جوان آنلاین: روسیه به رغم اینکه در جنگ با اوکراین درگیر است و تحت فشار تحریمهای اقتصادی و انرژی غرب قرار دارد، همچنان حوزه عمل و توان بازیگری خود را به عنوان یک قدرت بینالمللی حفظ کرده است. رژیمصهیونیستی یکی از بازیگران مهم در سیاست خارجی روسیه است. قدمت روابط این دو که به دوره شوروی میرسد، با تکامل سیاستهای راهبردی دو طرف در دوران پس از جنگ سرد، به تدریج با افزایش همراه شد. در طول دو دهه گذشته، از سوی روسیه تمایل زیادی برای گسترش این روابط دیده شده است. روسیه در موقعیتهای گوناگون از جمله در موضوع فلسطین حامی رژیم اسرائیل بوده است. پوتین در اولین سفر خود به سرزمینهای اشغالی حمایت جدی خود برای امنیت کشور یهود را ابراز کرد و در سال ۲۰۱۴، نه تنها از انتقاد علیه عملیات نظامی رژیم در غزه خودداری بلکه حتی با آن ابراز تفاهم کرد. روسیه همچنین با به رسمیت شناخت قدس غربی به عنوان پایتخت رژیمصهیونیستی در آوریل ۲۰۱۷، ضمن اعلام اینکه پایتخت آینده فلسطین در شرق قدس خواهد بود، اعلام کرد که هیچ قصدی برای خارجکردن سفارتخانه خود از تلآویو ندارد.
«بیبی» دیگر دوست پوتین نیست
از سوی دیگر، رژیمصهیونیستی نیز اشتیاق فراوانی برای روابط با روسیه در دهه گذشته نشان داده است. روابط دو طرف در زمان نخستوزیری نتانیاهو به گونهای افزایش یافت که «بیبی» خود را دوست نزدیک پوتین دانست. او به این وسیله سعی داشت این پیام را منتقل کند که روابط نزدیک با پوتین به تضمین امنیت رژیم پس از مداخله نظامی روسیه در سال ۲۰۱۵ در سوریه کمک میکند و به حدی است که روسیه چشم خود را بر حملات تلآویو علیه اهداف ایرانی در سوریه بسته است. نتانیاهو حتی رقابتهای انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۹ را با پوسترهای بزرگی که در حال دستدادن با رئیسجمهور روسیه بود، آغاز کرد و برخلاف کشورهای غربی نه تنها هیچ تحریم مالی علیه روسیه در جریان حمله به اوکراین اعمال نکرد بلکه با وجود درخواستهای ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، از ارسال تسلیحات به کییف امتناع کرد. تلآویو حتی در نیمه دوم سال ۲۰۲۳ با امضای توافقنامههای دوجانبه جدید در بخشهای فرهنگی، رویکردی همکاریجویانه در قبال روسیه داشت، با این حال از آغاز عملیات طوفانالاقصی و حملات بیوقفه رژیمصهیونیستی به غزه، روابط مسکو- تلآویو به سمت واگرایی فزاینده پیش رفته است. پس از سفر مقامات حماس به مسکو، مقامات تلآویو از روسیه به عنوان دشمن وجودی اسرائیل و متحد حماس یاد کردند. بعد از آغاز جنگ در غزه نیز پوتین، رئیسجمهور روسیه عملیات حماس علیه رژیمصهیونیستی را محکوم نکرد و خواهان آتشبس شد. پوتین گفت که «وقتی به کودکان خونآلود نگاه میکنید، اشک از چشمانتان جاری میشود.» واسیلی نبنزیا، نماینده دائم روسیه در سازمان ملل نیز اظهار کرد که «اسرائیل به عنوان یک قدرت اشغالگر حق دفاع از خود را ندارد. ما خواهان توقف خونریزی در این منطقه هستیم.» از سوی دیگر گیلعاد اردان، سفیر رژیم در سازمان ملل، روسیه را به دلیل استفاده از حمله حماس برای منحرفکردن توجه جهان از حمله به اوکراین محکوم کرد و روسیه را آخرین کشوری دانست که میتواند به اسرائیل در مورد اخلاق آموزش دهد. همچنین تلآویو که پیشتر- قبل از حملات هوایی در سوریه- مسکو را در جریان قرار میداد، اکنون هشدار قبلی را متوقف کرده است که میتواند خطر رویارویی سهوی بین دو قدرت را افزایش دهد. رژیمصهیونیستی از این نگران است که افزایش تنش با روسیه ممکن است حمایت نظامی مسکو از دشمنان این رژیم را افزایش دهد.
«منفعتمحوری» سیاست خارجی کرملین
درباره بالاگرفتن اختلافات دو طرف باید به چند نکته اشاره کرد. نخست اینکه منطق روابط با رژیمصهیونیستی مانند هر بازیگر دیگر از سوی روسیه ریشه در واقعگرایی منفعتمحور روسی دارد که به عنوان اصل اساسی سیاست خارجی این کشور محسوب میشود. پوتین در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۵ با تأکید بر اینکه «روسیه امروز دوره جدیدی را آغاز کرده... به گذشته بازنمیگردد... و وارد هیچ اتحاد مقدسی نخواهد شد» بر این رویکرد رئالیستی تأکید کرد. تأکید بر اثرمندی ابزار به جای شریک نه تنها در کلام سیاسیون روس، بلکه در منابع علمی این کشور از جمله در تکرار این کلیشه معروف رئالیستی که در عرصه بینالمللی دوست و دشمن وجود ندارد- بلکه فقط منافع وجود دارد- نیز به چشم میخورد. نکته دوم وابستگی شدید رژیمصهیونیستی به ایالاتمتحده به ویژه بعد از روی کار آمدن مجدد پوتین و سیاست تهاجمی وی در قبال غرب، روابط مسکو- تلآویو را تحت تأثیر قرار داده است. در واقع تلآویو که تا قبل از این روابط متوازن روسیه با مجموعه کشورهای منطقه را مفید میدانست و معتقد بود این امر میتواند نقش مهمی در رفع اختلافات و کاستن از تنشها داشته باشد، در شرایط کنونی خواستار حمایت صرف روسیه است، این در حالی است که چنین رویکردی برخلاف اصول سیاست خارجی مسکو از جمله منفعتمحوری آن است. بر همین اساس اسرائیلیها در یک سال اخیر همسویی بیشتری با سیاستهای ایالاتمتحده و غرب نشان داده و از روسیه دورتر شدهاند، به ویژه حمایتی که بایدن و رهبران اروپا از رژیمصهیونیستی از زمان آغاز جنگ در غزه ارائه کردند، این دیدگاه را در تلآویو تقویت کرد که در مواقع فشار تنها غرب است که تکیهگاه واقعی خواهد بود. چه اینکه ایالاتمتحده در حمایت از این رژیم چند ناو هواپیمابر را به خط ساحلی مدیترانه اعزام کرد، فروش سلاح را گسترش داد و بودجه اختصاصی برای تقویت سامانههای گنبدآهنین در نظر گرفت، این در حالی است که پوتین امیدوار است ضعف تلآویو در جنگ کنونی را ببیند چراکه این مسئله را بیانگر نقطهضعف غرب میپندارد. همراستا با این رویکرد غرب، اسرائیل نیز به دنبال پرهیز از اختلاف نظر با ایالاتمتحده و غرب در عرصه بینالملل است تا این حمایت در طول جنگ غزه حفظ شود. برای مثال در ۱۶ نوامبر بانکهای اسرائیلی، محدودیتهایی را برای حسابهای اتباع روس بر اساس دستورالعمل اتحادیه اروپا اعمال کردند. نکته دیگر، انتخاب نزدیکی بیشتر به ایران از سوی روسیه است که ریشه در رویارویی گستردهتر مسکو و تهران با غرب دارد. پوتین هنگام استقبال از رئیسی در سفر یکروزهاش به مسکو گفت که «برای ما تبادل نظر درباره اوضاع منطقه به ویژه در مورد وضعیت فلسطین بسیار مهم است» و اساساً یکی از مهمترین جنبههای این سفر نیز چنانچه وزیر امور خارجه ایران گفت، رایزنی درباره جنگ غزه بود. از منظر رژیمصهیونیستی اتخاذ این موضع روسیه در نزدیکی به حماس و ایران، نشاندهنده وقفه در تلاشهای طولانیمدت مسکو برای معرفی خود به عنوان یک میانجی بیطرف در غرب آسیا و شکست هدف دیرینه روسیه برای ظاهرشدن به عنوان یک قدرت بزرگ است. در مجموع از یک طرف میتوان جنگ غزه و روابط با هر دو طرف جنگ یعنی رژیمصهیونیستی و حماس را به عنوان نمونه دیگری از منفعتمحوری در سیاست خارجی روسیه دانست. از سوی دیگر، جنگ در غزه هر چند فشار بر مسکو در اوکراین را کاهش داد، اما روسیه این جنگ را نیز در قالب هماوردی با امریکا میبیند؛ موضوعی که باعث شده است رژیمصهیونیستی به عنوان متحد امریکا مغضوب روسیه واقع شود.