همین چند وقت پیش بود که وزارت ورزش به فدراسیونها ابلاغ کرد تا حد ممکن از بهکارگیری و جذب مربیان خارجی خودداری کنند. دستوری که با توجه به شرایط حساس اقتصادی و به منظور جلوگیری از خروج ارز از کشور صادر شد.
اما درست بعد از گذشت چند هفته از این دستور شفاهی این روزها شاهد موج سرازیر شدن مربیان خارجی به ورزش کشور هستیم. وقوع چنین جریانی این مسئله را ثابت میکند که یا وزارت ورزش برای دستورات و ابلاغیات خود ارزشی قائل نیست و صرفاً برای خالی نبودن عریضه گهگاهی فرمانی صادر میکند یا اینکه فدراسیونها با اطمینان از اینکه وزارت ورزش توانایی پیگیری و اجرایی کردن ابلاغیات و دستورات خود را ندارد با خیال راحت آنها را اجرا نمیکنند.
در اینکه این دستور شفاهی بوده، جای بحث است و وزارت ورزش خود باید پاسخگو باشد که چرا چنین فرمان مهمی را کتباً ابلاغ نکرده، اما به هر حال وزارت بهعنوان عالیترین مقام مسئول در ورزش کشور دستوری را صادر کرده و فدراسیونها نیز ملزم به اجرای آن هستند. با این حال بهوضوح مشاهده میشود که این ابلاغ به راحتی زیر پا گذاشته میشود، بهخصوص از جانب فدراسیونی که عزیزکرده وزارت ورزش است و به اسم استقلال و مجزا بودن هر طور که دلش میخواهد اقدام میکند.
دردناکتر اینکه در این میان دلالهای فعال در بازار نقل و انتقالات با سوءاستفاده از قانونگریزی و عدم پاسخگویی مسئولان فدراسیون به راحتی مربیان از رده خارج شده، بدون کارنامه و بیکار فوتبال اروپا و مشخصاً یک کشور را به تیمهای باشگاهی میآورند و فقط خدا میداند چه مبالغ کلانی را بهصورت دلار و یورو به جیب میزنند، یعنی درست همان مبالغی که قرار بود با اجرایی شدن دستور وزارت ورزش در ممنوعیت بهکارگیری مربیان خارجی از هدررفت و خروج آن از کشور جلوگیری شود.
جالبتر اینکه خود وزارت ورزش هم طی روزها و هفتههای گذشته کوچکترین عکسالعملی نسبت به نادیده گرفته شدن دستور خود از سوی فدراسیونها نشان نداده تا بیشتر به فرمالیته بودن این دستور ایمان بیاوریم. دستوری که قرار نیست اجرایی شود و مانند بسیاری از ابلاغیات و دستورات وزارت ورزش ظاهراً قرار است حتی اگر اجرا هم شود فقط و فقط برای رشتههایی اجرا شود که بیشترین سهم را در کسب افتخارات برای کشور دارند و همیشه زیر سایه رشته عزیزدردانه وزارت بودهاند.
مربیان بیکیفیت و بیکار اروپایی در سایه این بیتوجهی و سکوت راهی ایران میشوند، کنفرانس برگزار میکنند و عکس یادگاری میگیرند، اما همه خوب میدانیم که پشت تمام این لبخندهای مصنوعی پروندههای شکایاتی خوابیده که آبروی ورزش ایران را میبرد، درست مانند تمام آنچه در این سالها تجربه کردهایم، اما هرگز درس نگرفتهایم. همین حالا یکی از پرهوادارترین باشگاههای ایران به خاطر شکایات متعدد همین مربیان در خطر محرومیت سهگانه قرار دارد و بدبختانه همین باشگاه دوباره در دام دلالها افتاده است و راهی را میرود که پیش از این بارها رفته و ضربه آن را خورده است. با این حال و بهرغم دیدن تمام این قانونگریزیها و مخالفتها با دستورات باز هم باید ایراد اصلی را به وزارت ورزش گرفت که صرفاً فرمان صادر میکند بدون اینکه برای آن ضمانت اجرایی داشته باشد. دستور صادر میکند، اما نه برای همه، دستوری فرمالیته که هر کس جرئت داشته باشد میتواند به راحتی آن را اجرا نکند بهخصوص اگر عزیزدردانه وزارت هم باشد.