کد خبر: 1207463
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۱
امیر سعادتی

دفتر دوم کتاب «خون شریکی»، مجموعه یادداشت‌های رسانه‌ای محمدسرور رجایی، نویسنده و شاعر افغانستانی روانه بازار نشر شده است. زنده‌یاد محمدسرور رجایی، طبق نوشته‌های خودش حوالی سال ۱۳۷۳ به ایران مهاجرت کرده است. سابقه آشنایی و رفاقت من با سرور به نیمه دوم دهه ۸۰ بازمی‌گردد. یادداشت‌ها و شعر‌هایی از او را اینجا و آنجا دیده و خوانده بودم، اما شاید حدود سال ۱۳۸۵ یا ۱۳۸۶ بود که او را برای اولین‌بار در تهران و در دفتر مجله «راه» دیدم. بعد از ماجرا‌های تعطیلی سوره، هنوز دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر و دستک‌دار نشده بود و همه‌اش در همان دفتر مجله راه بودم. در همان برخورد اول احساس کردم سال‌هاست او را می‌شناسم. این به خاطر عمری همسایگی و همنشینی با مهاجران افغانستانی بود. من در کوچه وحدت از میلان حمام در قلعه‌ساختمان مشهد به دنیا آمدم. آن دو دهه همسایگی به همزیستی، همدردی و همدلی رسیده بود.
سرور را که دیدم، انگار محرم و صفر، دو پسر «ننه‌مارم» را که روز عاشورا شوربا‌های خوشمزه‌ای می‌پخت، دیدم. انگار جواد افغانی را دیدم که چند باری با او سر گذر رفتم. انگار سیداسماعیل «ننه اسماعیل» را دیدم که می‌گفتند طالبان او را کشته است. انگار پسر «ننه حکیمه» را دیدم که برای خودش طلبه فاضلی بود و کتاب‌هایی از او امانت گرفته بودم. انگار سیدحسن علوی را دیدم که شاگرد اول شیفت باهنر مدرسه راهنمایی سیدجمال قلعه‌ساختمان بود و با من دبیرستان نمونه‌دولتی قبول شد، اما، چون افغانستانی بود نتوانست ثبت‌نام کند و من یک شب تا صبح برایش گریه کردم و می‌خواستم قید دبیرستان نمونه را به‌خاطر او بزنم. سرور را که دیدم، انگار همه همسایه‌های کوچه وحدت را دیدم.
حالا که دوباره یادداشت‌های او را می‌خوانم، بیشتر در حسرت از دست دادنش جگرم می‌سوزد. عمق نگاه، گستره و تعدد حوزه‌های فعالیت او در میان فرهنگیان مهاجر افغانستانی کم‌نظیر و بهتر است بگویم بی‌نظیر بود. سرور به لحاظ باز کردن جبهه‌های جدید و مرزگستری در فرهنگ و هنر و ادبیات انقلاب اسلامی نیز آدم ویژ‌ه‌ای بود. با خودم فکر می‌کنم باری را که سرور رجایی برداشته بود، دوباره چه‌کسی بلند می‌کند. مسئولیتی را که او بر دوش کشیده بود، چه کسی بر عهده خواهد گرفت. معلوم نیست، حتی یک بنیاد و سازمان جدید، اگر عقل و شعوری برای تأسیس چنین مجموعه‌ای باشد هم بتواند این حجم از کار را پیش ببرد.
با رفتن او، جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی یکی از مهم‌ترین ژنرال‌هایش را از دست داد و شاید تا سال‌ها این فقدان پر نشود. اگر سازمانی بخواهیم نگاه کنیم، سرور رجایی را می‌توان در حکمی نانوشته، وزیر فرهنگ مهاجران افغانستانی مقیم ایران دانست. البته وزیری بدون وزارتخانه و اعوان و انصار و اگر آرمانی بخواهیم به ماجرا بنگریم، می‌توان او را در مأموریتی آسمانی «آوینی مهاجران» و راوی فتح آن‌ها نامید. مرحوم محمدسرور رجایی، ۲۰ سال آخر عمر بابرکتش را صرف جمع‌آوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرد. «از دشت لیلی تا جزیره مجنون»، خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس، «مأموریت خدا»، هفت روایت از احمدرضا سعیدی شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و کتاب «در آغوش قلب‌ها» اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی (ره) آثار منتشر شده از مرحوم رجایی است.
کتاب خاطرات «شهید دکتر سیدعلی شاه‌موسوی‌گردیزی» از فرماندهان جهادی افغانستان که به دست داعش ترور شد دیگر محصول تلاش‌های محمدسرور رجایی است که به زودی منتشر می‌شود. دبیری چند دوره جشنواره «قند پارسی»، جشنواره خانه ادبیات افغانستان و انتشار مجله باغ ویژه کودکان افغانستانی نیز از دیگر فعالیت‌های او در این سال‌ها بود. مرحوم رجایی از اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و همچنین عضو هیئت تحریریه مجله‌های سوره و راه بود و ده‌ها مقاله، یادداشت و گزارش درباره روابط فرهنگی ایران و افغانستان از او به یادگار مانده است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار