کد خبر: 1207592
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ - ۰۲:۲۰
میلاد، نشو و نمای آفتاب انقلاب اسلامی در آیینه روایت برادر
میلاد امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مقارن با سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و در شهر خمین روی داد. در چندماهگی پدر خویش را –که در زمره علمای نامدار منطقه بود- از دست داد و در سرپرستی مادر، عمه و دایه قرار گرفت. در کودکی او مادر نیز روی از جهان برگرفت و در تکفل عمه نشو و نما یافت. امام از بدو کودکی، در شرایطی دشوار زیست کرد و در چالش با آن شخصیتی استوار و قوی یافت. این همه موجب نشد که نشاط و پرداختن به بازی‌های کودکانه را فرو نهد یا افسرده و گوشه‌نشین شود
احمدرضا صدری

جوان آنلاین: سالروز میلاد حضرت امام‌خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام برآمده از آن فرصتی مغتنم است که در باب تاریخچه حیات آن بزرگ سخن رود. از جمله معتبرترین اسناد شفاهی موجود در این‌باره خاطرات زنده‌یاد آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده برادر بزرگ‌تر امام‌راحل قلمداد می‌شود. در مقال پی آمده بخش‌هایی از این روایات مورد بازخوانی تحلیلی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده در یک نگاه
پیش از ورود به موضوع اصلی نوشتار، مروری کوتاه بر سرفصل‌های مهم حیات حضرت آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده (راوی مطالب پی آمده)، مفید و به هنگام می‌نماید. در پاییز سال ۱۳۷۵ نشریه حضور ارگان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، زندگی علمی و عملی آن فقید سعید را اینگونه بازخوانده است:
«آیت‌الله حاج سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام‌خمینی در هفدهم شوال ۱۳۱۳ هجری قمری در شهرستان خمین متولد شد. دروس مقدماتی را از عالمان آن دیار فرا گرفت و در سال ۱۳۲۷ به اصفهان عزیمت کرد. در آن شهر ادبیات، منطق، کلام، فقه، اصول و هیئت و نجوم را نزد علمای اصفهان تلمذ نمود و سال‌ها در محضر آیت‌الله العظمی خاتون‌آبادی، دروس سطح و خارج فقه و اصول را طی کرد. آیت‌الله پسندیده پس از گذراندن دوره‌های سطح و خارج دروس حوزوی به خمین مراجعت کرد و همزمان با اقامه نماز جماعت، حوزه دروس فقه، اصول، کلام و منطق و نحو را در آن شهر برپا کرد که حضرت امام‌خمینی در زمره شاگردان آن بزرگوار بود. مواجهه آیت‌الله پسندیده با سران مخالف حکومت رضاخان و ایستادگی ایشان در مقابل خوانین و عمال حکومت در منطقه‌ای که پدر بزرگوارشان شهید آیت‌الله حاج سیدمصطفی موسوی خمینی نیز در همین راستا به شهادت رسیده بود، موجبات پرونده‌سازی و اعمال فشار علیه ایشان را فراهم کرد. در زمان اشغال خاک ایران به وسیله نیرو‌های متفقین، آیت‌الله به اتهام مخالفت و جلوگیری از تأمین نان و خوراک نیرو‌های متفقین که باید از مایحتاج مردم محروم منطقه و به بهای فقر و گرفتاری ایرانیان تأمین شود با حکم وزیر کشور رضاخان محکوم به تبعید شد. آیت‌الله پسندیده از دوران نوجوانی، چه آن هنگام که برای دفاع از نوامیس مردم در مقابل اشرار وابسته به حکومت جور اسلحه بر دوش گرفت و چه هنگامی که در معیت علمای اصفهان در جریان جنگ جهانی اول، برای ایستادگی در برابر قوای متجاوز انگلیس تعلیمات نظامی دید و در اردوی نظامی روحانیون منطقه شرکت جست، چه آن زمان که به اتهام مخالفت با کشف حجاب محاکمه شد و چه آن زمان که در محضر روحانی مبازر و پاکباخته‌ای همچون آیت‌الله سیدحسن مدرس حاضر می‌شد و چه آن زمان که از طریق مراودات و ملاقات‌های مکرر با آیت‌الله کاشانی و سران نهضت ملی در مبازرات ملی شدن نفت مشارکت فعال داشت، همواره در متن جریان مبارزات سده اخیر ملت ایران حاضر بود و از این جهت گنجینه‌ای از خاطرات تلخ و شیرین و رشادت‌ها و مرارت‌ها و حماسه‌های یک ملت، در ادوار نهضت ملی و انقلاب اسلامی قلمداد می‌شد....»

برآمدن آفتاب
میلاد امام‌خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مقارن با سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و در شهر خمین روی داد. در چند ماهگی پدر خویش را - که در زمره علمای نامدار منطقه بود - از دست داد و در سرپرستی مادر، عمه و دایه قرار گرفت. در کودکی او مادر نیز روی از جهان برگرفت و در تکفل عمه نشو و نما یافت. امام از بدو کودکی در شرایطی دشوار زیست کرد و در چالش با آن شخصیتی استوار و قوی یافت. این همه موجب نشد که نشاط و پرداختن به بازی‌های کودکانه را فرو نهد یا افسرده و گوشه‌نشین شود. آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده در باب این دوره از زندگی برادر اطلاعاتی خواندنی و روشنگر به دست داده است:
«حضرت امام‌خمینی در اول آفتاب روز چهارشنبه بیستم جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ قمری، مطابق اول مهرماه ۱۲۸۱ شمسی در خمین در عمارت موجود فعلی که از جد به پدر و از پدر به اولاد به ارث رسیده، متولد شدند. من و حضرت امام خمینی و مرحوم حاج سیدنورالدین و سه خواهر به نام‌های مولوده آغا و فاطمه و آقازاده، همگی از یک پدر (مرحوم آقا مصطفی) و یک مادر (مرحوم هاجر آغا) به دنیا قدم نهاده‌ایم و به جز این نه برادر و خواهر امی، نه برادر و خواهر ابی داریم و نه مادر ما شوهر دیگری داشته و نه هندی است. ایشان اهل خمین و فرزند یکی از بزرگ‌ترین علما به نام مرحوم آقا میرزا احمد بودند. شناسنامه امام‌خمینی به شماره ۲۷۴۳ صادره از گلپایگان (خمین بخش گلپایگان بود)، تاریخ تولد ۱۲۷۹ شمسی (تولد واقعی ۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری مطابق ۱۲۸۱ شمسی است)، نام خانوادگی مصطفوی، پدر او آقا مصطفی و مادر خانم هاجر. در موقع شهادت پدر سن حضرت امام‌خمینی چهار ماه و ۲۲ روز بود و نگارنده (پسندیده)، هفت سال و ۲۴ روز داشتم. به فاصله تقریبی یک‌سال بعد، من هشت ساله و مرحوم حاج سیدنورالدین اخوی شش ساله، ملبس به لباس روحانی و عبا و عمامه شدیم و حضرت امام‌خمینی تحت سرپرستی مادر و عمه و مرضعه خود به نام ننه خاور (که دایه در منزل بود)، پرورش یافت. ایشان و دو خواهر زیر نظر دایه و کلفت و بعض اقوام دیگر در خمین ماندند و مادر و عمه و خواهر بزرگ‌تر و من و اخوی دیگر و مرحوم حاج شیخ فضل‌الله عموی مادرمان و یک نفر نوکر برای قصاص در ۱۳۲۲ قمری به تهران رفتیم تا قصاص عملی شد و مراجعت کردیم. حضرت امام تازه زبان باز کرده و تحت توجه مرحومه صاحب خانم عمه و هاجرآغا خانم مادر و دایه بودند و بعد از چند سال به درس اشتغال یافتند. ننه خاور، امام را نگهداری می‌کرد و به او شیر می‌داد. ننه خاور از زن‌های بسیار لایق و با شهامت بود. شوهرش کربلایی میرزا آقا تفنگدار و نوکر پدرمان بود. او هم بسیار رشید بود. خوب اسب‌سواری و تیراندازی می‌کرد. منزلشان نزدیک منزل ما بود و فاصله چندانی با ما نداشتند. حضرت امام در کودکی ذهن سرشاری داشتند، جست‌و‌خیز زیاد و بازی زیادتر داشته و سرآمد همبازی‌ها بودند. همبازی‌های ایشان فوت شده‌اند و تنها آقای میرزاحسن‌خان مستوفی خاله‌زاده ما مانده است که در تهران هستند. ایشان ذهن سرشاری دارند و حالشان خوب است. همسال حضرت امام می‌باشند، مشاغل مهم دولتی داشته‌اند و با صحت عمل خدمت می‌کردند. حضرت امام، رشید و درشت بودند. یکی از استاد‌های من آخوند ملاعبدالله بود که به نظرم استاد (آقای اخوی) امام هم بود، ولی ایشان فرمودند: یادم نیست. آخوند ملاعبدالله، به امام پهلوان پایتخت می‌گفتند روزی که قاتل پدرمان را کشتند، روز چهارم ربیع‌الاول ۱۳۲۳ بود که امام تقریباً سه سال بیشتر نداشت....»

نبوغ ذهنی و جهش علمی
به اذعان تمامی هم مباحثگان و شاگردان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، او از آغاز به جهد و دقت فراوان تحصیل کرد. در این مسیر از هیچ نکته علمی بدون اینکه آن را هضم کند، عبور نمی‌کرد و درباره آن‌ها نظریه‌پردازی و ابداع می‌کرد. این امر موجب شد که به سرعت، توفیقات بزرگ به دست آورد و در شاخه‌های گوناگون علوم اسلامی از جمله ادبیات، تفسیر، کلام، فقه، اصول، فلسفه، عرفان و... الخ، به تسلط و قدرت اجتهاد دست یابد. نوشتجات علمی امام از جوانی گرفته تا کهنسالی، تماماً جوهره‌ای قویم و مستحکم دارند و از سرمایه‌های گران‌سنگ حوزه‌ها قلمداد می‌شوند. حیات علمی امام‌خمینی از سوی برادر به ترتیب پی آمده روایت و تحلیل شده است:
«امام در مکتب‌خانه ملاابوالقاسم تحصیل می‌کردند. ملاابوالقاسم پیرمردی بود که مکتب‌خانه‌اش نزدیک منزل ما بود. من هم پیش او درس خوانده بودم. هر یک از ما بچه‌ها در مکتب‌خانه روزی نیم جزء قرآن می‌خواندیم و هر وقت کسی قرآن را ختم می‌کرد و به آخر می‌رسید، رسم بود که به سایر بچه‌ها و به ملا نهار بدهد. امام پس از ختم قرآن (که سنش هفت سال بود)، تقریباً برای فراگیری ادبیات و درس عربی، نزد شیخ جعفر پسرعموی مادر ما رفتند و بعد از او پیش میرزا محمود افتخارالعلما. درس‌های ابتدایی را نزد مرحوم حاج میرزا محمدمهدی (دایی‌مان) شروع و سپس نزد مرحوم حاج میرزا رضا نجفی (که شوهر خواهرمان بود)، منطق را شروع کردند و بعد هم منطق و مطول و سیوطی را نزد من خواندند و ضمناً نزد من مشق هم می‌کردند. چون من تا اندازه‌ای خط نستعلیق را خوب می‌نوشتم، ولی طوری شده بود که خطشان به خط من خیلی شبیه شده بود و به اندازه‌ای شبیه بود که یک‌بار من نصف کاغذ را نوشتم و نصف دیگرش را ایشان نوشتند و هیچ کس نمی‌توانست بین این دو خط، فرق بگذارد. در هر صورت امام تا ۱۶، ۱۷ سالگی در خمین بودند و بیشتر دروس مقدماتی را نزد من خواندند. سپس در سال ۱۳۳۶ قمری به اراک رفتند. در آن وقت مرحوم حاج شیخ‌عبدالکریم حائری در اراک بودند. مرحوم حاج‌آقا نورالله‌عراقی در نظر مردم مقدم بر حاج شیخ بود، ولی حاج‌شیخ علما بر همه مقدم بود. امام در آن سال به سلطان‌آباد (اراک) رفتند و نزد مرحوم شیخ محمد گلپایگانی، منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراکی شرح لمعه خواندند. در قم تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقا میرزا محمدعلی و سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمدتقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سیدعلی یثربی کاشانی تا آخر سطوح خواندند و با ایشان به درس خارج مرحوم آیت‌الله حائری می‌رفتند و عمده تحصیلات ایشان نزد آن مرحوم بوده است. فلسفه را نزد مرحوم حاج سیدابوالحسن قزوینی و ریاضیات، هیئت و حساب را نیز نزد ایشان و مرحوم آقا میرزا علی‌اکبر یزدی خواندند و عمده استفاده ایشان در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقا میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بوده است.
تا وقتی که مرحوم حائری در حیات بودند (سال ۱۳۵۵ هجری قمری)، ایشان به درس آن مرحوم حاضر می‌شدند. در آن زمان موقعیت علمی امام، خیلی زیاد شده بود و خودشان فقه و اصول را تدریس می‌کردند. عرفان و فلسفه را هم خصوصی به بعضی از زبدگان درس می‌دادند. پس از فوت مرحوم آیت‌الله حائری با عده‌ای از فضلا و رفقا مباحثه برقرار کردند، تا آنکه مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) به قم آمدند. امام برای ترویج ایشان، به درس حاضر می‌شدند و به اظهار خودشان استفاده هم کرده‌اند. در آن اوقات بر حسب تقاضای جمعی از آقایان مثل مرحوم آقای مطهری و غیره، در مسجد سلماسی قم به تدریس خارج فقه مشغول شدند و از علوم عقلیه باز ماندند و این درس خارج در تمام مدت اقامت در نجف اشرف ادامه داشت. (پس از انتقال به پاریس اوضاع دگرگون شده و حسب وظیفه شرعی و تکلیف ضروری، به اهم امور اشتغال داشتند). مجلس درس امام موج می‌زد، از علمای زیادی که برای استفاده بدانجا می‌رفتند. امام از نبوغ و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند. با اینکه ۲۰ سال اول عمرشان را در تحصیل ادبیات گذراندند و مدت زیادی به ادبیات پرداختند. با این حال از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۷ (ه. ق)، جهش فوق‌العاده‌ای در ایشان پیدا شد که حتی اسفار را هم پشت سر گذاشتند و از فضلا و شخصیت‌های برجسته حوزه علمیه به شمار می‌آمدند....»

ازدواج و داستان یک رؤیای صادقه
امام راحل در ۲۷ سالگی و با فرزند آیت‌الله حاج میرزامحمد ثقفی تهرانی از علمای صاحب عنوان شهر تهران ازدواج کرد. داستان این وصلت از سوی مرحومه خدیجه ثقفی همسر فقیده رهبر کبیر انقلاب اسلامی به تاریخ سپرده شده است. با این همه اشارت به روایت آیت‌الله پسندیده در این‌باره نیز به هنگام به نظر می‌رسد. چه اینکه بر حسب منقولات رؤیایی صادقه موجب سرگرفتن این ازدواج گشته است:
«امام در سال ۱۳۰۸، با صبیه مرضیه حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمد ثقفی (دامت برکاته)، به نام خدیجه خانم ثقفی و معروف به قدس ایران متولد ۱۲۹۲ شمسی ازدواج کردند. این مخدره محترمه و صالحه عاقله بر حسب خوابی که می‌بیند، ازدواج با ایشان را قبول می‌کند. مراسم ازدواج در تهران بود و در آن هنگام ما به یکی از دوستان خودمان که افسر خیلی خوبی بود، وارد شدیم و در منزل ایشان سکونت گرفتیم. پس از مراسم ازدواج، امام با همسرشان به قم آمدند....»

فرزندانی به مثابه آیینه تربیت پدر
منطقاً و البته عادتاً فرزندان آیینه‌دار تربیت والدین به شمار می‌روند. فرزندان امام‌خمینی نیز به لحاظ برخورداری از تمام یا بخشی خصال پدر چنین حکمی دارند. پسران وی هر دو از دنیا رفته‌اند و دخترانش سنین کهنسالی را طی می‌کنند. با این همه و در این میان اشارت به مکانت والای علمی و انقلابی آیت‌الله سیدمصطفی خمینی و حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی به هنگام می‌نماید. اولین در حوزه علم و نوآوری‌های مربوطه، مقامی بس ارجمند یافت و از بدو نهضت اسلامی تا آبان ۱۳۵۶ که وفات یافت، به مثابه یاور و حامی بزرگ پدر شناخته می‌شد. دومین نیز در پی تلبس به لباس روحانیت و به ویژه پس از شهادت برادر بزرگ تا رحلت امام، عملاً نزدیک‌ترین فرد به وی به شمار می‌آمد. وی تا پایان حیات خویش در اسفند ۱۳۷۳، همچنان ادامه راه پدر و حمایت از ارکان نظام جمهوری اسلامی را سرلوحه عمل خویش داشت. آیت‌الله پسندیده فرزندان امام را به شرح ذیل معرفی کرده است:
«اولین فرزند امام، مرحوم حاج آقا مصطفی (شهید دوم) بود، که در سال ۱۳۰۹ شمسی متولد شد. او فرد بسیار منظم و باشهامت و شجاع و وارد در مسائل سیاسی و اجتماعی بود. امام سه دختر هم دارند به نام‌های صدیقه خانم، فریده خانم و فهمیه خانم که همگی در حیات هستند (اطال الله عمرهن) و دو دختر به نام سعیده و دیگری به نام لطیفه (آخرین اولاد) فوت شده‌اند، (ره). یک پسر ما قبل اولاد آخر، (زیرا آخرین فرزند امام در نوزادی مرحوم شد)، به نام حجت‌الاسلام آقای حاج آقا احمد خمینی متولد ۱۳۲۴ شمسی هستند که اشتغال به خدمات دینی دارند و در جماران نزدیک بیت پدر بزرگوار، مشغول انجام وظایف اسلامی هستند. ایشان هم در مسائل سیاسی و اجتماعی واردند و هم تحصیلاتش خوب است. الان هم مشغول تحصیل هستند و امور سیاسی زیر نظرشان بررسی می‌شود. خداوند به ایشان اجر و توفیق عنایت فرماید. یکی از دختر‌ها در قم و زوجه جناب آقای اعرابی است. فریده خانم جزو تحصیلکرده‌های عربیت، ادبیت، فقه، اصول و سطح کامل می‌باشد و سمت استادی نیز دارد و دو نفر دیگرشان نیز دارای سوابق درخشان و لیاقت کامل و تحصیلات عالی هستند. خداوند همه را حفظ فرماید....»

