سرویس تاریخ جوان آنلاین: آغاز قرنی که آن را سپری کردیم، مصادف است با کلید خوردن دگرگونیها و تغییر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران، به مدد اجبار! به واقع این ساختارشکنیها، بنا بود که با پیدایش مشروطیت در کشورمان، اجرایی و نهادینه شوند! با این همه و با تمامی بختیاریهای جناح غالب مشروطه، برونداد این ماجرا پس از آن همه کشمکش، چیزی نبود که کشورهای مداخلهگر و جناحهای حامی آنان را در ایران راضی بدارد. هم از این بابت، روی آوردن به دیکتاتوری منور و تجدد به مدد چماق، کلید خورد و طی ۲۰ سال، آثار و پیامدهای فراوانی را موجب گشت. بیتردید رضاخان، تنها سختافزار این تغییرات به شمار میرفت و طراح و برنامهریز آن، شبه روشنفکرانی بودند که در این مسیر، نقش نرمافزاری داشتند و نقشه راه دیکتاتور را ترسیم میکردند. جالب اینجاست که بسیاری از آنان پس از اتمام مأموریت تاریخی خویش، مغضوب قزاق شدند و اگر ره به پستوی پزشک احمدی نبرده باشند، در گوشه و کنار خانهنشینی و اختفا را برگزیدند! سرنوشت رضاخان نیز در نهایت، بهتر از مغضوبین وی نبود! او پس از ۲۰ سال خدمت به بانیان سلطنت خویش و به دلیل ارتکاب چند فقره بیمبالاتی، بهگونهای تحقیر آمیز از سلطنت خلع و از کشور اخراج و تبعید شد و سرنوشت وی، نشان و عبرتی برای آیندگان شد! نتیجتاً میتوان چنین گفت که خوانش آنچه از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا ۲۵ شهریور ۱۳۳۰ بر کشورمان رفته، در زمره ضرورتهای تاریخنگاری معاصر به شمار میرود. چه اینکه، بسا از هر آنچه در عرصههای گوناگون و هر روز بیشتر بر ما رخ مینماید، حاصل روندهایی است که در دوران سلطنت رضاخان بنیانگذاری شد و عوارض آن، همچنان خود را بر کشور تحمیل کرده است! «فرهنگ و سیاست ایران در عصر تجدد» را علیرضا ذاکر اصفهانی به رشته تحریر درآورده و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، آن را منتشر ساخته است. ناشر در دیباچه این اثر و در باب گرایشات این پژوهش، چنین آورده است: «دوره تاریخی مورد بحث (۱۳۰۰-۱۳۲۰) دوران گذار، آشفتگی و تغییرات سریع و همهجانبه بنیادین در حوزههای مختلف از جمله فرهنگ و سیاست است. اثر حاضر، مربوط به بررسی جریانات و عوامل تعیینکننده و هدایتکننده فرهنگ و سیاست در ایران عصر پهلوی اول (رضاخان)، است که با اتکا به گفتمان جهان سومی دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی در ایران، مبتنی بر زیر گفتمان شرق- غرب و با گرایش به اندیشههای فلاسفه پست مدرن آلمانی تألیف شده و بیش از هر چیز، به شرقشناسی ادوارد سعید و سایر تئوریهایی که به تبیین روابط پیرامون محور در نظام بینالمللی اشاره دارند، تکیه دارد. جدای از گفتمان غالب ذکر شده، در این تحقیق سعی شده به تمام اشکال فرهنگی این دوره، شامل آثار مکتوب و غیرمکتوب نخبگان سیاسی فکری تأثیرگذار و نیز نحوه اتخاذ خطمشی حاکمیت در ارتباط با آنها و در نهایت نحوه اجرایی کردن تفکرات جدید در ساحت نهادها و تأسیسات فرهنگی مدرن اشاره شود.
آنچه بیش از همه به آن توجه شده است و پیگیری میشود، اثبات عدم استقلال این وضعیت فرهنگی – سیاسی نوین و پیوند کامل مناسبات فرهنگی با آرای شرقشناسی و در عین حال فضای فرهنگی غرب جدید است.»