سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تا حالا گذرتان به دوربینهای مدار بسته افتاده؟ وقتی یک دوربین را میبینید یا میدانید وارد جایی که میشوید دوربین نصب است چه عکسالعملی نشان میدهید؟ احتمالاً با بچه کوچکتان به فروشگاه رفتهاید. دست روی خوراکیهای مختلف میگذارد و اگر نخرید غر میزند. شما به سمتی که نمیدانید کجاست سر میچرخانید و لبخند ملیحی میزنید که مبادا پدر خسیس یا بداخلاقی دیده شوید. یا آدمها وقتی وارد آسانسور میشوند ناخودآگاه سکوت میکنند و به آینه خیره میشوند. انگار کسی آنها را میپاید. مؤدب و رسمی در آینه زل میزنند و هنگام پیاده شدن، بسیاری از افراد انگار مخاطب خاصی داشته باشند ناخودآگاه لبخند میزنند. در فروشگاهها و شرکتهای خصوصی هم دوربین است. آدمهای زیادی را دیدهام که به دلیل حس کردن دوربین در فضا حتی در وقت تنهایی نیز چایشان را نصفه مینوشند که کلاسشان حفظ شود.
تغییر رفتار ما در مقابل دوربینها
اغلب جاهایی که دوربین نصب است احتمال دزدی کم میشود. کمتر کسی ریسک دیده شدن را به جان میخرد و دست به سرقت میزند. یا جاهای مهم دولتی و امنیتی حاوی دوربینهای نصب شده است و کمتر کسی جرئت دارد نگاه چپ به آنها بکند. در فیلمهای پلیسی زیاد دیدهایم که وقتی جرمی در مکانی رخ میدهد این دوربینهای مدار بسته چاره ساز میشود و به پلیس برای یافتن ردی از مجرم یا قاتل کمک بسیاری میکند. دوربینها امروزه کاربردهای دیگری هم دارند. شما وقتی در صحنه بازی فوتبال یا والیبال یا حتی یک مسابقه تلویزیونی هستید نمیتوانید بر خطای خود سرپوش گذاشته و انکار کنید. بلافاصله درخواست ویدئو چک شده و خطای شما بررسی میشود. یا یک خبرنگار یا عکاس اتفاقی از سوژهای فیلم و عکس گرفته که بعدها همان عکس سرنخ یک معما میشود. گاهی جاها این انسانها هستند که حضورشان نقش دوربین را بازی میکند. ما در مکانها مختلف به دلیل زیر ذرهبین بودن نگاه دیگران بسیاری از مسائل را مرور میکنیم. فکر کنید حتی باکلاسترین آدمها وقتی در حریم شخصی خودشان شام میخورند و نگاهی روی آنها خیره نیست، با دست تکههای گوشت را در دهان میگذارند یا دوغ را با پارچ یا شیشه سر میکشند. در خانه لاتی و چاله میدانی حرف میزنند یا حتی با بهترین دوستشان حرفهای نامناسب رد و بدل میکنند، اما همان آدمها در جلسات یا در محل کارشان بسیار تمیز و مبادی آداب هستند. در شرکت، رسمی سخن میگویند و اگر خانه اهل چای باشند اینجا برای حفظشأن مدیریتی قهوه مینوشند. خیلیها سلایق فرهنگی و اجتماعی در خانه خودشان با دنیای بیرونشان متفاوت است. یعنی در دو مکان عمومی و کاملاً خصوصی دو رفتار کاملاً متفاوت از خود بروز میدهند.
همه ما نیاز به نظارت داریم
کلاً دوربینها و آدمها ابزارهای نظارتی جالبی هستند. هر کدام باعث منع رفتارهایی در افراد با سطوح فکری مختلف میشوند. ما برای انجام بهتر وظایف نیاز به نظارت داریم. خواه فرد باشیم خواه سازمانی که باید مدام تحت یک نظارت صحیح رصد و پایش شود.