نگاهی به مایملک و عواید مالی رهبر کبیر انقلاب اسلامی
سلسله جنبان انقلاب اسلامی در طول دوران حیات و به رغم قرار داشتن در والاترین جایگاه علمی و دینی در حوزه‌های علمیه و جامعه اسلامی، هرگز برای گذران زندگی از وجوه شرعیه استفاده نکرد. در ادوار گوناگون حیات به حداقلی از زندگی و مختصر درآمد املاک پدر قناعت می‌ورزید. از آن روی که اداره املاک پدر و ارسال سهم امام خمینی از عواید آن در مدتی دراز بر عهده آیت‌الله پسندیده قرار داشت، گزارش وی در این‌باره مهم و مستند می‌نماید:
«در مورد مایملک و عواید امام، بد نیست مطالبی بنویسم. جد ما مرحوم سیداحمد هندی، املاکی را از خمین و واسوران و شاهین و نازی و باغ و کاروانسرا در دهات خمین خریده و به دو پسر خود، سیدمرتضی معروف به سیدآقا و آقامصطفی و سه دختر خود، طبق موازین شرعی صلح کرده‌اند. در آن تاریخ عواید سهم هر دختر در سال ۱۲ تومان به اجاره رفته و در مقابل مخارج یک‌سال، به مادرشان واگذار کرده‌اند و سهم پدر ما حدود ۳۰ تومان در سال عواید داشته است. برای روشن شدن قیمت‌ها این مقایسه لازم است، امروز (سال ۱۳۶۳ شمسی) یک ریال زمان قاجاریه را ۴۰۰ قران می‌خرند و ترقی گندم و حبوبات زائد بر این ۴۰۰ برابر است. بعد از تولد حضرت امام خمینی (۱۳۲۰ هجری قمری)، درآمد تمام وراث مرحوم پدرمان در سال حدود هزار تومان بوده است. یعنی ۳۰ تومان سهم درآمد مرحوم آقا مصطفی پدر ما در سال ۱۲۸۱ قمری (۱۲۳ سال قمری قبل)، زائد بر ۳۳ برابر بالا رفته و از سال ۱۳۲۰ قمری مطابق ۱۲۷۹ شمسی یا ۱۲۸۰ شمسی تا این تاریخ ترقی زیادتری کرده است. معذلک درآمد حضرت امام‌خمینی قبل از اصلاحات ارضی ۲۰ دی ۱۳۴۰ مصوب دولت دکتر علی امینی در سال شاید زائد بر ۳ هزار تومان بوده که در زمان اقامت ایشان در نجف، بر حسب دستورشان به اولادشان پرداخت می‌کردیم و در نجف آنچه یادداشت دارم، فقط از فروش زمین در ۴/۷/ ۱۳۵۷، از سوی آقای اخوان مرعشی مبلغ ۶ هزار و ۷۴ تومان به نجف فرستادیم. پس از اصلاحات ارضی که ایشان سه شعیر و خرده‌ای از ۱۰ زورقان خمین داشتند و شاید حدود سه هزار تومان کمتر یا زیادتر مال‌الاجاره آن‌ها بود، دیگر زارعین و کشاورزان متدین دیناری به ایشان ندادند و یکی از زارعین در زمین ورآباد خانه ساخته بودند و فقط نصف قیمت زمین محل ساختمان را پرداخت و مقداری از نصف را هم نداد و یک سهم از سه سهم از شش سهم قیمت زمین که مختصری بود، به حضرت امام‌خمینی پرداختیم و از ملک مزروعی شهری در خمین، سالانه حدود ۳۰۰ تومان به اسم اجاره، پس از اصلاحات ارضی به حضرت امام‌خمینی می‌دادند. آن هم یکی از زارعان می‌داد و دیگری که حج رفته بود، دیناری به هیچ کدام ما نداد. پس از نهضت اسلامی ۱۳۵۷ شمسی، حاج‌هانی به مکه رفته، شاید یک خمس یا کمتر از سهم مالکانه، تا دو سال قبل حدود ۷۰۰ تومان کمتر یا زیادتر می‌داد و آن هم دو یا سه سال است که نداده و درآمد سابق که حضرت امام خمینی در قم بودند، شاید ماهانه حدود ۱۰۰ تومان کمتر یا زیادتر می‌شده که پس از خرج قنات به ایشان پرداخته‌ایم....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار