سرویس تاریخ جوان آنلاین: موسی نجفی طی یادداشتی پیرامون سالگرد انقلاب مشروطه نوشت: ما مشروطه را چه شکست بدانیم چه پیروزی، نقاط تلخوشیرین زیادی دارد که هم نقاط شیرین و هم نقاط تلخش متعلق به ماست؛ مانند شناسنامهای که نمیتوانیم از آن فرار کنیم. اینکه دعواهای سیاسی امروزمان را به مشروطه برمیگردانیم، به این دلیل است که میخواهیم آن را در مشروطه حل کنیم. بهنظر من، کمی به تاریخ مشروطه ظلم شده است. درست است که بین امروز و گذشته ارتباطی هست و هم با گذشته، امروز را و هم با امروز، گذشته را بهتر میفهمیم؛ اما اینکه بخواهیم تمام دعواهای سیاسی و فکریمان را عینا به مشروطه ببریم و بگوییم این همان است، موافق نیستیم. البته شاید خوب باشد که ما برخی از طرح موضوعاتمان را (نه طرح دعواهایمان) امروز ببریم در گستره تفکر مشروطه حل کنیم. این به ما عمق میدهد؛ بهویژه موضوع آزادی را باید بررسی کنیم که یکی از بحثهای جدی امروز ماست و در افق مشروطه درباره این موضع حرفهای بسیاری وجود دارد. البته بازهم تذکر میدهم که قرار نیست دعوای امروز را در تاریخ مشروطه حل کنیم. ما میخواهیم با مشروطه بحث امروزمان را بهصورت عمیقتر طرح کنیم.
هرچند انقلاب اسلامی با نهضت مشروطه شباهتهای بسیاری دارد، روند مشروطه و تحولات آن و حتی نیروهای اجتماعی و سیاسی درون مشروطه با انقلاب اسلامی تفاوتهای بسیاری دارند. البته، این تطابقنداشتن دلیل نمیشود از برخی شباهتها و مشابهتها، درس عبرت و تجربه کسب نکنیم. بارها تکرار کردهام که تاریخ بهلحاظ «وقایع» تکرارناپذیر است؛ ولی ازنظر «اندیشه تاریخی» فرازمانی و فرامکانی است. خود مشروطیت ریشه عمیق و مهم انقلاب اسلامی است و بسیاری از مباحث «هویتی»، ملی، تجددخواهی و اندیشههای اجتماعی و سیاسی و تأثیر خارجی برای سیاست آن روز نهتنها مهم است، بلکه نشناختن آنها برای امروز ما به منزله نشناختن امور اولیه سیاسی و فکری است. شایان ذکر است در طول این ۱۱۰ سال مسائل و عوامل جدیدی در تاریخ ایران رخ نموده است؛ ولی خود این بستر جدید هم بدون زمینههای مشترک مشروطه نمیتوانسته درست ردیابی شوند. برای مثال، مسأله کشف حجاب در دوران رضاخانی هرچند حدود سه دهه بعد از مشروطه مطرح شد، نقاط مشترک و ریشههای فراوانی در مشروطه و نوگرایی افراطی عصر مشروطه داشته است. مسأله نگاه به غرب، استعمار، علم غربی، تجدد و سنت و نوگرایی، دخالت خارجی و بسیاری مسائل دیگر هم به این منوال است.
درباره خاص پرسش شما این مطلب علاوهبر شرایط گفتهشده، بهنظر میرسد دو جریان سیاسی فعلی که البته حدود و ثغور و مبانی اندیشه سیاسی هریک جای حرف و حدیث بسیار دارد، بیشتر با شرایط خاص انقلاب اسلامی تطبیق دارند تا با ریشههایی در مشروطیت. البته جریان اصولگرا فقط در جریان مشروعهخواه مشروطه دیده نمیشود؛ بلکه طیف وسیعی از مشروطهخواهان نیز نهتنها متشرع بودند؛ بلکه از افراط و غربزدگی برخی مشروطهخواهان نیز خود را مبرا میدانستند. درهرحال، دو جریان دموکراتها و اعتدالیون در مشروطه درظاهر با برخی دیدگاههای اولیه جریانات سیاسی امروز شبیه میآیند؛ ولی درنهایت موارد اختلاف و تمایز بیشتر است. البته، ازنظر نویسنده ناچیز این سطور نوعی شبیهسازی و شاید ارتباط آنهم خیلی کلی و دوراندیشانهتر برای ریشهیابی وجود دارد که فراتر از اشخاص و احزاب و جریانات اجتماعی و سیاسی است و آن نگاه به «غرب» و نسبت بین ما و غرب است. از این منظر، نه دو طیف، بلکه نواری رنگی از طیفها از مشروطه بهبعد وجود دارند که هریک به «نسبتسنجی» بین ما و غرب نشستهاند. اینکه جریانات و اشخاص چه میزان با حقیقت غرب آشنا باشند یا استعمار در نظر آنان چه جایگاهی داشته و دارد یا تجدد غربی را چگونه تفسیر کنیم یا اینکه هریک از اینها چگونه بر هویت ملی تأثیر میگذارد، ازجمله مسائل مهمتری است که امروز را به دیروز و فردا متصل کرده و ریشهیابی و جریانشناسی ما را عمیقتر میکند.
جواب و پژوهش در کشف این نسبت (ما و غرب) میتواند تصویر روشنتری از جریانشناسی دهههای اخیر ایران به ما بدهد؛ تصویری که در قاب خود امروز و دیروز را باهم به ما نشان میدهد.