سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: دکتر ماسارو ایموتو، محقق و دانشمند ژاپنی تأثیر کلام را روی مولکولهای آب بررسی کرد و به این نتیجه رسید که کلمات رایحه دارند! بله! درست است. واژهها عطر و رایحه دارند. او اینگونه تصریح میکند که آب، پیام مهمی برای ما دارد؛ آب به ما میگوید که نگاه عمیقتری به خودمان بیندازیم...
ایموتو نتایج این پروژه را در کتاب خود چنین نگاشته است که انرژی ارتعاشی بشر، افکار، نظرات، موسیقی، دعا و نیایش بر ساختار مولکولی آب اثر میگذارد. آب مادهای بسیار سازگار است، به گونهای که شکل فیزیکی آب به آسانی با محیطی که در آن هست، انطباق پیدا میکند و نه تنها از نظر فیزیکی تغییر میکند، بلکه شکل مولکولی آن نیز تغییر یافته و انرژی یا ارتعاشات محیط، شکل مولکولی آب را تغییر میدهد. بهتر است کمی توقف و تأمل کنیم. تأثیر کلام بر مولکولهای سازگار آب اینگونه است، پس کلام بر ما که ۷۰ درصد بدنمان آب است چه تأثیراتی دارد؟ آب همچون آینه زیباییهای لغات را نشان میدهد. زیبایی عشق به خانواده را. زیبایی اینکه خانواده سه رکن است و آب آینهای است برای ما تا بدانیم در زندگیمان چه میگوییم و چه برداشت میکنیم. انسان با محیط و اطرافیانش همچون آب موجودی سازگار است. عطر واژهها بر مولکولهای آدمی نیز تأثیر میگذارد و به جانش مینشیند.
در دوران دانشجویی یکی از دوستانم از اتفاقی شوکهکننده خبر داد! خبر این بود که قرار است در دوران طلایی عقد که همه آن را عاشقانهترین زمان زندگی میخوانند، از همسرش جدا شود. آن دو را خوب میشناختم، آنها با یک رابطه عاشقانه، رسمی و خوب مسیر زندگیشان را آغاز کرده بودند، اما حالا چه شده که...؟ ماجرا را از دوستم پرسیدم، اما چیزی دستگیرم نشد. بعد از مدتها کند و کاو روزی دوستم را در انجمن دانشجویی دیدم، اما این بار با رفتاری متفاوت. صدایش با خندههای بلند به گوشم میرسید. به او نزدیک شدم و بعد از سلام و احوالپرسی مسئول انجمن را معرفی کرد. جوانی خوش صحبت بود. با آنها که همکلام شدم چیزهای زیادی دستگیرم شد. بعد از خداحافظی به سمت کلاسم راهی شدم، اما در کلاس به یاد جدایی قبلی دوستم افتادم و فکر کردم. همسر سابق او جوانی بسیار اهل فن و درایت، اما شاید در کلام و گفتار فردی کم صحبت بود.
وقتی چهره دوستم با مسئول انجمن در ذهنم تداعی شد، تأثیر کار را یافتم. فوراً این جمله رهبری در ذهنم نقش بست: «همه ما نقص داریم، خب! حالا تا از هم دوریم این نقصها را نمیدانیم. به مجردی که ازدواج انجام شد و کنار هم قرار گرفتیم، کمکم کمبودها ظاهر میشود. حالا ناراضی باشیم؟ نخیر. باید زندگی را آنگونه که هست، پذیرفت و با آن ساخت.»
صدای شوخیها و خندههای دختر و پسر جوان در گوشم پیچید. دخترک جوان نیازمند شنیدن واژههای زیباست تا حال دلش را خوب کند و به جای اینکه این واژهها را از کسی بشنود که میتواند آرامش حقیقی به او هدیه دهد، آن را از جوانی میشنود که آرامشی کاذب را به او تزریق میکند. دخترک که از دور به زندگی جوان وارد شده تمام رویاهایش را در او مییابد و نقصهای همسر خود را آنقدر بزرگ میکند که دیگر جایی برای جبران همسرش باقی نمیگذارد. صدای خندههای دوستم هنوز در گوشم هست که با شوخیهای گاهاً بیمعنی جوان انگار تمام دنیا را به او میدهند...
امان از زمانی که خانههایمان پر باشد از بوی تعفن واژههایی که بین ما و همسرمان رد و بدل میشود. بویی که شاید با شامه بویایی آن را استشمام نکنیم، اما رایحهاش آنچنان ریشه در جان ما میافکند که رفتارهای غیرقابل جبرانی را به دنبال خواهد داشت. یکی از بزرگترین معضلات خانوادهها رد و بدل کردن حرفهای زشت و نازیبا با افراد خانواده است. بدون اینکه بدانیم این حرفها با تغییر ساختار مولکولی ما میتوانند عامل خیلی از رفتارهایمان باشند. گاهی وقتها تعفن واژهها جوری ما را درگیر و گرفتار خود میسازد که متوجه نمیشویم، اما منجر به بدترین تصمیم در زندگیمان میشود. اینجا واژهها شاید زیبا باشد، اما زیبا را باید از زیبا شنید.
یعنی مرجع کلام هم مهم است. این نیست که فقط زیبا بشنویم. اگر بهترین و زیباترین واژهها را از زبان بدترین آدم بشنویم دیگر شاید تأثیر آنچنانی نداشته باشد یا حتی تأثیر عکس هم داشته باشد.