دشمنان در طراحی و اجرای توطئه آبان ماه ۱۳۹۸ اگرچه هزینههای مالی و انسانی قابل توجهی را بر مردم ایران تحمیل کردند، اما با فرو نشستن غبارهای این توطئه، دریافتند که در این ماجرا نیز ملت ایران همچون گذشته، شکست دیگری را برآنان تحمیل کرده است. امریکاییها از زمانی که سناریوی فشار حداکثری علیه مردم ایران را از اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ با خروج ترامپ از برجام کلید زدند و طی آن بی نظیرترین تحریمها را علیه ایران اعمال کردند، بارها اعلام کرده بودند که هدف اصلی از فشار حداکثری براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از درون و قرار دادن مردم ایران در برابر نظام است. کاخ سفید برای به ثمر نشاندن این راهبرد ناچار شد، از چهره پلید و سلطه گرانه گردانندگان رژیم امریکا رونمایی کرده و بارها اعلام کند که هدف از این تحریمها آن است که «مردم ایران نان برای خوردن نداشته باشند.»
این راهبرد که البته محصول مطالعات چهل ساله مراکز نظریه پردازی امریکا است، کاخ سفید را به اینجا رساند که نه با جنگ نظامی قادر به شکست ایران است و نه با جنگ نرم به دلیل فرآیند بطئی وزمان بر آن، قادر به تغییر در ایران نیست. به همین دلیل مؤسسه رند که یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی در حوزه سیاستگذاری و تصمیم گیریهای کاخ و مافیای صهیونیسم جهانی است، طی برآوردی در سال ۱۳۹۵ با اشاره به محدودیتهای امریکا برای مواجهه با ایران و شکست راهبردهای گذشته در تسلیم مردم ایران، اعلام کرد که امریکا برای شکست ایران به راهبردی جدید نیاز دارد. این راهبرد جدید که به کسی مثل ترامپ نیاز داشت، «فشار حداکثری با هدف ایجاد تهدید موجودیتی در داخل» بود که به اجرا درآمد.
به عبارت دیگر سران دو حزبی امریکا که مدعی اخلاق و تمدن امریکا در جهان هستند، حاضر شدند هزینه روی کار آوردن فردی مانند ترامپ را بر مردم امریکا وجهان تحمیل کنند، تا او بتواندبا اجرای این سناریو امریکا را در مقابله با نظام اسلامی به پیروزی برساند. بر اساس این سناریو قرار بود ایران در تابستان داغ ۹۷ دچار فروپاشی شود که اتفاقی نیفتاد. در مرحله دیگر قرار بود ایران نتواندچهلمین سالگرد انقلاب را برگزار کند که این مرحله نیز با حضور بسیار پرشورتر مردم ایران در مقایسه با سالهای گذشته ناکام ماند.
اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت واجرای نامناسب آن، فرصت خوبی برای امریکاییها ایجاد کرد تا سناریوی فوق را به ثمر بنشانند و به همین دلیل بود که از لحظه اعلام آغاز طرح با استفاده از تمام شبکههای ماهوارهای و رسانهای و فضای مجازی سعی در دامن زدن به اعتراضات (هر چند محدود) وتبدیل آن به آشوب داشتند، که حمله به مراکز امدادی وتخریب بانکها وغارت فروشگاهها محصول آن بود، که البته دشمنان در این سناریو ناکام مانده وماهیت پلید امریکاییها بیش از پیش آشکار شد.
دومین عرصهای که سبب شد، نظام محاسباتی امریکاییها در این ماجرا به هم بریزد نوع واکنش مردم ایران بود. بر خلاف برآورد آنها، اگرچه مردم ایران در طی دو سال اخیر بی نظیرترین تحریمها را تحمل کرده و نسبت به نحوه اجرای طرح اعتراض جدی داشتند، اما هنگامیکه بازی بیگانگان را در این میدان دیدند به سرعت خود را کنار کشیده و عوامل میدانی کاخ سفید را تنها گذاشتند به همین دلیل است که به رغم تلاش امریکاییها برای جمع آوری فیلمهای اغتشاشات از شهرهای مختلف ایران هیچ صحنهای را نمیتوانند نمایش دهند که جمعیت قابل توجهی از مردم در اعتراض به اجرای طرح مدیریت سوخت به خیابان آمده باشد، اما در نقطه مقابل حضور میلیونی مردم در شهرهای مختلف در اعتراض به اغتشاشات و آشوبها، سیمای اصلی مردم ایران را نشان داد و ثابت کرد که طی این دو سال که امریکاییها با هدف ایجاد تقابل میان مردم با نظام، غیرانسانیترین روشها را اعمال کردهاند، آب در هاون کوبیدهاند.
سوم: امریکا و همپیمانان منطقهایشان نظیر صهیونیستها و حکام مرتجع عرب منطقه در سالهای اخیر هزینه زیادی برای سازماندهی گروهکهای ضد انقلاب سلطنت طلب و منافقین و گروهکهای تجزیه طلب شرق و غرب و جنوب کشور صرف کرده بودند تا با ایجاد گروهکهای جدید و بازسازی گروهکهای قبلی، به زعم خود یک اپوزیسیون قدرتمندی را در درون ایران ایجاد کرده و برای سازماندهی و هدایت آشوبها به میدان بیاورند. عوامل این گروهکها اگرچه با ترور، تخریب و آتش زدن و غارت بانکها، فروشگاهها، و اماکن مذهبی و حمله به مراکز انتظامی و نظامی ماهیت پلید و وابسته خود را آشکار کردند، اما این توطئه ثابت کرد که این جریانات نه تنها از کمترین پایگاه در داخل کشور برخورد نیستند، بلکه مردم با خالی کردن اطراف آنها زمینهای را ایجاد کردند که عوامل آنها برای مسئولان امنیتی و انتظامی شناسایی و اکثر آنها دستگیر شوند که البته باید تاوان هزینههای تحمیل کرده بر مردم ایران را بپردازند.
چهارم: توطئه اخیر ثبات و استحکام نظام اسلامی را بار دیگر به رخ جهانیان کشید. با شروع ماجرا، امریکاییها ابتدا دچار توهم شده و به زعم خود این غائله را مقدمهای برای فروپاشی نظام قلمداد و حتی ناو هواپیمابر خود را که مدتی در آستانه تنگه هرمز نگهداشته بودند وارد منطقه کردند و عوامل میدانی شان نیز مبتنی بر این برآورد نهایت سبوعیت را در کشتار مردم و غارت فروشگاهها و تخریب بانکها روا داشتند با این تصور که پایان کار نظام فرا رسیده است. یکی از عناصر خودفروخته این توطئه در ویدئویی که از ترافیک اتوبان کرج ضبط و بی بی سی بخشی آن را پخش کرده بود، راهبندان ایجادشده در اتوبان کرج را مقدمه فروپاشی نظام قلمداد کرده بود، همین تصور عوامل میدانی آنها را وا داشته بود تا با اخلال در ترافیک برخی از اتوبانهای شهری و غیرشهری و اخلال در رفت و آمد، مردم را با خود همراه و نظام را سرنگون کنند!
پنجم: قدرت و توان نیروهای انتظامی و نظامی در جمع کردن سریع این غائله، بار دیگر ظرفیت و قدرت نظام در تأمین امنیت و مقابله با آشوبگران را اثبات کرد و نشان داد که انسجام و آمادگی نیروهای مسلح ایران که کمنظیرترین شکست را در سالهای اخیر بر امریکا و متحدانش در منطقه تحمیل کرده است، قادر است به آسانی گستردهترین فراخوان عوامل ضد انقلاب و گروهکهای تجزیه طلب را درکوتاهترین زمان مهار، وآشوبگرانی را که حتی به آمبولانسهای حامل مجروحان رحم نکرده و با حمله و به آتش کشیدن آنها در پی کشته سازی و آمار سازی برای بیگانگان بودند، ناکام بگذارند.
ششم: توطئه آبان ماه ماهیت واقعی سران و عوامل فتنههای گذشته و مزدوری آنها برای بیگانگان را بار دیگر نشان داد. آنچه در بیانیههای منسوب به ۷۷ نفر و بیانیههای سران فتنه این روزها در رسانهها بیگانه و ضد انقلاب بازتاب داده میشود و در آن بدون اشاره به نقش و جایگاه دشمنان نظام و عوامل سر سپرده آنها در داخل در ایجاد این غائله در تخریب اموال مردم و بیت المال و حمله به مراکز عام المنفعه نظیر مراکز اورژانس و قصد انفجار و تخریب پالایشگاهها و مراکز سوخت و ...، صرفاً به محکومیت نیروهای انتظامی و امنیتی پرداخته و برای دشمنان نظام مستندسازی میکنند، نشان داد که همچون شیطان بزرگ اینان کماکان در زمره مقصران اصلی هزینهای تحمیل شده بر نظام هستند. چرا که نطفه توطئه اخیر در فتنه ۸۸ بسته شد و دشمن از همان زمان و با اتکا به این عوامل بر براندازی از درون امید بسته بود.
هفتم: توطئه اخیر نقش و جایگاه ولایت فقیه را بار دیگر در هدایت نظام، حفظ همبستگی ملی و حفظ مردم در صحنه اثبات کرد و نشان داد که رهبری نظام از جایگاهی بی بدیل در میان مردم برخوردار و عرصهای را که به دلیل ضعف و یا غفلت مسئولین اجرایی میرفت به عاملی برای تفرق و رو در رویی مردم علیه یکدیگر تبدیل شود با تدبیر و درایت، به میدانی برای اتحاد و انسجام مردم تبدیل کرد و بار دیگر نقش تمام کننده این جایگاه رفیع را به رخ جهانیان کشید.