کد خبر: 1152091
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۴
«جنگ جهانی سوم» به عنوان ششمین فیلم هومن سیدی فیلم بدی نیست، ولی کماکان نقطه ضعفی که در آثار قبلی سیدی وجود داشته را باز هم در اینجا می‌بینیم.
احمد محمدتبریزی

اختصاصی جوان آنلاین - «جنگ جهانی سوم» به عنوان ششمین فیلم هومن سیدی فیلم بدی نیست، ولی کماکان نقطه ضعفی که در آثار قبلی سیدی وجود داشته را باز هم در اینجا می‌بینیم. سیدی سعی کرده در «جنگ جهانی سوم» فضایی متفاوت‌تر را تجربه کند و با تمام ایده‌ها و تمهیداتی که اندیشیده، ضعف همیشگی سر جای خودش باقی مانده است.
هومن سیدی در طول سال‌های فیلمسازی‌اش، باتجربه‌تر شده و فیلم‌هایش سروشکل بهتری نسبت به قبل دارند. پیشرفت را می‌توان در چند اثر اخیرش دید، اما او ضعف عجیبی در شخصیت‌پردازی و عمق دادن به شخصیت‌های فیلمش دارد.
کارگردان «جنگ جهانی سوم» برخلاف روال همیشگی فیلمسازی‌اش، این بار جهت پوشاندن کم و کاستی‌های کارش، به تنهایی نویسندگی فیلم را انجام نداد و دو نفر دیگر را کنار خودش دید. همین تیمی کار کردن موجب غنای داستان و جذاب‌تر شدن فیلم شده، ولی چیزی که بیش از همه توی ذوق می‌زند، شخصیت‌پردازی‌های ناقص کاراکترهاست.
شخصیت شکیب با بازی محسن تنابنده در «جنگ جهانی سوم» کارگری روزمرد است که برحسب یکسری اتفاق و به خاطر شباهتش به هیتلر، نقشی را یک فیلم سینمایی برعهده می‌گیرد. اصلِ قصه جذاب است و مخاطب را تا انتها می‌کشاند، ولی مشکل فیلم در آشنایی و ارتباط برقرار نکردن با شخصیت‌هاست.
کارگردان زمان زیادی را برای آشنایی با شخصیت‌های فیلم نگذاشته است. ما از عقبه شکیب فقط این را می‌دانیم که خانواده‌اش را در زلزله از دست داده است و دیگر اطلاع زیادی از وضع زندگی و حال نزارش نداریم. بقیه شخصیت‌ها نیز همین وضعیت را دارند. نمی‌دانیم لادن که بوده و چه بوده و خیلی درست نمی‌فهمیم ارتباط شکیب با او از کجا شکل گرفته است.
تهیه‌کننده و کارگردان و دستیارانش نیز چنین وضعیتی دارند. کوچکترین اطلاعی درباره آن‌ها و زندگی‌شان داده نمی‌شود و همین بی‌اطلاعی عامل مهمی در ارتباط نگرفتن با آنهاست. خساست نویسندگان در دادن اطلاع از کاراکترها، در نهایت به ضرر کلیت فیلم تبدیل شده است.
وقتی فیلم شخصیت‌محور ساخته می‌شود، کارگردان به صورت خرد خرد اطلاعات لازم از زندگی و ابعاد شخصیتی او را در طول فیلم به بیننده می‌دهد. همین شخصیت‌پردازیِ درست و اصولی سبب می‌شود تا مخاطب با شخصیتِ اصلی فیلم ارتباط برقرار کند و با او همذات‌پنداری داشته باشد.
این نکته اتفاق خیلی مهمی برای یک فیلم سینمایی است که به راحتی نباید از آن غافل شد. وقتی شخصیت‌های فیلمی ابعاد مختلف ندارند و در حد تیپ باقی می‌مانند، در ذهن بیننده ماندگار نمی‌شوند و اثرگذار نخواهند بود. چیزی که در «جنگ جهانی سوم» و فیلم‌های قبلی سیدی اتفاق افتاده و به پاشنه آشیل آثارش تبدیل شده است.
شخصیت فیلم‌هایِ سیدی، بُعدِ خاصی ندارند و بیشتر تیپ‌هایی با ظاهری مشخص هستند تا مثلا بیننده را یاد قشر کارگر یا هنرمند بیندازند. سیدی تلاش زیادی کرده تا در آخرین فیلمش این مشکل را برطرف کند و دقیقا به خاطر همین ضعف‌ها، به سراغ نویسندگان دیگری رفته، اما این ایده هم جواب نداده و فیلمش همچنان از همان جای قبلی ضربه می‌خورد.
به خاطر همین ضعف‌های شخصیت‌پردازی در آثار هومن سیدی، وقتی فیلم پایان می‌یابد، در ذهن مخاطب نیز تمام می‌شود و قابلیت ماندگاری در ذهنش را ندارد. چنین اتفاقی در «مغز‌های کوچک زنگ زده» و «قورباغه» هم افتاد و با وجود کارگردانی قابل قبول اثر، فیلم با گذشت زمان قدرتِ درگیرکنندگی و ماندگاری‌اش را از دست داد.
در حالیکه در ذهن بسیاری از دوستداران سینما، همچنان شخصیت‌های زیادی زندگی می‌کنند. دقیقا پس از پایان یافتن بسیاری از فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما، تازه آن فیلم در ذهن مخاطب جان می‌گیرد و شخص با آن زندگی می‌کند. چون شخصیت به درستی پردازش شده و ابعاد مختلف وجودی‌اش به طور کامل نشان داده شده است.
مهم‌ترین تفاوت تیپ‌سازی و شخصیت‌پردازی هم دقیقا به همین نکته برمی‌گردد. زمانی که شما جای شخصیت، تیپ در می‌آورید و فقط به ظاهر ماجرا اکتفا می‌کنید، قدرتِ برقراری ارتباط و ماندگار شدن را از اثرتان می‌گیرید. کاری که هومن سیدی همچنان در حال انجام دادن آن است.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۳۱
0
0
فیلم بقدری تلخ و کسالت بار بود که فقط حیف وقت و پول
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار