کد خبر: 976976
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۵
گوشه‌ای از ویژگی‌های طلبه شهید حبیب روزی‌طلب
شهید روزی‌طلب از حضرت آیت‌الله حاج‌سیدعلى‌محمّد دستغیب با حالت خاصّى یاد مى‏کرد، احترام وافرى براى ایشان قائل بود، علاقه و محبّت عجیبى به ایشان ابراز مى‏کرد، بسیارى از دستاوردهاى روحانى و معنوى خویش را از برکت وجود ایشان مى‏دانست و همواره ملازم منبر و سخنان و مسجد ایشان بود
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: شهید حبیب روزی‌طلب را باید یکی از خاص‌ترین شهدای دفاع مقدس دانست. شهیدی که در رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران قبول شد، ولی یک ترم بیشتر در دانشگاه درس نخواند. به خاطر تعطیلی دانشگاه‌ها در اول انقلاب، قید درس و تحصیل را زد و دوباره راهی زادگاهش، شیراز شد. او در شیراز در محضر آیت‌الله سیّدعلی‌محمّد دستغیب حضور پیدا کرد و با تمام وجود خود را در معرض تربیت ایشان قرار داد. روایت‌های حضور شهید روزی‌طلب در جبهه، روایتی عاشقانه میان خالق و مخلوق است که نشانی از پاکی روح این شهید بزرگ دارد.

شهید روزی‌طلب حالت‌های عارفانه خاصی داشت. این را بسیاری از همرزمان و بزرگان آن روز‌ها اذعان می‌کنند. خاطرات و دست‌نوشته‌های شهید به روشنی تصویری از درونیات و احساس پاک او را به تصویر می‌کشد. او در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جوانی ۱۸ ساله بود، ولی چون مردی جهان‌دیده رفتار می‌کرد و سخن می‌گفت. خلوص و ویژگی‌های رفتاری‌اش جاذبه زیادی برای دیگر رزمندگان داشت و آن‌ها را شیفته خود می‌کرد.

شهید روزی‌طلب از حضرت آیت‌الله حاج‌سیدعلى‌محمّد دستغیب با حالت خاصّى یاد مى‏کرد، احترام وافرى براى ایشان قائل بود، علاقه و محبّت عجیبى به ایشان ابراز مى‏کرد، بسیارى از دستاوردهاى روحانى و معنوى خویش را از برکت وجود ایشان مى‏دانست و همواره ملازم منبر و سخنان و مسجد ایشان بود و نشست‌ها و جلسات خصوصى و جلسات اهل راز و سرّ داشت. شهید حبیب روزی‌طلب به یکی از دوستان‌شان می‌گویند: می‏خواهم به جبهه عزیمت کنم؛ که آن دوست چنین می‌گوید: چرا شما این پنج، شش ماه گذشته به جبهه نرفتید؟ گفتند: آقاى دستغیب به من اجازه نمى‏دادند و تمام عمرم بدون اجازه آقا‌سید‌على‌محمد دستغیب هیچ کارى انجام ندادم و دیروز خدمتشان بودم و به من اجازه عزیمت به جبهه را دادند.

آیت الله العظمی نجابت (ره) تفسیری زیبا از شهید روزی‌طلب داشتند. در یکی از کلاس‌های درس‌شان صحبت از حبیب روزی‌طلب که هنوز در قید حیات بود، می‌شود و ایشان می‌فرماید: «حبیب از این جهت به مقام آقای قاضی رسیده است، امّا خودش نمی‌فهمد. فقط فرقی که او با آقای قاضی دارد این است که حبیب صددرصد از خودش بدش می‌آید و این اشتباه است. باید حدود ۱۰ درصد انسان از خودش بدش نیاید تا بتواند در این نشئه زندگی کند. آقای قاضی چند درصدی برای خودشان گذاشته بودند که می‌توانستند زنده بمانند. اگر کسی صددرصد از خودش بدش بیاید دیگر نمی‌تواند در این عالم بماند».

شهید روزی‌طلب در یکی از خاطراتش چنین می‌نویسد: «صبح پنج‌شنبه بر سر تربت شهیدان رفتیم. اوّل بار است که با مادرم به زیارت شهدا می‌روم. بر سر قبر تازه به خاک سپرده شده می‌رویم. جسمشان را می‌گویم. بعضی‌ها جسمشان هم به آسمان می‌رود. یعنی که جسمشان هم از جنس روحشان می‌شود. این را بار‌ها به بچه‌ها گفته‌ام‌: «هیچ دلم نمی‌خواهد از جسمم هم ذره‌ای بر خاک بماند. به بچه‌ها می‌گفتم اگر از جسمم اثری ماند بعد از دفن بر آن سنگی نیندازید و اگر سنگی گذاشتید روی آن اسمم را ننویسید.»

حضور شهید در عملیات محرم در آبان ۱۳۶۱ حال و هوای خاصی به جبهه و دیگر رزمندگان می‌بخشید. چنان زیارت عاشورا می‌خواند که هیچ کس را یارای آن نبود. روضه که می‌خواند رزمندگان حس می‌کردند که با تک‌تک سلول‌هایشان آن مصایب را درک می‌کنند. صوت دل‌انگیز قرآنش چنان بود که اشک از چشمان هر شنونده‌ای جاری می‌کرد. در شب شهادتش در پوست نمی‌گنجید. یکپارچه شور و شعف و عشق شده بود. همه از شمع وجود او نور می‌گرفتند و همه از حرارتش گرم می‌شدند. برای دیگر نیرو‌ها می‌خواند: «زیر شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت/ کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد».

شهید روزی‌طلب پس از چند مرتبه مجروح شدن سرانجام در ۱۹ آبان ۱۳۶۱ در عملیات محرم در تپه ۱۷۵ شرهانی همان‌گونه که خود می‌خواست پیکرش مفقود شد و به گفته تعدادی از فرماندهان که همراه او بودند او در این عملیات و در آن منطقه حساس یک خط‌شکن به تمام معنا بود و با رشادت و شجاعت کم‌نظیری به مقابله با بعثیون کافر پرداخت که در همان جا نیز شربت شهادت نوشید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار