جوان آنلاین: بعضی افراد اصلاً از کودکیشان راضی نیستند و دلشان نمیخواهد فرزندانشان مثل خودشان بزرگ شود. بعضی دیگر از شباهتهای رفتاری خود و والدینشان راضیاند، ولی نمیخواهند کموکاستیهای اندک آنها را تکرار کنند. تحقیقات نشان میدهد چرخه والدگری به شیوههای مختلفی تداوم مییابد، از مفهوم «یادگیری اجتماعی» گرفته تا تأثیر ژنتیک و شرایط محیط، اما آیا این چرخه باید تا ابد ادامه پیدا کند؟ آیا ما محکوم به تکرار والدگری پدر و مادرهایمان هستیم؟ یا به بیان دیگر، آیا کودکی ما تعیینکننده شیوه والدگری ما در آینده است؟ «فِیت هیل» نویسنده و منتقد امریکایی در مقالهای که در وبسایت آتلانتیک منتشر کرده به این موضوع پرداخته است. وبسایت ترجمان نیز مقاله او را با ترجمه نیره احمدی بازنشر کرده است. گزیده جستارهای تلخیص شده این مطلب را در ادامه میخوانید.
ما شبیه والدین خود میشویم؟!
بعد از اینکه بچهدار میشویم، با لحظات عجیب و غریبی در زندگی روبهرو میشویم. در کشاکش رسیدگی به درس و مشق بچهها یا در بدوبدوهای رساندن آنها به این کلاس و آن کلاس، یا کشمکشهای لحظات خواباندنشان، ناگهان چشمهای از رفتار والدینمان را از خودمان نشان میدهیم. گویی ناگهان طرز رفتار یا گفتار خاصی از خاطرات کودکی به زمان حال نشت میکند و این بار کسی که دارد آن را انجام میدهد ما هستیم. من با ۱۷ نفر از کسانی که چنین تجربهای داشتند - کم یا زیاد، مثبت یا منفی یا خنثی- صحبت کردم. برخی خودشان غافلگیر شده بودند که چطور ناخودآگاه همان جملات و عباراتی را تکرار کرده بودند که والدینشان در گذشته به کار میبردند. برخی دیگر میگفتند که همان تیکهای فیزیکی خاص والدینشان را انجام دادهاند: مثلاً نگاه خشنی که حاکی از عصبانیت بوده، یا نفس عمیقی که از فشار و استرس زیاد ناشی میشده است. اما همه مثالها اینقدر جزئی و ریز نبودند. بسیاری از افرادی که با آنها مصاحبه کردم میگفتند که ناخودآگاه نگرش و منشی کلی را در پیش گرفته بودند - سختگیر یا ایرادگیر یا زیادی مداخلهگرانه- که بهزعم خودشان بیشک از مادر یا پدرشان به آنها رسیده بود. برخی از این افراد واقعاً از این شباهتهای رفتاری میان خود و والدینشان راضی بودند، اما اکثراً حداقل لحظهای به خود آمدهاند و نگران شدهاند: بالاخره حتی افرادی که کودکی رضایتبخشی داشته اند هم بعضی کموکاستیها را از والدینشان به یاد دارند و صدالبته نمیخواهند همان را تکرار کنند.
آیا عبور از میدان مین فرزندپروری ممکن است؟
اما اینطور که پیداست، عبور از میدان مین فرزندپروری بدون آسیبرساندن به فرزندان همیشه کار آسانی نیست. شاید ما ناخودآگاه از همان راهی برویم که والدینمان رفتند. یا شاید در مسیر دورشدن از اشتباهات آنها مرتکب اشتباهات جدیدی شویم. به هر حال گویا میراث آنها همچون پیشگویی است که خبر از کموکیف والدگری ما میدهد. اما آیا انتقال عادات پدر و مادر به ما اجتنابناپذیر است؟
تحقیقات نشان میدهند گاهی اوقات گذشته واقعاً تکرار میشود. در مطالعات طولی که طی آن خانوادههایی را در طول چند نسل دنبال میکردند، محققان دریافتند که بین والدگری افراد و والدگری والدینشان همبستگی معناداری وجود دارد. آنچه روانشناسان «انتقال بینانسلی والدگری» مینامند هم درمورد الگوهای خوب صدق میکند و هم درمورد الگوهای بد، یعنی کسانی که در کودکی از ویژگیهای مراقبتی مثبت همچون پذیرش، محبت و ارتباط راحت بهرهمند بودهاند به احتمال بیشتری خودشان نیز همان ویژگیها را خواهند داشت. با اینحال قابل درک است که چرا محققان معمولاً بر این متمرکزند که ویژگیهای نهچندان خوب چطور به نسل بعد منتقل میشوند تا بلکه به این مهم برسند که این چرخه را چطور میتوان متوقف کرد.
یکی از دلایل شباهت نحوه والدگری ما و والدینمان به مفهوم یادگیری اجتماعی برمیگردد که خیلی ساده و سرراست است: ما از طریق مشاهده و تقلید از اطرافیان خود کارهایی را یاد میگیریم و گاه حتی بدون اینکه متوجه باشیم، این کارها را انجام میدهیم. بهخصوص در لحظات آشفتگی - زمانی که خسته، عصبانی یا ترسیدهایم- شاید به آن رفتارهای نهادینهشده در اعماق خود برگردیم.
چرخه والدگری به روشهای دیگری نیز میتواند تداوم یابد. مطالعات نشان داده والدینی که همچنان به بدرفتاریهایی که در دوران کودکی با آنها شده فکر میکنند ممکن است آنقدر حواسشان پرت باشد که از علائم ظریف آشفتگی فرزندان خود غافل باشند. والدینی که به دلیل بیزاری و اجتناب از احساسات منفی درد دوران کودکی خود را نادیده میگیرند یا کماهمیت تلقی میکنند چهبسا متوجه وجود همان علائم هشداردهنده در فرزند خود نشوند.
عادات والدین میتواند به نحوی غیرمستقیم نیز منتقل شود. بسیاری از عواملی که میتوانند بر والدگری فرد تأثیر بگذارند - مثل وضعیت اجتماعی- اقتصادی، سلامت روانی و مشکلات مصرف مواد مخدر- اغلب بین نسلها مشترک است و برخی از آنها همچون تفاوت در خودکنترلی، سطح تحریکپذیری خلقی، اختلال بیشفعالی و نقص توجه و افسردگی حتی میتوانند تا حدی تحت تأثیر ژنتیک هم باشند. کودکان همچون یک لوح سفید به دنیا نمیآیند و نقشونگاری از نسلهای پیشین، از همان بدو امر، در لوح وجودشان حک شده است.
چرخه تکراری والدگری را بشکن!
با وجود این کودکی شما نباید تعیینکننده والدگری شما باشد. حال چرا برخی از والدین میتوانند این چرخه را بشکنند و برخی دیگر - که عمیقاً به فرزندان خود اهمیت میدهند و بیش از هر چیز میخواهند اشتباهات فرزندپروری خود را جبران کنند- برای انجام همین کار مشکل دارند؟ یکی از دلایلش این است که ما گاهی میدانیم چه کاری را نباید انجام دهیم ولی نمیدانیم در عوض چه کاری را باید انجام دهیم.
الیزابت استیت، مربی والدین و نویسنده کتاب والدگری بهمثابه زبان دوم، به من میگفت اگر افراد الگوهای دیگری غیر از والدین خود نداشته باشند، احتمالاً رفتارهای والدینشان - ازجمله رفتارهای منفی- را بهطور خودکار پیشفرض خود قرار میدهند.
استیت به من میگفت توصیههای والدین میتواند مفید باشد، اما جای مشاهده مستقیم را نخواهد گرفت. بسیاری از مراجعان او کتابها و مقالات زیادی مربوط به فرزندپروری خواندهاند و در این زمینه باسواد محسوب میشوند. آنها میدانند که باید به بچهها چه بگویند، اما نمیدانند که با چه زبان بدن و لحنی آن را ادا کنند. پس آنچه واقعاً میتواند به افراد کمک کند تا از الگوی والدین خود دور شوند یافتن شخص دیگری در زندگی واقعی است تا از او تقلید کنند - یک الگو یا حداقل کسی که نقاط قوت خاص او نقاط ضعف والدینشان را جبران میکند.
حتی با وجود بهترین اثرگذاریهای جهان بر شما ممکن است ناخودآگاه اشتباهات والدین خود را تکرار کنید، اگر خودتان با آن موارد به صلح نرسیده باشید.
با اینحال، اگر فرمان والدگری خود را به دست دوران کودکیتان بدهید، گاهی اوقات شما را بهسمت اصلاح یا جبران افراطی سوق خواهد داد. محققان سبکهای فرزندپروری را اغلب در یک ماتریس دومحوری قرار میدهند: محبت و محدودیت. به گفته استیت، بسیاری از افراد با والدین «سختگیر» (محبت کم و محدودیت زیاد) بیش از حد به والدگری «سهلگیر» (محبت زیاد، محدودیتهای بسیار کم) تمایل دارند و برعکسش هم صادق است، بنابراین تربیت بچهها به روش خودتان به معنای از صفر شروعکردن نیست. شاید بیشتر شبیه درستکردن کلاژ باشد: از والدین، شریک زندگی و دوستانتان درسهایی بگیرید، گاه آنها را بازآرایی کنید، وارونه کنید و شاخ و برگ دهید. چهبسا این کاردستی پر از بههمریختگی و ناکامی و نقص باشد، اما درعینحال حس آزادی به شما میدهد و شما را از چنگ تکرار ناخوشایندها رها میسازد.