سرویس اندیشه جوان آنلاین: در یادداشت پیش رو مفهوم «فقه نظامات» در اندیشه امامین انقلاب مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود آنچه امام (ره) و رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) از مفهوم «فقه نظام» و «نظامسازی فقه» موردنظر دارند، دقیقاً چه حوزه مفاهیمی را دربر میگیرد. این «نظام فقهی» قابل استخراج در اندیشه ایشان مطابق با روش فقاهتی و اجتهاد رایج کنونی حوزه علمیه است یا اینکه به منظور تحقق «فقه نظامات» نیازمند تحول و ایجاد یک مدل نوین الگوی استنباط فقهی هستیم؟
فقه نظام در نگرش امام (ره)
شخصیت علمی امام خمینی (ره) دارای وجوه متفاوتی است که به دلیل جامعیت آن میتوان گاه از عبارت «امامِ فیلسوف»، گاه «امامِ عارف» و گاهی «امامِ فقیه» نام برد چراکه در هریک از وجوه فوق ایشان در محضر والاترین اساتید تلمذ و طی طریق نموده بودند. از قضا نسبت های فوق سبب شده تحلیلگرانِ انقلاب اسلامی نیز به واسطه هر یک از وجوه شخصیتی امام خمینی (ره) انقلاب را «تکامل سیر جوهری صدرایی» یا «لمحه عرفانی و بروز یکی از اسمای خفیه الهی در منظر عالم» و یا «انقلابی با توشه فقاهت شیعی» تفسیر کنند. از میان تفاسیر فوق، شواهد غالب دال بر کارکرد مستقیم فقه در حرکت و بینش امام (ره) هستند، گرچه قهراً این به معنای تأثیر نپذیرفتن ایشان از دیدگاه عرفانی و فلسفی در مواجهات و اعمال نیست بلکه این عبارت از امام که «فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است» گواهی میدهد ایشان ابتنای حرکت خویش را بر محور فقاهت استوار ساخته بودند.
توجه امام به «فقه اجتماعی»
در میان فقهای هم عصر، آن چه امام (ره) را متمایز از سایرین نمود، توجه ویژهای بود که ایشان به بعد اجتماعی فقه و ضرورت آن به خرج داد. ایشان ضمن عتابهای مکرر نسبت به رویکرد حاکم بر حوزه علمیه که فقه را منحصر به حوزه رفتارهای فردی تلقی میکرد، دامنه اسلام را فراتر از این احکام میدیدند و معتقد بودند: «از آن جا که دیانت اسلام تمام نیازهای بشر را، در امور سیاسی و اجتماعی و فردی، دربر دارد، این مدعا از نگاه به احکام اسلام درباره کارهای گوناگون اجتماعی و غیر آن روشن میشود، پس به ناچار برای تمامیآنها تکلیف و رهنمود خواهد داشت.»
در نگاه ایشان، فقه اجتماعی را میتوان در واژه «حکومت» خلاصه کرد: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفة عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشاندهنده جنبة عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامیو فرهنگی است.» به همین اعتبار میتوان امام را از مبدعان «فقه حکومتی» به حساب آورد. تعبیر رهبر انقلاب احیاگری امام (ره) مربوط به موضوعاتی است که ایشان فقه را در آن دخالت داد: «در میان کتب فقهی شیعه، بسیاری از مباحثی که مربوط به اداره کشورند مثل مسئله حکومت، حسبه و چیزهایی که با کارهای جمعی و داشتنِ قدرت سیاسی ارتباط پیدا میکند چند قرن است که جایشان خالی است. بعضی از آنها، از اوایل هم در کتب فقهی شیعه، مورد تعرّض قرار نگرفته است؛ مثل همین مسئله حکومت. بعضی مسائل مثل مسئله جهاد که یک مسئله اساسی در فقه اسلام است چند قرن است که از کتب فقهی استدلالی شیعه، به تدریج کنار گذاشته شده و در اغلب کتب فقهی استدلالی، مورد توجه قرار نگرفته است.»
