حرفهای تازه نیکبخت واحدی را پیشتر از زبان حسین کلانی شنیده بودم. مردی که برخلاف خیلیهای دیگر به جای محکوم کردن فوتبالیستهای امروزی با ناراحتی مقابلمان نشست و گفت: ما چیزی به این بچهها یاد ندادیم که امروز این همه از آنها توقع داریم. شنیدن آن حرفها از کلانی برای بسیاری تعجب آور بود، اما ستاره اسبق فوتبال ایران تأکید کرد که به ما یاد میدادند چطور باید با مردم برخورد کنیم، چطور با بزرگترهای خود رفتار کنیم و چگونه احترام آنها را نگه داریم و حتی چطور باید به عنوان یک ورزشکار لباس بپوشیم و بعد از آن بود که فوتبال را به ما آموزش میدادند، اما امروز ما برای آنها چه کردیم که این همه انتظار داریم و توقع!
حق با کلانی بود. بعد از شنیدن حرفهای نیکبخت واحدی در برنامه اختیاریه تلویزیون بیاختیار یاد صحبتهای کلانی افتادم. نیکبخت خود بیش از هرکس از اتفاقاتی که برایش رخ داده بود از سرنوشتش مغموم بود: «دنبال مقصر یا توجیه اشتباهاتم نیستم. اشتباه کردم و شکی هم در این نیست و تاوانش را هم پس دادم. اما کدامیک از آن باشگاهها که پیشوند فرهنگی را یدک میکشیدند راه و چاه را به من و دیگر بازیکنان یاد دادند؟ حتی به مسئولان کمیته انضباطی هم گفتم که جای من نیستید و شرایطم را درک نمیکنید.»
واقعیت تلخی است. حرفهای کلانی و درد دلهای نیکبخت که میتوانست بهترین بازیکن فوتبال ایران باشد واقعیت تلخی را به تصویر میکشد. واقعیتی که در همه این سالها زیر بار آن نرفتیم و در مواجهه با آن خود را به این راه و آن راه زدیم. بارها دست به مقایسه زدیم. تصمیمگیریهای قابل توجه و قانون و مقرراتی را که در باشگاههای مطرح دنیا تصویب و اجرا میشود مطرح کردیم و به رخ کشیدیم. تأکید کردیم که فلان باشگاه به بازیکنان زیر ۱۸ سال خود اجازه استفاده از فلان اتومبیل را نمیدهد یا آن یکی باشگاه مطرح حضور بازیکنانش در صفحات اجتماعی را ممنوع کرده است و در مصاحبه با لژیونرهای ایران این مسئله که آنها از ساعات ابتدایی صبح تا غروب در اختیار باشگاه هستند و نمیتوانند رفتاری برخلاف میل باشگاه داشته باشند را بولد کردیم. اما هرگز در کنار این موارد مهم و جالب توجه به این مسئله اشاره نکردیم که آموزش در این باشگاهها به چه شکل بوده و مسئولان مربوطه در این تیمها خود چگونه رفتار میکنند که اینطور انتظار دارند!
محکوم کردن کار سادهای است. به همین دلیل هم ترجیح میدهیم بیرون از گود بنشینیم و با قیافهای حق به جانب فریاد بزنیم که لنگش کن. این همان کاری است که سالهاست پیشه کردیم. چشم بستن بر واقعیت و محکوم کردن اشتباهات برای خوب نشان دادن خودمان. حال اینکه اگر اندکی کم شدن آمار اشتباهات و خطاهای فوتبالیها برایمان مهم بود، باید برای یک بار هم که شده اصولی به این مسئله نگاه میکردیم و به آن میپرداختیم. اما آیا این اتفاق رخ داده یا همواره فقط چشم بسته دست به انتقاد زدهایم!
حرفهایی که ستاره سابق سرخابیها میگوید که یک روز به مسئولان کمیته انضباطی گفته، واقعیتی است که همواره از پذیرش آن سر باز زدهایم. مسئله توجیه کردن اشتباهات این ستاره پیشین فوتبال یا دیگر فوتبالیستها یا حتی دیگر ورزشکاران نیست. در واقع همانطور که این بازیکن سابق نیز تأکید میکند هر اشتباهی تاوانی دارد، اما مسئله این است که عادت کردهایم به دادن شعارهایی که هرگز جامه عمل به آنها پوشانده نشده است و همواره سادهترین کار را پیشه کردهایم؛ انتقاد کردن صرف، اما آیا زمینههای لازم برای آموزش اصولی فراهم بوده است؟ آیا باشگاهها که پیشوند پرطمطراق فرهنگی را یدک میکشند در این زمینه گامی مفید و مثمر ثمر برداشتهاند؟ آیا کمیته انضباطی و اخلاق که دایه اخلاق مداری دارند اقدامی در این راستا انجام دادهاند یا تنها هنرشان جریمه و محروم کردنهایی بود که گاه با پادرمیانیهای آقایان ماستمالی شده و گاهی نیز به مرحله اجرا در آمده است!
برشمردن اشتباهات، سرزنش و انتقاد کردن کار سادهای است، اما آموزش دادن کاری بسیار سخت و دشوار و شاید به همین دلیل هم است که در طول همه این سالها به جای ریشهیابی اشتباهات و آموزشهای درست، تنها کاری که کردهایم انتقاد است و محکوم کردنهایی که هیچ نتیجهای در پی نداشته است!