طي روزهاي گذشته برخي از چهرههاي سياسي موسوم به اصلاحطلب با القاي اينکه کشور در وضعيت بحراني و آن هم فزاينده و عميق قرار دارد، تلاش کردند بروز مشکلات کشور را به ساختار سياسي مرتبط سازند و با تأکيد بر اينکه نهادهاي عمومي و ارکان قدرت در اختيار دولت و رئيسجمهور نيست، تمام مسئوليتها در بروز اين شرايط را متوجه رهبري نظام نمايند.
اين دسته از به اصطلاح اصلاحطلبان که در جايگاه تئوريپردازي قرار داشته و دولتهاي موسوم به اصلاحات و اعتدال را مديران خود معرفي کرده و دولت مرحوم آقاي هاشمي را نيز رحم شکلگيري و تولد خود دانسته و سابقه حضور در درون قدرت حتي قرار گرفتن در جايگاههاي امنيتي را داشته و مواجببگير دولتهاي مختلفي هم بودهاند، بعضاً استعفاي روحاني را پيشنهاد کرده و برخي نيز عبور نظام از مؤلفههاي قدرت و پذيرش سازش با امريکا را در لفافه زيباي پذيرش قاعده به جاي استثنا مطرح ميسازند و حتي پذيرش شروط و بهانه ترامپ را به زبان اصلاحطلبانه ترجمه و آن را بازگشت به مردم و تعامل عزتمندانه با دنيا مينامند.
اين نوع تئوريپردازي که خروجي آن دوقطبيسازي جامعه به نفع دشمن و حتي تبرئه دشمنان است با چند هدف انجام ميشود:
1- فرار به جلو و بردن مسئوليتها به سمت ديگران براي فرار از پاسخگويي نسبت به شرايطي که شرطيسازي جامعه به برجام و علاف کردن کشور به گشايشهاي برجامي بيشترين وزن را در سبد اين اصلاحطلبان مدعي عقلانيت دارا ميباشد. کساني که خود در پديد آوردن اين وضعيت هم نقش داشته و دولت را به اين سمت فوق دادهاند.
2- تلاش براي قرار گرفتن در جايگاه رهبري و هدايت اعتراضات، که هم فشار به نظام را براي تحميل خواستههايي چون ادامه مذاکره و خط سازش تأمين ميکند و هم با مصادره اعتراضات از الآن براي شرايط احتمالي تغيير، به ذخيره جا و جانمايي خود ميپردازد.
3- اتخاذ ژست مخالفخواني و قهر و فاصلهگيري از نظام براي سهمخواهي در آينده، با آگاهي از نياز نظام به حفظ وحدت و انسجام دروني که لازمه عبور از شرايط پيش رو به حساب ميآيد. در واقع تئوريپردازان مدعي اصلاحات به باجخواهي و سوءاستفاده از اين شرايط به صورت همزمان با باجخواهي دشمن برآمده و با او در اين معرکه همکاسه شدهاند.
چنين ادعاهاي بياساسي در حالي مطرح ميشود که تمامي اين مدعيان در زمره قدرتطلباني هستند که نهتنها سابقه حضور در قدرت را داشتهاند، بلکه براي حفظ قدرت و کسب قدرت مجدد نهتنها جدال بلکه فتنهگري و نفاق در پرونده آنان به پررنگترين وجه آن وجود دارد.
علاوه بر اين همين چهرهها، بارها دولتهايي چون دولت مرحوم هاشمي و احمدينژاد را به تغيير ريل توسعه کشور متهم کردهاند که به نوعي اذعان به وجود قدرت در دولتها و قوه مجريه بوده و با ادعاهاي امروزي اين مدعيان در تناقض آشکار است.
بنابراين ميتوان اين نوع مواضع متناقض و فرصتطلبانه را حرکتي نفاقآميز دانست که در شرايط فعلي چون خنجري از پشت به کمک ترامپ براي ضربه به نظام و کشور وارد شده است.