نظارت هم خانواده ناظر است. یعنی کسی که نظاره و همیشه آدمها را از انجام اشتباه منع میکند. فرض کنید یک کارمند بخواهد خطای اخلاقی یا مالی مرتکب شود. آیا میتواند حراست را دور بزند؟ یا میشود فردی خطا کند و از چشم دیگران دور بماند؟ فرض کنید یک دزد مدام با خانهای روبهرو شود که شش قفله میشود و اعضای خانه با احتیاط در را میبندند. حالا یک روز بر حسب اتفاق کلید روی در میماند و در ذهن او جرقهای میخورد که، چون کسی نیست پس میتواند از خانه دزدی کند. در این حالت او خیالش راحت است که کسی او را نمیپاید و میتواند بدون عذاب وجدان یا درگیری با کسی خانه را از اشیا قیمتی جارو کند. یا افرادی که حرفهشان سرقت است، اما سراغ خانههایی که کسی در آن ساکن است با ریسک کمتری دارد دستبرد میزنند. زیرا ممکن است اسیر نگاه تیز بین یک شاهد بشوند و همه چیز لو برود. اینها را گفتم که بگویم تکتک ما آدمها به دلیل وسوسههای شیطان در هر زمان و مکانی نیاز به نظارت داریم. حالا میتواند از جنس چک کردن تماسها و پیامها توسط والدین باشد یا همسری که مدام زمان رفت و آمدهای همسرش را رصد میکند. دانشآموزی که مدام توسط معلم و مدیر ارزیابی میشود یا حتی نویسندهای که باید یک ناظر صحت نوشته و عقایدش را تعیین کند. پس فرقی نمیکند در چه سطح یا جایگاهی باشیم همیشه یک مقام بالاتر هست که بر رفتار و اعمالمان نظارت دارد و اجازه خطاکردن نمیدهد. البته این در شرایط مطلوب ماجرا رخ میدهد و ممکن است عدهای وجود ناظر را حذف یا منکر شوند. به همین دلیل است که برای انجام هر جرمی ابتدا ابزارهای نظارتی را از کار میاندازند. درست مثل سارقی که اول از هر اقدامی دوربینهای بانک را از کار میاندازد؛ و خدایی که در این نزدیکی است...
حالا برویم سر اصل مطلب. یعنی ابزار نظارتی دقیق و مهمی که هرگز مولای درزش نمیرود، اما ما گاهی آن را جدی نمیگیریم. که اگر برایمان جدی بود قطعاً بسیاری اشتباهات را مرتکب نمیشدیم. احتمالاً روی دیوارها خواندهاید که عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید. شما چقدر وجود این ناظر را احساس میکنید؟ چقدر در مقابلش رفتارهای بازدارنده بروز میدهید و چقدر حضور همیشگیاش در همه جا موجب دوری شما از خطا میشود؟
در تمام حالتهایی که تا الان مثال زدیم قبل از وجود ابزارهای نظارت انسانی یا هوشمند، خدایی هست که ناظر بر رفتارهاست. پس چرا وجودش را نادیده میگیریم؟ چرا در مقابلش آنقدر راحت و سبک سرانه رفتار میکنیم که گویا حسش نمیکنیم؟ هیچ دوربینی قسم دروغ ما را ثبت نمیکند، اما ما خودمان میدانیم که راست نمیگوییم. ما کسی را در نهان آزار میدهیم یا در بدترین حالات میکشیم، اما، چون نظارتی بر رفتارمان نبوده آن را سرپوش میگذاریم و سکوت میکنیم. ما در خلوت خودمان گاهی شیطان میشویم. گاهی فکر باطل به سرمان میزند و پایمان میلغزد. گاهی چیزی از جایی که نباید برمیداریم و خوشحالیم که دستمان رو نمیشود. در محل کار درست وقتی که میتوانیم کار کسی را راه بیندازیم و اصلاً برای همان کارها حقوق میگیریم ارباب رجوع را دور سر میچرخانیم و بدون در نظر گرفتن شرایط دشوارش او را به روزهای دیگر حواله میدهیم. ما در هیچ دادگاهی نمیتوانیم بدون حضور شاهد ادعایی را ثابت کنیم و به همین دلیل بسیاری از خطاهای ما مهر و موم شده میمانند.
