«ساره جوانمردی در بازیهای پارالمپیک آسیایی در رشته تیراندازی، در حالی برای دریافت مدال نقره روی سکو رفت که فرزند سه ماهه خود را در آغوش داشت. الناز دارابیان در رشته پرتاب دیسک، برای دریافت مدال طلا، با چادر روی سکو حاضر شد.»
این روزها زنان ایرانی در بازیهای پاراالمپیک آسیایی هانگژو نگاه رسانهها را متوجه خود ساختند و با کسب مدال در رشتههای مختلف نشان دادند که نهتنها حجاب محدودیت نیست، بلکه مشکلات جسمانی هم نمیتواند آنان را از طی کردن مسیر رشد و قهرمانی باز دارد. کنکاشی کوتاه در زندگی این افراد نشان میدهد آنان صاحب مکنت مالی نیستند و عمدتاً با مشکلات جدی برای رسیدن به این مرحله مواجه بوده و با اتکا به پشتکار و تلاش پس از سختیها و شکستها به این مرحله رسیدهاند و آنچه آنان را در این مسیر توانمند ساخته، اعتقاد به توانستن و ساختن بودهاست.
در دنیایی که سلامت جسم و نمایش آن برای زنان تبدیل به یک ویژگی برای تمایز از دیگران و رسیدن به موقعیتهای بالای اجتماعی شدهاست و رسانهها تمام تلاش خود را برای بدن نمایی زنان به کار گرفتهاند تا از این مسیر جیب صاحبان سرمایه را پر کنند، زنانی مانند قهرمانان فوق در گمنامی میدرخشند و از یاد میروند؛ چراکه در پرتو حفظ اعتقادات اسلامی و گذر از جسم، بازار پر سود زیبایی را با چالشی جدی روبهرو میکنند. آنچه عیان است اینکه، چنین افرادی به شکلی جدی در صحنه جهانی، نگرش به زن را به عنوان کالای زیبایی با مسئله مواجه میسازند و بر هویت انسانی و ذات توانمند وی تأکید کرده و میتوانند تمام معیارهای فعلی جهان در برگزیدن یا کنار گذاشتن زنان را با تردید جدی مواجه کنند.
زندگی این زنان چنانچه به درستی رسانهای و از آنها الگوسازی شود، عملاً بسیاری از زنان جهان را با فهم عمیق اسلام از جنس زن آشنا میکند؛ مسئلهای که به نظر میرسد حتی برای رسانههای داخلی ایران نیز کم اهمیت است. اگر چنین زنانی مناسب الگوسازی در سطح اجتماع ایران برای جامعه دختران و زنان نباشند، به راستی چه کسانی را میتوان برای شکلگیری هویت زنان به عنوان الگوی عینی و قابل دستیابی معرفی کرد؟ در جامعهای که تحتتأثیر رسانههای غربی و شبکههای اجتماعی، زنان عمدتاً با پریشانی ذهنی برای یافتن مسیر رشد مواجه هستند و هر روز بر تعداد مشتاقان به عملهای زیبایی و شبیهسازی خود به الگوهای خارجی افزوده میشود، چرا امثال جوانمردی و دارابیان، بین دختران و زنان ناشناخته باقی مانده اند؟ در حالی که رسانهها میکوشند مشکلات ساده را تبدیل به یأس و ناامیدی مردم ایران و بالاخص زنان کنند، ارج نهادن و تبدیل چنین زنانی به قهرمانان ملی که با وجود مشکلات جسمی و مالی، به چنین افتخاراتی دست یافتهاند، چرا مورد توجه قرار نمیگیرد؟
به نظر میرسد تکرار مداوم رسانههای غربی پیرامون وضعیت زنان در ایران، سایهای سنگین بر رسانههای داخلی افکنده و حتی زنانی که در رسانه ها، داعیه دار حقوق بانوان هستند نیز توجه چندانی به زنان قهرمان واقعی و پایبند به جمهوری اسلامی ندارند و در مقابل، وقتی انگشت شمار افرادی ایران را ترک میکنند، برای آنها داد عدمتوجه سر میدهند!
قطعاً از رسانههای خارجی و معاند که در تلاش برای فروپاشی اعتقادات زنان ایرانی، از هیچ عملی فروگذار نبوده و نمیگذارند، امثال کیمیا علیزاده از ذهن مردم کنار گذاشته شود، توقعی برای دیدن زنان قهرمان محجبه ایرانی و معرفی این افراد وجود ندارد، اما اینکه چرا در رسانههای داخلی نیز رویه تفاوت چندانی نمیکند، جای تعجب است. در این میان نیز ضعف نهادهای متولی امر فرهنگ در معرفی زن در پرتو هویت دینی، برای دختران امروز همچنان ادامه دارد و به رغم وجود الگوهای در دسترس که میتوان از آنان برای هدایت نگرشی دختران بهره برد، به نظر میرسد تلاشی برای دیدن این زنان وجود ندارد و آنان به مثابه قهرمانان ورزشی تنها در دورهای مورد توجه قرار گرفته و سپس فراموش میشوند. در حالی که توجه به این افراد در مقاطع مهم اجتماعی زندگی مانند مدارس و اضافه شدن داستان آنان به کتب درسی میتواند تأثیر فراوانی بر فهم دختران از زندگی در پرتو دین و گذر از مشکلات داشتهباشد، تلاشی در این عرصه صورت نمیگیرد.
پژوهشگر حوزه زنان