سرویس دین و اندیشه جوان آنلاین: حضرت آیتالله خامنهای در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر سال ۱۳۷۷ در پاسخ به سؤالی مبنی بر نقطه تعادل مواجهه انقلاب اسلامی با فرهنگ غرب میفرمایند:
«نفی غرب، به هیچوجه به معنی نفی فناوری، علم، پیشرفت و تجربههای غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمیکند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی و... فرهنگ غرب، مجموعهای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمیتواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانهای اینگونه برخورد نمیکند که بگوید که ما درِ خانهمان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعهای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را میگیرد، به فرهنگ خودش میافزاید، فرهنگ خودش را غنی میسازد و آن بدیها را رد میکند. همانطور که گفتم در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که میگویم همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار میگیریم، بهطور طبیعی تا آن جایی که میتوانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضر است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمی وجود دارد که من دلم میخواهد شما جوانان به این نکته توجه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما میشناسیم، آن عیب را ندارند و آن «سلطهطلبی» است.
این قطعاً دلایل انسانی، جغرافیایی و تاریخیای دارد. از اولی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید- فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی میگوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل میشود، این را نمیپسندد.
شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان ترجیح میدهید به اینکه چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس میزند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را میخواهند، دوست میدارند و با سنتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کردهاید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب میشوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کتوشلوار پوشیدید، باید پاپیون و کراوات بزنید، والاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقی میشوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسئله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یا بد، بحثی سرِ آن نداریم -، اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است.
من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوی یا داروی شفابخشی را مصرف میکنید؛ اما یک وقت بیهوشتان میکنند یا میخوابانند، دست و پایتان را میگیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق میکنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیمهای فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوهها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر میکردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر میکردند؛ باورهای ملی را تحقیر میکردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلویها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها که همین حمله غربیها شروع شده بود و در دوران پهلویها به اوج خود رسید، پرورشیافتههای آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمیدانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است.
هویت ملی با «فرهنگ» شکل میگیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نباید زخمی و جریحهدار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیباییهایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. اینکه حالا آن زیباییها چیست، میتواند مورد بحث قرار گیرد.