جوان آنلاین: امروز سفر کردن معنای متفاوتی از گذشته پیدا کرده است. آدمهای امروز بنا به دلایل مختلفی تصمیم به سفر کردن میگیرند و همچون گذشته فقط برای تجارت یا از روی ضرورت و اضطرار سفر نمیکنند. آدمها امروز برای گریز از تنهایی، فرار از روزمرگی، تفریح، کشف تجربههای جدید و اشتراکگذاری تجربیاتشان با دیگران و دهها دلیل دیگر کولهبارشان را میبندند و سفرشان را آغاز میکنند.
دنیای جدید سفر کردن را از کاری سخت و زمانبر به کاری سریع و ساده تغییر داده است. برخلاف گذشته که ممکن بود سفرها چند هفته یا چند ماه به طول بیانجامند، امروز میتوان در عرض چند ساعت، هزاران کیلومتر راه پیمود و خیلی راحت شهرها را پشت سر هم جا گذاشت تا به مقصد رسید.
ابعاد تازه سفر
با توجه به اهمیت سفر در دنیایی که در آن زندگی میکنیم، «امیلی تامس»، استادیار رشته فلسفه در دانشگاه دورهام انگلیس، کتاب «معنای سفر» را نوشته است. این کتاب را نشر گمان با ترجمه سحر مرعشی منتشر کرده که ترجمهای بسیار روان و سرراست را پیش روی خواننده میگذارد.
تامس در کنار مطالعات فلسفی زیادش در سالهای اخیر، علاقه زیادی به ماجراجویی و سفر هم دارد. عشق به مطالعه و فسلفه و سفر دست به دست هم داده تا او کتاب جذاب و خواندنیاش به نام «معنای سفر» را به رشته تحریر دربیاورد و درباره مضامین تازهای در رابطه با سفر صحبت کند. تامس در این کتاب زوایای تازه و ابعاد جدیدی از سفر را به خواننده نشان میدهد که احتمالا تا پیش از این خیلی به آنها فکر نکرده بود.
از نظر امیلی تامس، ما امروز سفرهای دور و نزدیک زیادی را تجربه میکنیم که به خیلی از این جابجاییها نمیتوانیم نام سفر بدهیم. از دیدگاه او، سفر حقیقی زمانی شروع میشود که ما غرابت را تجربه کنیم: «سفر به ما غرابت را نشان میدهد. ما غرابت را وقتی تجربه میکنیم که با چیز ناآشنا مواجه شویم – یعنی حس کنیم چیزها متفاوتند، بیگانهاند. به نظر من تفاوت بین رفتوآمدهای هر روزه و سفر کردن در میزان غرابتی است که سیاحتگر احساس میکند.» (ص ۲۰ و ۲۱)
توریسم از چه زمانی مد شد؟
این کتاب که باید آن را در گونه جستارها طبقهبندی کرد، از خلال تجربه سفر نویسنده به سرزمین سرد و یخی آلاسکا، وارد مباحث عمیق و مختلفی از معنای سفر میشود. نویسنده با درآمیختنِ سفر کنجکاویبرانگیز خودش با مطالب فلاسفه، سفر را از دریچههای مختلفی نگاه میکند که برای مخاطب امروز تازگی دارد.
تامس در خلال سفرش به آلاسکا، خواننده را با انواع مضامین فلسفیِ مرتبط با سفر مثل متافیزیک، معرفتشناسی، اخلاق و تاریخ فلسفه و علم آشنا میکند.
یکی از بخشهای جذاب کتاب، توجه نویسنده به تفاوتهای سفر کردن و توریسم برمیگردد. توریسم که در دنیای مدرن، جایگاه ویژهای پیدا کرده از نظر نویسنده پدیدهای تجملاتی به شمار میرود: «توریستها سفر کردن را انتخاب میکنند، یعنی به میل خود و به هوای لذت، [برای]اوقات فراغتشان را به خارج از کشور میروند.» (ص ۸۶)
اینگونه سفر تفریحی کردن از نیمههای قرن هفدهم به وجود آمد و گسترش پیدا کرد. مثل هر چیز تفریح و لوکس دیگری، نخست طبقه اشراف و اریستوکرات، سفرهایی به عنوان توریست انجام دادند و هر چه که گذشت، این سبک از سفر گسترش بیشتری پیدا کرد.
ویرانگری برای آخرین فرصتِ دیدن
نویسنده از دیدگاه فیلسوف انگلیسی، ادموند برک، توضیحات جالبی درباه مفاهیم زیبایی و والایی میدهد. به گمان برک، زیبایی با احساس لذت همراه است و در مقابل والایی حس درد و خطر را برمیانگیزد. برک معتقد است درد و خطر قدرتمندترین عواطف انسانیاند و بنابراین والایی هم حس قدرتمندی است. مطابق نظر برک، ما دریاها و کوهستانها را تحسین میکنیم، چون بیانتها به نظر میآیند و، چون میتوانند والا باشند.
یکی دیگر از مباحث جذاب کتاب که بسیار به درد روزگار ما میخورد، بحث «اخلاقیات در توریسم ویرانگر» است. توریسم «آخرین فرصتِ دیدن» خیلی وقت است در جهان شروع شده و عطش سیریناپذیری را در وجود آدمها برای دیدن مکانهای در حال نابودی به وجود آورده است.
این توریسم ویرانگر به لحاظ اخلاقی، آسیبهای این مکانهای در حال نابودی را بیشتر کرده و بازدید از مناطق «در معرض خطر» روند نابودیشان را سریعتر کرده است. از نظر کارشناسان محیط زیست، بازدید از مناطقِ در خطر، آنها را بیشتر به خطر میاندازد و شاید دیدنشان کار اخلاقیای نباشد.
این موارد مباحث مهمی در توریسم و گردشگری هستند که بسیاری از ما شاید پیش از این خیلی به آن توجه نمیکردیم و حالا کتاب با پرداختن به آن، فکر و ذهن ما را به مسائل مهمی از دنیایی که در آن زندگی میکنیم، معطوف کرده است.
کتاب «معنای سفر» برای همه ما به ویژه عاشقان سفر و طبیعت نکات ارزشمند زیادی برای گفتن دارد. مطالب کتاب فکر ما را نسبت به مسائل زیادی باز میکند و ذهنیتمان را نسبت به مسائل دیگری تغییر میدهد. همین توجه و تغییر کردن، یکی از نیازها و الزامات دنیای امروزمان است.
دنیایی که محیط زیستش با بیخردی و بیمسئولیتی ساکنانش، به مخاطره افتاده و هر روز قدمهای بلندی برای ویرانی برمیدارد و انگار که همه نابودیاش را به انتظار نشستهاند! چنین دنیایی، مطالبی از جنس کتاب امیلی تامس را بیشتر از همیشه طلب میکند تا چشم و گوش آدمهایش را به سوی نکات و مطالب زیادی باز کند.