HD شدن شبکههای مختلف اتفاق خجستهای است که در حوزه سختافزاری سازمان صداوسیما رخ داده، اما همچنان تحول در نرمافزار رسانه ملی انتظاری است که نه درباره آن وعدهای داده میشود و نه کسی درباره آن حرف میزند.
جنبش نرمافزاری عبارتی بود که به عنوان یک مطالبه نزدیک ۲۰ سال پیش رهبر انقلاب در دیدار با جامعه دانشگاهی و فرهنگی کشور بارها روی آن انگشت گذاشتند و خواهان تولید علم و فرهنگ بومی شدند.
به طور عادی صداوسیما به عنوان یک مرکز بزرگ و مهم فرهنگی در کشور که هم دانشگاه دارد و هم از بخشهای پژوهشی بهره میبرد و در پیشانی ارتباط با مردم قرار دارد، باید خود را مخاطب این مطالبه بداند و در این سالها رشد نرمافزاری آن با ارتقای چشمگیری مواجه شده باشد، اما به نظر میرسد رسانه ملی در ادوار مختلف بیش از آنکه نرمافزار خود را ارتقا دهد در حوزه سختافزار متمرکز بوده و به جای آنکه رشد سختافزاری را به عنوان یک مکمل در نظر بگیرد، اصالت را به ابزار داده است، همین امر باعث شده تا صداوسیما به رغم رشد کمی در توسعه شبکههای مختلف و فربگی به لحاظ سازمان اداری و نیروی انسانی دارای رشدیافتگی نرمافزاری نباشد و به همان موازات توسعه نیابد، به ویژه اینکه رؤسای سازمان صداوسیما در ۲۰ سال اخیر از میان افرادی بودهاند که سابقه تحصیلی و کاری آنها حوزه سختافزار بوده است و به طور عادی مسلط بر پیچیدگیهای نرمافزاری نبودهاند. همین باعث میشود تا در میان انبوه مشکلاتی که صداوسیما در بحث نرمافزاری با آن دست و پنجه نرم میکند HD شدن شبکههای مختلف سیما به عنوان یک اتفاق مهم تلقی شود.
ناگفته پیداست که رشد ناهمگون این دو به طور عادی منجر به بیقوارگی در یک سازمان میشود. امروزه سازمان صداوسیما با نارساییهای مختلفی در قالببندی محتوایی برنامهها دست و پنجه نرم میکند. تقلید از برنامههای غربی معضلی است که تقریباً همه شبکههای سیما را شامل میشود؛ رویکردی که آسانترین راه برای تولید یک برنامه است. نداشتن ایده و نبود خلاقیت در تولید برنامهها آسیب جدی به مقوله فرهنگسازی در سیما زده است.
به نظر میرسد آرمان دانشگاه بودن رسانه ملی به ضرر اصالت سرگرمی در همه ابعاد در حال عقبنشینی است. مسئله وقتی بغرنجتر میشود که مدیران سیما خود به بحرانی که در آن گرفتار آمدهاند، واقف نباشند و روابط عمومیها ایشان را در توهم پویایی و رشد و تعالی نگه دارند.
همین غفلتزدگی باعث شده تا همواره در میان برنامههای سیما جای تولید محتوای ارزشی که مخاطب انبوه را با خود همراه کند، خالی باشد. سریالسازی در سیما همچنان در چرخه کهنه و قدیمی تولید گرفتار است و معلوم نیست چرا از فکرهای جدید و ایدههای درخشانی که منجر به تحول در متنها شود، خبری نیست.
اغلب آثار دچار شعارزدگی و ضعف ساختاری هستند و به همین خاطر در ارتباطگیری با مخاطب انبوه دچار لکنتند یا معدود آثاری مانند سریال «پایتخت» که توان جذب انبوه مخاطب را دارند به مرور به آفت نزول کیفیت محتوایی و ارزشی (تقویت ارزشهای جامعه) دچار میشوند و جالب است که وقتی با انتقاد جامعه مواجه میشوند، به جای آسیبشناسی دقیق برای رفع عیوب با رفع رجوع از نوع شیوههای منسوخ روابط عمومیها به مرور صورتمسئله پاک میشود تا مشکلات از یک اثر به اثری دیگر تکرار شوند. به یاد بیاورید میزگرد سریال «پایتخت ۶» را که پس از انتقادهای گسترده به حاشیههای آن با حضور عوامل تشکیل شد و تهیهکننده سریال به جای پاسخ به انتقادات در یک فرار رو به جلو که البته توهین به شعور مخاطب بود، وجود یک جمله در محکومیت رژیمصهیونیستی را دلیلی بر ارزشی بودن کلیت اثر قلمداد کرد.
بدیهی است که نمایشهایی از این دست اساساً جای نقد جدی و اثرگذار و ترمیم اشتباهات و اصلاح تولیدات را سد و اجازه رشد را سلب میکند و در این چرخه معیوب این نرمافزار سازمان است که از تقویت و ارتقا و رشد باز میماند و در این میان HD شدن شبکهها به عنوان یک دستاورد قابل لمس مانند یک پرده سبب نفی نارساییهای نرمافزاری میشود که قرار است از دل آنها ارزشهای جامعه تعالی یابند.