سرویس حوادث جوان آنلاین: اوایل مهرماه امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید مردی در مغازه خوار و بار فروشیاش به طرز مشکوکی بیهوش شده که پس از انتقال به بیمارستان به کام مرگ رفته است.
با اعلام این خبر مأموران پلیس راهی بیمارستان شدند که دریافتند پیکر نیمه جان مرد ۷۲ساله را که رجب نام دارد، صاحب بستنیفروشی در آن نزدیکی به بیمارستان منتقل که پس از ساعتی وی فوت میکند.
مرد بستنی فروش گفت: ساعتی قبل مغازهام را بستم و به طرف خانهام به راه افتادم که دیدم چراغ مغازه خوارو بار فروشی رجب هنوز روشن است. معمولاً او زودتر از من مغازه را میبست و به همین خاطر مشکوک شدم و به داخل مغازهاش رفتم که با پیکر نیمه جان او روبهرو شدم و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
در حالی که معاینات اولیه حکایت از آن داشت که رجب براثر مسمومیت غذایی فوت کردهاست، تحقیقات میدانی مأموران پلیس نشان داد از داخل مغازه وی مقداری پول، چند باکس سیگار و تلفن همراهش سرقت شده است.
در شرایطی که تحقیقات درباره مرگ مشکوک مرد مغازه دار ادامه داشت، اعضای خانواده وی به پلیس آگاهی رفتند و مدعی شدند که مردجوانی به نام منوچهر، پدرشان را با خوراندن بستنی مسموم به قتل رسانده است.
یکی از اعضای خانواده رجب گفت: مدتی قبل منوچهر که با موتورسیکلتش کار میکرد با پدرم آشنا شد و از آن روز به بعد در مغازه پدرم کار میکرد. صاحب بستنی فروشی که پدرم را به بیمارستان منتقل کردهبود به من گفت که منوچهر عصر همان روز به مغازهاش رفته و یک ظرف بستنی و یک لیوان شیر موز خریده که ما ظرف بستنی را در مغازه پدرم پیدا کردیم. از طرفی وقتی به بیمارستان رفتیم دقایقی پدرم به هوش آمد و گفت که پس از اینکه بستنی خورده است حالش بد و بیهوش شدهاست و الان هم مطمئن هستیم که منوچهر به خاطر سرقت، پدرمان را با بستنی مسموم کرده و به قتل رسانده است.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی برای مشخص شدن علت اصلی مرگ، مأموران پلیس منوچهر را به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه چند روز قبل با خبر شدند، وی وقتی به صحنه حادثه باز میگردد از سوی خانواده مرد فوت شده و همسایهها دستگیر میشود.
متهم پس از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران مقابل بازپرس ویژه قتل به جرم خود اقرار کرد، اما مدعی شد که قصد قتل مرد سالخورده را نداشته است. متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
منوچهر چطور با مقتول آشنا شدی؟
من پیک موتوری کار میکردم تا اینکه مدتی قبل رجب را به عنوان مسافر سوار کردم و به خانهاش رساندم. پس از این چند باری او را از مغازهاش به خانهاش بردم که با هم دوست شدیم و ازمن خواست در مغازه او کار کنم. معمولاً برای او بار جابهجا میکردم و شبها هم او را به خانهاش میرساندم.
به خاطر سرقت از مغازهاش او را به قتل رساندی؟
من قصد قتل نداشتم و الان هم فکر نمیکنم که او به خاطر مسمومیت دارویی فوت کرده باشد، اما آن شب او را بیهوش کردم تا پولی را که از او طلب داشتم از دخل مغازهاش بردارم.
به او پول قرض داده بودی؟
نه، دراین مدتی که برای او کار میکردم ۳میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از او طلب داشتم که مقداری مربوط به هزینه پیک موتوریام بود و مقداری هم برای او جنس خریده بودم که امروز و فردا میکرد. چند روز قبل هم دوباره ۱۳۶هزار تومان برای او چند جعبه نوشیدنی خریدم و بابت حمل بار هم ۱۴هزار تومان کرایه دادم، اما وقتی از او خواستم طلبم را بدهد گفت که همه را با هم پرداخت میکند. واقعیتش من از امروز و فردای او خسته شده بودم و در نهایت تصمیم به سرقت از مغازهاش گرفتم و او را مسموم کردم.
درباره روز حادثه توضیح بده.
وقتی تصمیم به سرقت گرفتم ابتدا تعدادی قرص خوابآور تهیه کردم و بعد به مغازه بستنی فروش رفتم و یک ظرف بستنی و یک لیوان شیر موز خریدم. قرصهای خواب آور را پودر کردم و داخل بستنی ریختم و بعد به مغازه رفتم. بستنی را به رجب دادم و شیر موز را هم خودم خوردم که ساعتی بعد او بیهوش شد و من هم مقداری پول و چند بسته سیگار و تلفن همراه او را سرقت کردم.
چه شد که دوباره به صحنه حادثه برگشتی؟
کنجکاو شدهبودم و دوست داشتم بدانم برای رجب چه اتفاقی افتادهاست که برای سرکشی به آنجا رفتم و دستگیر شدم.
خبر نداشتی رجب فوت کرده است؟
نه، فکر میکردم فقط برای چند ساعت بیهوش شدهاست.
اموال سرقتی را چه کار کردی؟
من حدود ۱۷سال قبل معتاد به تریاک شدم و الان هم مدتی است که شیشه مصرف میکنم و هزینه مصرفم خیلی بالا است و اموال سرقتی را هم خرج مواد کردم.