شاید برای تکتک این خطاهاست که گاهی شبها مثل شب قدر به دامان خدا پناه میبریم و تا زبانمان میچرخد العفو میگوییم. میدانیم که او از جزییترین مسائل ذهن و روحمان خبر دارد. حتی فکرهای غلط را میداند. میداند ما در خلوت چه کردهایم، چه نقشههایی کشیدهایم و چه روح بدجنسی از خود بروز دادهایم. شاید کسی نداند، اما خدا خوب میداند زیراب چه کسانی را زدهایم و حق چه کسانی را ناحق کردهایم. شاید در کارخانه کارگری را به ناحق اخراج کردهایم و حالا شب در خلوت خودمان پشیمانیم. یا پشت تلفن حسابی پنبه خواهر شوهرمان را زدهایم و ویرانی یک رابطه را باعث شدهایم، اما کسی جز خدا نمیداند. شاید موقع تحقیق یک خانواده درباره دختر همسایه یا فامیلمان برای ازدواج با چاشنی حسادت سخن راندهایم و حالا پشیمانیم از کرده خود. در تمام این لحظههای دودلی و برخورد با آیینه اعمالمان فقط خداست که حال خرابمان را میفهمد و اغلب ستارالعیوب است. شاید برای این خاصیت عجیبش است که گاهی حضورش را فراموش میکنیم. چراکه خطایمان را به رویمان نمیآورد و برای آنچه کردهایم مؤاخذه نمیکند. شاید، چون مثل آدمها اهل آبروریزی کردن نیست او را فراموش میکنیم. یا شاید... خدا همه جا هست و وجودش مثل هوای معطر همیشه جاری است. کافیست برای یافتن نشانههایش سری به ندای درونمان بزنیم.
دوربین وجدان و انسانیت
وجدان و انسانیت دو مقولهای است که خدا در وجودمان به ودیعه نهاده تا ما حتی در خصوصیترین زمانهای خودمان ناظر بر اعمال خود باشیم و پا را فراتر از خط قرمزهای شرعی و عرفی نگذاریم. جایی که هیچ دوربینی نیست، ما حقی را ناحق نکرده و کسی را آزار ندهیم. یک هدیه که باعث میشود شبها سر آرام بر بالین بگذاریم. خیالمان راحت است که حتی در خیالمان نیز فکر خطا نمیکنیم و انسانیت را سرلوحه زندگیمان قرار میدهیم.
ایمان بیاوریم که اگر وجدان و انسانیت سرلوحه زندگیمان شود اعتمادها زیاد و ستون خانوادهها مستحکمتر میشود. دیگر کسی با وجود ناظر بودن خداوند سراغ صفحههای پر خطر نمیرود و واژه منحوس خیانت از بنیان خانواده حذف میشود. اگر وجدان در میان باشد دیگر تقلب قدرت عرض اندام ندارد و صداقت جایگزین کلاه گذاشتنها میشود. اگر دوربینهای وجدانی در درون همه شهروندان نصب شود دیگر هیچ کالای تقلبی یا هیچ احتکاری رخ نمیدهد. اگر دزدها موقع دزدی یاد ناظر اصلی باشند شاید تصمیم عاقلانهتری در لحظه بگیرند. دیگر رشوه معنی ندارد و هر کسی دوربین نظارتی خودش محسوب میشود.
اگر هر کدام از آدمهای این کره خاکی به جای فرار از ابزارهای نظارتی، نظارت وجدان را جدی بگیرند دنیا جای بهتری برای زیستن میشود. خطاهای انسانی کم و سایه جنگهای خانمانسوز کمرنگتر میشود.
معجزه وجدان یک کشور را سلامت و ایمن نگاه میدارد و وای بر روزی که این وجدان، آهنی و سخت شده و دیگر برای درمان دردها کارایی نداشته باشد.