جوان آنلاین: کانال تلگرامی «ترجمان» خلاصهای از مقاله جنیفر شیهیـ اسکفینگتون با عنوان «چرا نباید از فقرا بخواهیم مثبتنگر باشند؟» را با ترجمه محمدحسن شریفیان به اشتراک گذاشت. در این مطلب که نسخه کامل آن نیز در وبسایت ترجمان موجود است، میخوانیم: چطور میتوانید زندگیتان را بهتر کنید؟ جواب به این سؤال، طبق فرهنگ رایج در زمانه ما، با این عبارت شروع میشود: «باید خودمان را باور داشته باشیم» بعدش هم نوبت به این موارد میرسد: بر اهدافمان تمرکز کنیم، فعال و تلاشگر باشیم و از روابط اجتماعیمان بهترین استفاده را بکنیم. این راهحل یک مشکل مشخص دارد: روی کسانی که بیش از همه نیاز دارند که زندگیشان را بهتر کنند، جواب نمیدهد. به عبارت روشنتر: تحقیقات متعدد نشان میدهد که فقرا و بیکاران موفق نمیشوند با باورکردن خود و تواناییهایشان وضع زندگیشان را تغییر دهند. چرا؟
در دهههای۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، باور بر این بود که آنهایی که در «دامفقر» افتادهاند نقصهایی اخلاقی دارند: دلشان نمیخواهد کار کنند و ترجیح میدهند به کمکهای دیگران تکیه کنند. بر اساس همین استدلال، برنامه آموزشی مفصلی طراحی شد تا به فقرا آموزش دهد که «ذهنیت فقر» را کنار بگذارند. این برنامهها پیشفرض میگرفتند که «همه قادرند تصمیم بگیرند چطور موانع گریزناپذیر و چالشهای پیش رویشان را ادراک کرده و به آن پاسخ دهند». تهیدستان قرار بود درک کنند که ذهنیتها سیالاند و برخی از آنها بهتر از بقیهاند مثلاً خودباوری و متعهد ماندن به برنامههای بلندمدت، کنترل درونی آنها را افزایش داده و در طولانی مدت، باعث افزایش درآمد و بالارفتن سلامت و کیفیت زندگی آنها خواهد شد.
بااینحال، جنیفر اسکفیگتون، روانشناس اجتماعی مدرسه اقتصادی لندن، میگوید: «یک مشکل وجود دارد: ذهنیتها سیال نیستند». آنها در شرایط خاصی در طول زندگی ایجاد میشوند و تغییر ارادی آنها ممکن نیست.
اسکفیگتون راجع به این تحقیق میکند که بافت اجتماعی چطور بر نحوه اندیشیدن ما اثر میگذارد، مثلاً آنچه به ظاهر ذهنیت سیال است، در واقع، محصول نیروهای اجتماعی است که به شیوههایی ظریف عمل میکند. فقرا را در نظر بگیرید: برای کسانی که درآمدشان خیلی کم است، یکی از پررنگترین جنبههای محیط کمیابی است: نداشتن پول کافی برای برآوردهکردن نیازهای روزمره. علاوه بر کمیابی، ممکن است منابع در طول زمان بیثبات باشد: درآمد در این هفته پیشبینیکننده درآمد هفته بعد نیست. کمیابی و بیثباتی محور درک آنها از جهان است.
محیطی که ویژگی آن کمیابی و بیثباتی است، ذهنیت بیقدرتی و استیصال را در فرد نهادینه میکند و از قضا، این ذهنیت به تهیدستان کمک میکند تا به شیوه کارآمدتری با حاشیهنشینی و طردشدگی خود سازگار شوند.
بیثباتی باعث میشود تمرکز فرد شدیداً به مقابله با تهدیدات اینجا و اکنون معطوف شود. در این حالت، توصیههایی همچون «ذهنت را باز نگه دار» یا «بزرگ فکر کن» انتزاعی و خطرناک به شمار میآید. افرادی که در حاشیه قرار دارند احتیاجی به مربی خودیاری ندارند، بلکه نیاز به اقداماتی دارند که محرومیت، بیثباتی مالی و بیارزشی اجتماعی تحمیلشده به آنها را مرتفع کند. بنابراین قبل از اینکه برای کسانی که در سختی هستند شیوه تفکر خاصی را تجویز کنیم، بهتر است نگاهی انتقادی داشته باشیم و از خودمان بپرسیم: از کجا معلوم این شیوه تفکر برای همه مفید باشد؟
به آخرین باری فکر کنید که خودتان را به خاطر چیزی که خارج از کنترلتان بوده سرزنش کردهاید، از هرچیزی که حالتان را خراب میکرده رو برگرداندهاید، یا برای استفاده بهینه از زمان دچار وسواس فکری شدهاید، همه ما درگیر این مسائل ذهنی هستیم، و خودمان را شرطی میکنیم تا با خواستههای بازار هماهنگ شویم. ولی دادهها نشان میدهند این شیوه تفکر باعث میشود فقیران را بهخاطر فقرشان سرزنش کنیم، و با مداخلاتی که به قصد حمایت از آنها انجام میشوند مخالفت کنیم و در عوض، از تغییر ذهنیت فردی و الگوهای رفتاری حمایت کنیم.