امام و نظامسازی عملی
مهمترین مظهری که بر اساس آن التزام عملی امام (ره) بر تئوری نظامسازی فقهی مشخص شد، تدوین نظریه «ولایت فقیه» و استقرار آن در سطح جامعه اسلامی بود. شاید بتوان ادعا کرد در طول تاریخ فقاهت شیعه، هیچ اقدامی نظیر تحقق نظام ولایت فقیه، نتوانسته کارآمدی فقه در عرصه حیات بشری و امکان اجتماعی نمودن نظریات فقه اجتماعی را اثبات کند. رهبر معظم انقلاب در تبیین سبقه فقه سیاسی تشیع، نظامسازی بر اساس فقه را ابداع بزرگ و درخشان امام (ره) برمیشمرند: «سابقه فقه سیاسی در شیعه، سابقه عریقی است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظامسازی بر اساس این فقه است که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگری از این ملتقطات فقهی در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اول کسی که در مقام نظر و در مقام عمل توأماً یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردمسالاری دینی را مطرح کرد، مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی سرپا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربهای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویه داریم، نه در دورههای دیگر. اگرچه در دوران صفویه کسانی مثل «محقق کرکی» وارد میدان بودند، اما از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حداکثر این است که قضاوت به عهده یک ملایی، آن هم در حد محقق کرکیِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان میشود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معین کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد. امام مسئله ولایت فقیه را در نجف استدلالی کردند و بحث کردند؛ بعد هم در مقام عمل، این را پیاده کردند و آوردند، شد یک نظام اسلامی.»
وجود نظامات فقهی در نگاه امام (ره)
اعتقاد به نظامات فقهی در تفکر امام (ره) موضوعی بدیهی و غیرقابل انکار است. ایشان همچون شهید آیتالله محمدباقر صدر- که تفصیلاً به سیستماتیک بودن فقه میپردازد- به وجود سیستم کلان و زیرسیستم های مستقل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای اسلام در مقابل سایر ایدئولوژیها و فراروایتها اعتقاد دارد. در نگاه ایشان «مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بوده است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است.»
در نگرش امام (ره) «نظامات فقهی»، غیر از «مجموعه احکام» است که بر یک موضوع مترتب میشود و به مثابه شبکهای است که اجزا (احکام) را در یک پیکر منسجم میسازد. ایشان در کتاب بیع ضمن تصریح به وجود نظام در اسلام میفرماید: «بدیهی است که در اسلام، نظام و حکومت با همه شئون آن وجود دارد... و صرف احکام، اسلام نیست، بلکه اسلام، خودِ حکومت با همه شئون آن است و احکام، تنها قوانین اسلام و جزئی از اجزا و از شئون حکومت به شمار میروند، بلکه احکام، مطلوب بالعرض (خواستههایی تبعی) و اموری ابزاری برای اجرای حکومت و گسترش عدالت هستند.»
فقه موضوعات یا فقه نظامات؟
در منظومه فکری امام خمینی (ره) از ویژگیهای اساسی در اجتهاد، عنصر زمان و مکان است. اقتضای نظام مندی فقه آن است که در یک سیستم، روابط حاکم میان اجزا در لحظه حال مورد بررسی قرار گیرند و به عبارتی خروجی یک نظام فقهی در ادوار مختلف میتواند احکام گوناگون و غیرمتشابه باشد: «مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است بهظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد.»
تا اینجا مشخص شد امام (ره) به نقش عنصر زمان و مکان در تغییر نتایج و خروجی اجتهاد و احکام حاصل از آن معتقدند، اما آیا از نظر ایشان پارامترهای زمانی، میتواند متدولوژی و مدل استنباط احکام را از شیوه فقه سنتی به مدل دیگری تغییر دهد؟ امام (ره) در سخنان خود این قضیه را بررسی نموده و اتفاقاً تصریح به فقه سنتی و اجتهاد جواهری میکنند که در واقع نشان میدهد ایشان در مدل اجتهاد سنتی، پتانسیل لازم برای استخراج موضوعات و نظامات مدنظر اسلام در زمان های مختلف را موجود میبینند: «در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند.»
در واقع میتوان چنین نتیجه گرفت در بیانات ایشان شواهدی مبنی بر لزوم اصلاح فرایند اجتهاد رایج قابل استحصال نیست، بلکه ایشان خود و حوزه را ملتزم به روش فقه سنتی دانسته و منظور ایشان از پویایی فقه، نوآوری در موضوعات جدید مبتنی بر شرایط زمانی و مکانی و نگرش نوین به شیوه اجتهادی رایج در حوزه است. رهبر انقلاب نیز همین تغییر نگرش را کار ویژه و مهم امام (ره) برمیشمرند: «کار بزرگ او [امام (ره)]، ایجاد نگرش جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههای بسیار مستحکمی داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکی از محکمترین فقاهتها و متکی به قواعد و اصول و مبانی بسیار مستحکمی است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهای وسیع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قرار داد و ابعادی از فقه را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.»
در خصوص فقه جواهری باید این توضیح اجمالاً بیان شود که این فقه دارای «اصول» و «روش»ی است. اصول فقه جواهری را میتوان در «ترجیح یقین شرعی بر ظنون و توهمات» و «اهتمام به روشهای عقلایی» خلاصه کرد و روش جاری در این فرایند نیز استدلال به آیات، سپس روایات، پس از آن اجماع و نهایتاً بنای عقل یا عقلاست.