید. من همیشه جلوی تو بلند میشوم امروز خستهام بهزانو ایستادم. اصرار کردم بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد گفت چند روزی بود که پاهایم را از پوتین درنیاورده بودم انگشتان پاهایم پوسیده است نمیتوانم روی پاهایم بایستم.» شهید عباس کریمی، دو سال پس از ازدواج، در جریان عملیات بدر در سال ۱۳۶۳ به شهادت رسید.
قلب مهربان چمران
دکتر مصطفی چمران دریای عشق و محبت بود. هیچگاه وجودش از عشق به آدمها خالی نمیشد و در هر قدمی که برمیداشت هدفش رضایت خالق و مخلوق بود. شهید چمران در عین بزرگی و هیبت، روحیهای بسیار لطیف و قلبی مهربان داشت. او همین روحیه را در لحظه لحظه زندگیاش همراه خودش داشت و افراد پیرامونش را از این دریای عشق سیراب میکرد.
وقتی شهید چمران تصمیم به ازدواج با همسر لبنانیاش غاده گرفت، مهریه همسرش را قرآن کریم و تعهد داماد که عروس را در راه تکامل و اهل بیت (ع) و اسلام هدایت کند، در نظر گرفت. زندگی با مردی، چون مصطفی چمران، به خاطر سبک زندگی چریکیاش سختیهای خاص خودش را داشت. شهید چمران هیچ دلبستگی دنیوی نداشت و تمام دنیایش را در جهاد و مبارزه خلاصه کرده بود. او مشکلات این زندگی را میدانست و سعی میکرد با محبت و مهربانی تمام این سختیها را جبران کند. همسرش غاده نیز در طول دوران مبارزه، همراه و همپای شوهرش بود و از چیزی گلهای نداشت. با این حال شهید چمران تمام تلاشش را برای رضایت همسرش میکرد. مادر همسرش با این شهید بزرگوار شرط کرده بود دخترش وقتی از خواب بلند میشود، باید کسی لیوان شیر و قهوه جلویش بگذارد و خلاصه زندگی با چنین دختری برایتان سخت است. شهید چمران تا لحظه شهادت، بااینکه خودش قهوه نمیخورد، ولی همیشه برای همسرش قهوه درست میکرد. همسرش به او میگفت برای چه این کار را میکنى، راضی بهزحمت تو نیستم! و شهید چمران پاسخ میداد من به مادرت قول دادم که این کارها را برای شما انجام دهم.»
ظرف شستن شهید زینالدین
شهید مهدیزینالدین، فرمانده رشید لشکر علیبن ابیطالب (ع) از مردان نیک و بزرگ روزگار بود. صفای باطن و درست کرداری شهید زینالدین در جمع نیروهای لشکر زبانزد بود. کسی نبود از او خردهای بر دل داشته باشد و آقا مهدی هم بسیار مراقب برخوردش با نیروها بود. از نیروها و دوستان شهید هیچ گاه کسی ندید نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد خارقالعاده عمل میکرد.
زندگی شهید زینالدین در خانه و کنار خانواده نیز همینگونه خوب و باکیفیت بود. شهید زینالدین در آبان ۱۳۶۳ در اوج جوانی به شهادت رسید. زندگی مشترکش خیلی طولانی نبود ولی همان مدت کوتاه نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. همسر شهید زینالدین درباره اهتمام این شهید به یاری دادن همسر در امور منزل میگوید: «ظرفهای شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. وقتی میرفتم آنها را بشویم، میدیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من میگفت انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش. به او میگفتم مگر چقدر ظرف است؟ در جواب میگفت هر چه هست، با هم میشوییم. یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خوردهاند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.»
همسر دیگر شهدا نیز خاطراتی از رفتار خوش و نیکوی شوهرانشان در خانه دارند. آدمهایی که در کنار تمام خستگیها و دغدغههایشان در آن روزها، وظایفشان را فراموش نمیکردند و سعی میکردند بهترین همسر و پدر برای خانوادهشان باشند. همسر شهید محمدرضا دستواره درباره رفتار شهید در خانه میگوید: «وقتی به خانه میرسید گویی جنگ را میگذاشت پشت در و میآمد داخل. دیگر یک رزمنده نبود بلکه یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. بهمحض ورود آستین بالا میزد و پا بهپای من در آشپزخانه کار میکرد، غذا میپخت، ظرف میشست، حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم.»
شهدا در جنبههای مختلف زندگیشان نگاهی عمیق و حساس به مسائل داشتند و بسیار مراقب شئون مختلف زندگیشان بودند. آنها نشان دادند عشق به زندگی در کنار ایمان و تقوا چه ترکیب ماندگاری برای زندگی انسانها میشود. شهدای مدافع حرم با تأسی از شهدای دفاع مقدس، همان سبک و سیاق را در زندگیشان ادامه دادند و با نگاهی به زندگیشان میتوان جلوههای زیبای همسرداری و عشق و محبت به خانواده را مشاهده کرد. سبک زندگی شهدا گنجی تمام نشدنی است که در تمام برههها به یاریمان خواهد آمد و گرهگشای زندگیمان خواهد بود.